مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی میرسد اجرای همه نمایشها و برنامههای هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاعرسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
سنگ صبور، روایت دختری به نام ناردانهاست که ندایی درونی بر او میگوید: «با مردی مرده وصلت خواهد کرد.» روزی ناردانه به طور ناگهانی وارد قلعهای کهن میشود. در اتاقی از اتاقهای این قلعه افسانهای، مردی مرده مییابد با هفت پیکان در بدن. کتابی در اتاق است، ناردانه کتاب را برداشته و میخواند «بسم ربالعزت»، این کتاب هفت حدیث دارد و ناردانه باید هر روز یک حدیث بخواند و تنها روزی یک مغز بادام بخورد و پس از هرروز یک تیر (سوزن) از تن مرد بیرون آورد و در پایان حدیث هفتم مرد مرده زنده شده و با او وصلت خواهد کرد.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هیچ ملتی چو ایرانیان در طول تاریخ موفقیت های شخصی،زناشویی،خانوادگی،ملی و سیاسی را با دستمایه ی خیانت به شکست تبدیل نکرده است..و این تکرار (موفقیت-خیانت-شکست) دایره وار در هر سطحی از ارتباطات انسانی انجام شده و در حال انجام است..خیانت ها، در هر برهه ای درست در نقطه ای که برای موفقیت های بیشتر راه باز شده است خود را اشکار نموده ،شکست را پدید آورده،موفقیت دیگری را حاصل کرده،مخفی شده و سپس دوباره کار خود را شروع کرده..! محکومیتی در کار نیست،توطئه ها همه برای بودن و ماندن پدید امده اند موفق شده اند و خود تحت خیانت دیگری قرار گرفته اند و این وسط تنها قربانیان آنانی اند که از این دایره جدا بودند..تعدادی کم در تاریخ..که رسوا شدگانِ غیر همرنگ با جماعت بوده اند و هستند و در آخر به دنبال سنگ صبور و یا ایینه ی دق هستند..! این مضمون بطور تمثیل وار در فیلم به شکل بسیار هنرمندانه ای بیان شده..تمثیل هایی که بر پایه ی داستان هایی چو داستان های هزار و یک شب به شیوه ی اپیزودیک در جهانی تودر تو و پیچیده مطلب را میرساند..فیلمی که بی شک به نظر من از بهترین های سینمای ایران هست و افسوس و صد افسوس یک نسخه ی سالم و با کیفیت ازش وجود ندارد..گله و بغضی که در حرف های دیروز جناب اصلانی میتوان حس کرد..گله ای از عدم اکران این فیلم ،خجالتش از تهیه کننده ی فیلم و توهین هایی که به ایشان شده است..و بغضی از نبود امکانات برای نگهداری درست فیلم هایی از این دست که در فارابی و مکانی دیگر به طرز بدی در حال خراب شدن اند..سرمایه های هنریِ سینمای ایران.از نظر او همین مورد را هم میشه به مضمون فیلم ارجاع داد..خیانت.
((کرم ابریشم تار را اطراف خود میتند..آنقدر که خفه شود..ایا او فکر میکند که این تار بعدا تبدیل به ابریشمی نقیس میشود و یا اینکه کودکی انرا در خاک رها میکند..اون اصلا به این موضوع فکر نمیکنه و فقط وظیفه اش رو انجام میده و تا سرحد خفگی این کار را میکنه..این اون چیزیه که تعداد کمی از افراد تاریخ انجام داده اند..کم اند ولی بسیار مهم. محمدرضا اصلانی 24/7/96 خانه هنرمندان))