سهشنبه ۲۲ خرداد به تماشای این اجرا نشستم و خطوطی را که سیاهه میکنم نه برای نقد بلکه آنچه را دیدم بازگو میکنم؛
از نظر هنری تلاش گروه اجرا، دیده میشد و بابت این تلاشِ جوانانه، باید به آنها خسته نباشید گفت.
اما از نظر فنی چندین نکته به چشم و گوش من -که دانش کمی در شناخت تئاتر دارم- پررنگ دیده شد.
۱. بیان بازیگر نقش ماهر نپخته و خام بود و علت اینکه گاهی به آواز، دیالوگها گفته میشد را نمیتوانستم بفهمم، شاید به خاطر خسته نشدن تماشاگران این طراحی را انجام دادند.
۲. سرعت دیالوگگویی دوالپا به قدری زیاد بود که در قسمتهایی از بازی، نمیشد جانِ آن را فهمید. یا زمانهایی که تن صدایش بسیار پایین میآمد.
۳. خدنگ بیان خوبی داشت اما طراحی لباسش ضعیف بود.
۴. تجربهی ذوالفقار و موهبت در اجرایشان دیده میشد، بیانشان قِوام
... دیدن ادامه ››
بیشتری داشت.
۵. گروه مردم، هماهنگیشان ریتمِ چشمگیر نداشت و من را خسته میکرد. صدایشان اغلب کم و نامفهوم بود.
۶. استفاده از افکت و نریشنهای کارگردان، ضعیف بود، آن شب، فکر میکنم تنها یک باند در انتهای سمت چپ صحنه بیشتر وجود نداشت، شاید افکتور در پخش آنها تاخیر زیادی داشت و حجم صدا برای سالن را دیر، بیشتر میکرد.
۷. کارگردانی این اثر با تلاش جناب جهانجونیا صورت گرفته بود اما بهنظر شخصی بنده، اندازهی فنی کارگردانی به متن عالیجناب بیضایی نمیرسید، فروغ متن در اجرا، سوسو میزد و پخته نبود.
۸. نکتهای که بهنظرم شخصی میرسد اما از بازگو کردنش احتمال اثر میبینم، این بود که من، بعضی شوخی ها و طنازی هایی که کارگردان محترم در اجرا، آورده بودند را بیشتر «هجو و هزل» دیدم تا کمدی نمکین. به اعتقادم، جای این موارد در متن -علی الخصوص- این نمایشنامه نبود.
قامتتان در برافراشتن پرچم تئاتر ایرانزمین، استوار