در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم‌تئاتر فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:48:58
بها: ۴۵,۰۰۰ تومان
+ ۱۰% مالیات ارزش‌افزوده
شاعری در شبی بارانی و سرد مشغول کار در اتاق خود است که به یکباره با رویدادی عجیب مواجه شده و در پیِ آن مجبور به تر.

یادداشت کارگردان:
سلام بر اهالی فهیم و وفادار تیوال؛ باز هم به امیدِ همراهی و جلب رضایت شما به صحنه بازگشتیم تا با نمایشی تازه و متفاوت، نوشته ی احمدرضا احمدی، شما را به دنیای شاعرانه و دل پذیر او؛ این بار نه از راه خواندنِ کتاب هایِ شعرش بلکه برای نخستین بار از راه صحنه و با زبانِ نمایش دعوت کنیم. گروه تئاتر بیستون در طی سالهای اخیر و در فضای فرهنگی تیوال، همواره سعی کرده بستری برای گفتگو و تبادل نظر گروه با تماشاگران نمایش های خود فراهم کند تا از این طریق هم ما از نظرات شما بهره مند شویم و هم شما عزیزان بتوانید سوالها و دیدگاه های خود را با ما در میان بگذارید. امیدواریم این بار هم تجربه ی پربار و لذّت بخش تئاتری_فرهنگی دیگری را در این صفحه در کنار هم تجربه کنیم.
سلامت باشید و به امیدِ دیدار؛
کورش سلیمانی

درباره نویسنده:
احمدرضا احمدی ۳۰ اردیبهشت سال ۱۳۱۹ در کرمــان به دنیا آمد. پدرش در وزارت دارایی کار می کرد و ۵ فرزند داشــت که احمدرضا کوچکترین شان بود. احمدرضــا ســال اول دبســتان را در مدرســه کاویانــی کرمــان گذرانــد و در ســال ۱۳۲۶ بــا خانــواده بــه تهران مهاجــرت کــرد. دوران دبســتانش را در دبســتان ادب و صفــوی تهــران گذرانــد و بــرای دوره دبیرســتان بــه
دارالفنون تهران رفت. ســال ۱۳۴۵ دوره خدمت ســربازی را به عنوان ســپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان گذراند و سال ۱۳۴۳ به همراه چند نفر از دوستانش از جمله نادر ابراهیمی، اســماعیل نوری عــلاء، مهــرداد صمــدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیــری گروه ادبی طرفه ایجاد کردند. اعضا در این جمع گردهم می آمدند و آثار یکدیگر را در نشســت هایی نقد و بررسی می کردند و با سرمایه گروه، شماری از آثار نسل جوان هم منتشر می شد و انتشار دو شــماره از مجله طرفه و تعدادی کتاب در زمینه شعر و داستان ازجمله فعالیتهای آنها در قالب گروه طرفه بــود. احمــدی مهرماه ســال ۱۳۴۹ به اســتخدام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درآمد. او تا ســال ۱۳۵۸ در سمت مدیر بخش تولید موسیقی کانون فعالیت کرد و از سال ۱۳۵۸ تا زمان بازنشستگی یعنی سال ۱۳۷۳ به عنوان ویراستار در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به کار مشغول بــود. کارهــای مهمی در کانــون پرورش فکــری کودکان و نوجوانــان زیــر نظــر او انجــام شــد، ازجملــه تدویــن ردیف موســیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان،
شــعرخوانی و ضبــط صدای شــاعران مهم بــا آثاری از نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یــدالله رؤیایی و نصــرت رحمانــی. احمدرضا احمدی را باید بنیانگذار ســبک موج نو در دهه ۱۳۴۰، در شــعر معاصر ایران دانست که در نیمه دوم این دهه، تبدیل بــه یک حرکت مدرنیســتی در فرهنگ ایرانی شــد و بر جریان داستان، نمایشنامه، تیٔاتر، سینما و نقاشی تأثیر
بسیاری گذاشت. آشــنایی عمیــق او با شــعر و ادبیات کهن ایران و شــعر نیمایــی باعــث شــد رویکــردی کامــلاً تــازه را در شــعر معاصــر آغاز و پی ریزی کند. آقای شــاعر از ۲۰ ســالگی به طور جــدی بــه ســرودن شــعر پرداخــت و اولیــن مجموعه شــعرش را با عنــوان «طرح» در ســال ۱۳۴۰ منتشــر کرد که مورد توجه جامعه ادبــی و منتقدان آن دوران قــرار گرفــت. برخی از آثار تولیدی کانون در دوران مدیریــت او از ایــن قرار اســت: مجموعه صدای شــاعر که معرفی شعر معاصر و شعر کلاسیک فارسی بــود، مجموعــه زندگــی و آثــار موســیقیدانان ایــران و جهــان، مجموعه آوازهای فولکلور ایران، مجموعه کل ردیف موسیقی ایران، مجموعه بازسازی تصنیفهای کلاسیک موسیقی ایران و مجموعه قصه برای کودکان. به طور کلــی از احمدرضا احمدی بیش از ۱۸ مجموعه شــعر، ۱۵ کتاب برای کودکان، دکلمه اشعار خودش در کاست یادگاری و اشعار حافظ، نیما، سهراب سپهری و شــاعران معاصر منتشر شده اســت. دوستی او با اهالی موسیقی و سینما نیز از دوران دبیرستان آغاز و ادامه دار شــد و نتیجــه ایــن دوســتی آن شــد کــه در کارنامــه وی نمونه های متعــدد از دکلمه، صداپیشــگی، حضور در نمایش و فیلمهای مستند، سینمایی و پویانمایی دیده میشــد. کســب جوایز متعــدد داخلی و خارجــی و نیز نامزدی او برای جایزه هانس کریســتین اندرسن نمای دیگری از ظهور و پویایی احمدی است که نامش را برای هفت دهه در خاطر چندین نسل تثبیت کرد. همچنین در سال ۱۳۸۵ او به عنوان شاعر برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شــعر بیــژن جلالی انتخاب شــد. جوایز و افتخــارات احمدرضا احمدی در ســال ۱۳۷۸ ســومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد. همچنین در سال ۱۳۸۸ او نامزد دریافت جایزه هانس کریســتین اندرســن شــد.

 آثار پیشن این گروه:
- کمدی ناگهان پیت حلبی ۱۳۹۳
- کمدی ناگهان پیت حلبی ۱۳۹۵
- فالومی
- سکوت سفید
- خرده نان

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
غلامحسین لطفی، نویسنده و کارگردان تئاتر

چشممان به دیدن این شعر نمایشی واین همه ظرافت شاعرانه که در طراحی و پردازش صحنه ها وریتم درست و صبورانه اجرا بود روشن شد . ذهن درخشان استاد احمدی وشوق شاداب شما برای آفرینش ، نمایشی لطیف و اثر گذار فراهم آورده . دست ودلتان توانا.
نگاهی به نمایش فرودگاه، پرواز شماره 707 به کارگردانی کوروش سلیمانی
شاعر و مرگ
آریو راقب‌کیانی

روزنامه اعتماد/ دوشنبه ۱۳ دی


رئالیسم جادویی بیشتر در ادبیات، جا خوش کرده است و از آنجا که زبان انتقادگری دارد، زندگی طبقات فرادست را مورد خطاب و نشانه و افراد طرد ... دیدن ادامه ›› شده از جامعه را در برابر این گروه قرار می‌دهد. حال اگر این رئالیسم شگفت‌انگیز در تئاتر به کار گرفته شود، تلاقی دو دنیای واقعی و خیالی و در‌هم آمیختگی آنها موضوعیت پیدا می‌کند و حتی ممکن است ندای اشخاص غایب و اعمال‌شان را به گوش برساند. در نمایش‌هایی که عنصری فراتر از المان‌های رئالیستی نقشی غالب و قالب پیدا می‌کنند، زبان نمایش ترکیبی از رئالیسم و جادو می‌شود که این دو فضاسازی را به یکدیگر پیوند می‌دهد. رئالیسم جادویی لحنی میانه را برای ابراز وجود انتخاب می‌کند، نه آنچنان با واقعیت عیاق است که بتوان برچسب تماما حقیقی به خود داشته باشد، نه آنقدر فراواقع‌گرایانه عمل می‌کند که به عنوان امری غیرممکن و باورناپذیر قلمداد شود.
این روزها سالن نمایش استاد سمندریان بر صحنه‌اش شاهد نمایش «فرودگاه، پرواز شماره 707» است که متن آن توسط شاعر معاصر یعنی احمدرضا احمدی نگاشته شده و کارگردانی آن بر‌عهده کوروش سلیمانی است. نمایشنامه‌های احمدرضا احمدی، درام‌هایی هستند که اکثرا تم‌های شک و تردید و مرگ و انزوا را با خود در پی دارند و همه این درونمایه‌ها به نوعی سرچشمه حیات یا زوال خود را از عشق و نیستی آن می‌گیرند. نمایش با استفاده از رویا و خیال‌پردازی و خواب‌های آشفته یک شاعر هویت باخته، دنیایی وهم‌گونه‌ای را در بستر واقعیت برای روایتگری می‌سازد و با آنکه زبان نمایش ماورایی نیست، ولیکن مواجهه این شخصیت‌ها با کاراکترهای دیگر از منظر زمان و مکان عاری از روال‌های زندگی روزمره می‌شود. اینکه نمایشنامه‌نویس برای کاراکترهای حاضر در دنیای نمایش اسم و نامی انتخاب نمی‌کند و آنها را ملقب به رسم و پیشه‌شان می‌کند، به استقلالی برمی‌گردد که عنوان‌های شغلی از آن خود دارند و افراد بالاجبار برای داشتن هویت به آن گره خورده‌اند. گویی واقعیت این افراد معنا باخته و غیرواقعی که به تقدیر و سرگذشت یک شاعر خواب‌نما شده مربوط شده است، زیر سایه شغل آنها و تاثیرات اجتماعی‌اش تعریف می‌شود. رئالیسم جادویی به شکل عارفانه‌ای دنیای خواب را به هوشیاری و آگاهی بیداری وصل می‌کند و در سفر ادیسه‌وار این شاعر خلوت‌نشین، از سیال بودن زمان و مکان وام می‌گیرد تا مبدا و مقصد حرکتی این کاراکتر را به یکدیگر اتصال دهد. در نتیجه زمان در این نمایش همچنانکه می‌تواند بدون بعد باشد، می‌تواند ابعاد چند وجهی‌اش را در مخلوط شدن با چند اتفاق به رخ بکشاند و همین خاصیت است که سبک نمایش را به رئالیسم جادویی مبدل می‌سازد و در سیر حرکتی در جهان زمانمند شده شاعر، متن حوادث از لحاظ وقوع و فعل نه قطعی می‌شوند و نه متغیر و این مقوله در طراحی صحنه با توجه به مسیر نیم دایره‌ای کوچ شاعر که به صورت پادساعتگرد و بر‌خلاف مسیر حرکت ساعت گذشته‌نگر است به وضوح به چشم می‌آید.
شاعر این نمایش (با بازی رضا بهبودی) با شخصیت‌هایی چون مرد بیمار (با بازی کامبیز امینی)، مامور آتش‌نشانی (با بازی علی باروتی)، مدیر گورستان (محمد طیب طاهر)، نقاش (با بازی سیامک ادیب) در دگرسانی احوالی‌اش در حالی مواجه می‌شود که پیش از این علل همه عوامل سیل، زلزله و توفان و به‌طور کل مرگ و میر را در ذهنش به عوامل طبیعی نسبت داده بود و حال که در وضعیتی ناخواسته در ناخودآگاهش به مصاف این شخصیت‌ها رفته است، به مرور خودآگاه به خواب رفته‌اش را بیدار می‌کند و می‌بیند. مرد بیمار پتانسیل آن را دارد که وجه آینه‌گون شخصیت شاعر باشد که همسران هر دو ترک منزل کرده‌اند و نقاش این نمایش بازتاب‌دهنده بعد دیگری از شاعر است که همه هستی‌اش را در حراج گالری بر باد داده است. تنها شخصیتی که در این نمایش نامی از آن خود دارد، دکتر توفان گلبانگ است که از قضا شغل این شخصیت تبهکار و ساقط جنین (کسی که زندگی را می‌گیرد به جای آنکه ببخشد) به‌طور کل دکتر بودن نیست. این وضعیت پل زده شده بین خواب و بیداری را می‌توان به شخصیت‌پردازی سایه‌وار دیگر شخصیت‌ها نسبت داد که شاید هر کدام از آنها بخشی از وجود سرکوب شده شاعر در اجتماع هستند. سایه‌هایی که شاعر هیچ‌گاه نخواسته است که هیچ کدام از جنبه‌های شیطانی و غیرانسانی وجودی‌اش را در واقعیت روزمره‌اش در آنها ببیند و مجبور است سایه‌های این شخصیت‌های غرق شده را از اعماق دفن شده وجودی‌اش بیرون بکشاند.
در نمایش، مخاطب با طراحی صحنه‌ای مواجه می‌شود که قرار است دیالکتیک‌ساز باشد. دیالکتیکی که نقش روشنگری را برای شاعر در دنیای ذهنی‌اش ایفا می‌کند و شاعر در رویارویی‌هایش با دیگر پرسوناژها به معرفتی جدید دست می‌یابد. با اینکه صحنه نمایش کاملا به صورت ساده‌گرایانه و با به کارگیری صندلی‌های سفیدی که به صورت دوار چیده شده‌اند، طراحی شده است، ولیکن شاعر سرگردان و آواره قصه نمایش در هر بار رجعت و حضور در موقعیتی، صندلی‌ها را براساس گفتمان پیش‌رو مرتب و همسان‌سازی می‌کند؛ گاه صندلی‌ها در روبه‌روی هم و گاه صندلی‌ها در کنار! و مهم این است که شاعر زاویه و گوشه‌گیری‌های هر شخص را پیش از نشستن او روی صندلی‌اش رفع و رجوع می‌کند. شاعر به مرور درمی‌یابد فراموشی از گذشته، نیاز به تزکیه ذهن دارد، حال می‌خواهد به عاشق پیشه‌گی منوط باشد یا عاقل پیشه‌گی. شاعر در این استحاله ذهنی و با استفاده از صدای گوینده رادیو (با صدای کوروش سلیمانی) به مرور مزد گورکن و نقاش را در دو ترازوی مختلف می‌بیند و نویسنده این اثر در این نمایش زبان شاعرانه‌اش را با زبان استعاره و نماد همراستا می‌کند. نمایش فضای انتزاعی ذهن شاعر را از دو وجه مرگ و زندگی مورد کنکاش قرار می‌دهد و به این تعبیر می‌رسد که زندگی عزلت‌نشین شاعر در اتاقک سرمازده‌اش، با مرگ یکی شده و این ترک خانه است که او را از مرگ به شعری عاشقانه می‌رساند. مکان‌های این نمایش، با روایت از بالا به پایین و دستوری گوینده رادیو به ناکجاآبادی می‌مانند که باید الهام‌بخش شاعر شوند. سوال پیش می‌آید که صدای تسلط‌طلبانه رادیو ناظر بر رفتار تک‌تک پرسوناژهاست و همچون نامه اعمال آنهاست که از دنیای مردگان برمی‌خیزد یا از جهان زندگان یا از جهان زنده به گوران شده؟ من حیث‌المجموع این صدای رعب‌آور هر گذرگاهی قدرت تداعی‌کننده‌ای را برای شاعر رقم می‌زند که در نیمه راست صحنه از غیبت زنی حاضر برای کاراکترها سخن می‌راند و در نیم چپ صحنه از سفر موقتی و ابدی که چه با قطار، چه با هواپیما و چه با کفن کلام می‌گوید.
زن پریشان (با بازی فریبا کامران) تنها کاراکتری است که در این وادی جنون‌آمیز عقلانیت و دنیای حسابگرانه مردانه، می‌خواهد تعادلی بین جنون و عقل به وجود آورد و وجود خود را از هر مکانی به مکان دیگر جاری می‌سازد و دنیای جمع شده زنانه‌اش را که روزهای هفته‌اش را با آنها سر می‌کند در پیشگاه شاعر نمایش به آنی ولو می‌کند. حضور شبح‌وار این کاراکتر، به همه وجود‌ها و لحظات دیگر معنا و مفهوم می‌بخشد و یادآور شعر دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟ حسین پناهی می‌شود. نمایش از ابتدا تا به انتها ریتم طنازانه تلخ و در عین حال آرامی به خود می‌گیرد که برای انتقال پیامش باید همین متانت ریتمیک و در عین حال پیوستگی را حفظ کند. نمایش این‌چنین باید آهسته گام‌هایش را در سرمای پاییزی منتهی به زمستانش بردارد تا هم فرار یک شاعر از خویشتن نمایانده شود و هم عشق بی‌صورت شده‌اش در هیبت زن پالتو آبی‌پوش! هر مخاطبی پس از دیدن این نمایش باید در پی جست‌وجوی صنف منجی از پس این همه انهدام باشد؛ شاعران یا عاشقان یا شاعران عاشق؟
نظر استاد بیژن بیژنی؛ خواننده و خوشنویس:
دوست عزیز و هنرمندم جناب کورش سلیمانی
با درود و مهر و آرزوی تندرستی و سلامتی برای جنابعالی امیدوارم همواره برای تعالی تئاتر سرزمینم کوشا باشید ، نمایش پرواز شماره ۷۰۷ به کارگردانی حضرتعالی را به همراه همسرم و دخترم تماشا کردیم و همین طور بازی زیبا و صمیمی هنرمندان این نمایش را .ابتدا باید از دوست عزیز و شاعر هم روزگارم استاد احمدرضا احمدی که نویسنده این نمایش بودند یک جهان سپاسگزاری کنم و همین طور از صدای زیبای شما که گوینده رادیو در این نمایش بودید برایم بسیار دلنشین بود . شور و شوق شما به تئاتر و کارگردانی بسیار ستودنی است .
سپاس دیگری دارم برای بازی بازیگران این نمایش که همگی درخشیدند. امیدوارم شاهد کارهای درخشان شما در آینده تئاتر ایران باشم .
با مهر و ستایش - کمترین بیژن بیژنی