فیلم خسته کننده ای بود، مشکل اصلی از داستان نداشته فیلم نشات میگیره و پراکندگی موضوعی و سردرگمی تو روایت، به فیلم ضربه میزنه
توی فیلم رابطه دختر با پدرش آنقدر لوس و نخ نماست که تو را به خنده می اندازد! به نظر می رسد خود این فیلم هم از دل همین رابطه لوس و قربون صدقه وار جناب فیلمساز پیشکسوت با دخترش ساخته شده است
آقای جوزانی این درست است که پول بیت المال را خرج فیلم کردن فیلمنامه بچه گانه و عقب افتاده دخترتان کنید و نقش اول فیلم را هم به او بدهیم بدون اینکه در یک پلان اجرای خوبی داشته باشد؟ چرا فکر میکنید رسانه سینما ارث پدری شماست و جای چنین خاله بازی هایی هست؟
امین تارخ دیالوگی در این فیلم دارد که می گوید: «دیدن فیلم مزخرف روح آدم رو چرک می کنه.»
ای کاش آقای جعفری جوزانی با چنین فیلمنامۀ ضعیف و فقیری دست به ساخت این فیلم نمی زد و دستکم به همین دیالوگ پایبند بود.
فیلمساز خواسته بر اساس بیماری ایدز فیلمنامه ای بنویسید و آن را بسازد. این موضوعی بودن، حالت سفارشی ایجاد کرده و از یک متن جوششی تازه و زنده فیلمنامه را بسیار دور کرده چنانکه چند بار چنان تحمل ناپذیر می شود که ماندن در سالن نیاز به صبر ایوب پیدا می کند. ضعف اولیه و اصلی این فیلم از فیلمنامه آب می خورد و قادر به جذب و نگاه داشتن مخاطب نیست.
نمی دانم چرا بسیاری از کارگردان های سینمای ایران عادت کرده اند که رابطۀ پدر و دختر را اینطور نشان بدهند! یعنی رابطه ای سرشار از لوس بازی و حرف های خنک. چند درصد از روابط پدران و دختران این ممکلت چنین قالبی دارند که برخی فیلم سازان ما دست از این تکرار مهوّع بر نمی دارند؟! برای بار دیگر در این فیلم هم شاهد چنین رابطه ای هستیم که یکی دیگر از عوامل دور شدن تماشاگر از آن را رقم زده.