چندی پیش از اجرای اثری باخبر شدم که هر چند به دور از تبلیغات و هیاهوی گیشه و در سالنی اکنون نه چندان پر رونق اجرا می شد ولی نام نویسنده - کارگردان آن کافی بود تا مرا متقاعد به رفتن کند .
نمایش ، سفری قهرمانانه بود که قهرمان آن نه به تنهایی بلکه با کمک دیگر شخصیت های چه به ظاهر نیک و چه بد طی میشد ، سفری که بیش از آنکه در بیرون باشد درون قهرمان داستان اتفاق می افتاد . شاید با نگاهی روانشناسانه حرکت طلایی را بتوان در گذری از کودکی به بلوغ بررسی کرد ، از این منظر طلایی مرا یاد آلیس و دروتی در آلیس در سرزمین عجایب و جادوگر شهر زمرد می انداخت . اکنون طلایی نیز در موقعیتی شبیه به آنها هر آنقدر که در بیرون و کنار شخصیت ها پیش می رفت در درون خود سیر می کرد . سیری درونی که طلایی را برای جدایی از دنیای بچه گانه خود آماده می ساخت .
فضای جنگل و حیوانات که دور از تمدن و بیشتر نزدیک به طبیعت انسانی بود محیطی مساعد و باور پذیر برای تحقق این سفر محیا می کرد .
پرواز این اجازه را به مخاطب می دهد تا از زوایای مختلف نگاه کند ، از جمله می توان به آن دیدی اجتماعی داشت و جنگل و حیواناتش را نمادی از جامعه بشری دانست و نیز می توان هرکدام از شخصیت ها را جداگانه بررسی نمود شخصیتی چون ناامید را نماد انسان معاصر که به دور از راز گونگی ابتدایی خود به بن بست رسیده است وکرکس ها که در نقطه مقابل آن بیش از همه وام دار طبیعت نخستین انسان اند و متاثر نشدن از مرگ آنها ها همانقدر درست است که متاثر شدن از مرگ
... دیدن ادامه ››
نا امید. و این چنین در مورد تمام شخصیت ها که پرداختن به آنها نیاز به مجالی طولانی دارد .
نمایش را نمی توان تئاتری آموزشی نامید، ذر واقع پرواز تئاتری پس از آموزش است ، علی رغم طراحی ساده و بازیگرانی که نامشان برای مخاطب آشنا نیست اثری با زیبایی بصری است ، می توان شاهد بازیگرانی بود که هر چند تجربه زیادی از صحنه ندارند ولی سرشار از انرژی اند و پیداست به درستی آموزش دیده اند .
محمد صادق