در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش سردار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:56:31
امکان خرید پایان یافته
۰۴ مهر تا ۲۰ آبان ۱۳۹۵
۱۹:۳۰  |  ۱ ساعت و ۵۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰، ۲۴,۰۰۰ و ۲۰,۰۰۰ تومان  |  جزییات
همکف، باکس های وسط: ۳۰.۰۰۰ تومان
همکف، باکس های کناری: ۲۴.۰۰۰ تومان
بالکن: ۲۰.۰۰۰ تومان

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش سردار / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش سردار / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› صبوری زنانی از جنس خانم گل مثال زدنی است

›› حضورکمند امیرسلیمانی و نسیم ادبی در «سردار» ادامه خواهد داشت

›› هرشب اجرا مثل یک منتقد نمایش را نگاه می کنم

›› در زمان جنگ دوسال در هلال احمر خدمت کردم

›› تلفیقی دراماتیک از رئالیست جادویی و سیال ذهن

ویدیوها

آواها

 
گفتگوی تیوال با حسین پاکدل
در عالم واقع کمتر شخصیتی پیدا میشود که تخت و بدون فراز و فرود باشد
 
گفتگوی تیوال با میرطاهر مظلومی
نمایش سردار، جمع بندی کارهای قبلی نادر برهانی مرند است

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یادداشت یغما گلرویی شاعر و ترانه سرای مطرح بعد از دیدن نمایش سردار

"نمایش «سردار» به نوعی دارد همان حرفی را می زند که «کوروساوا» در یکی از بخشهای فیلم اپیزودیکش «رؤیاها» سعی در واگویی آن داشت. بخشی که فرمانده ای از جنگ برگشته را نشان می داد که به سربازی به نام «نوگوچی» که صورتی سفید و غیرمتعارف داشت و در یک تونل به او برمی خورد می گفت در جنگ کشته شده و در دستهای خود او جان داده است اما آن سرباز مرگ خود را باور نداشت و مدام تکرار می کرد: «پدر و مادرم در انتظارم هستند.» نمایش «سردار» هم به شکلی خوابگردانه حکایت بازماندگان و شاهدان جنگ ایران عراق را بیان می کند که بسیاریشان هنوز و همچنان با عواقب و مالیخولیای پس از آن جنگ دست به گریبانند. بازی به یادماندنی «حسین پاکدل» گرامی و سایر بازیگران نمایش و فضاسازی و صحنه آرایی خوب آن، تماشاگران را با خود همراه می کند. دیدن نمایش «سردار» را به شما عزیزان پیشنهاد می کنم."

نمایش سردار که 12 اجرای پایانی خود را پیش رو دارد هر شب در سالن اصلی تئاترشهر با بازی هدایت هاشمی، نسیم ادبی/کمند امیر سلیمانی، احمد کاوری، نداکوهی، سید علی صالحی، فریدون محرابی، حسین پاکدل، ناهید مسلمی، میرطاهر مظلومی (به ترتیب ورود) ساعت 19:30 بروی صحنه می رود.

علاقمندان برای تهیه بلیت این اثر می توانند به سامانه iranconcert.com و tik8.com مراجعه کنند و یا با شماره تلفن 09193952723 تماس بگیرند.
farhad riazi این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در روزنامه شرق 4 آبان ماه منتشر شد

درباره «سردار» نادر برهانی‌مرند
خاطرات خون و خمپاره...
مانی درزی

حدود بیست‌وچند سال از قطع‌نامه ٥٩٨ می‌گذرد، اما هنوز قصه‌هایش روایت می‌شود چراکه هشت سال پی‌درپی خون و خمپاره،‌ هزاران قصه برای گفتن و شنیدن در دل دارد و چنان این پدیده با تمام ترس‌ها و اضطراب‌های همراهش در ناخودآگاه جمعی مردمان این سرزمین نقش بسته است که شاید بتوان گفت‌ هزاران قصه نگفته، جا مانده هنوز که باید شنید و باید خواند و باید دید... .قصه مردان جنگ و خانواده‌هایشان و قصه دیگرانی که شامل تمام مردم این خاک است؛ از رزمنده جوانی ... دیدن ادامه ›› که چشم در چشم بعث، خط مقدم را در می‌نوردید بی‌هراس خون و مرگ، تا مادری در تهران که با شنیدن آژیر قرمز ترس در شیره جانش رسوخ می‌کرد و تلخ می‌شد کام فرزند شیرخواره‌اش... . فرزندانی که با این اضطراب مداوم رشد کرده‌اند، امروز هم هستند و هنوز هم روز خوش به چشم نمی‌بینند که تمام خاطراتشان ترس است و خمپاره....

نمایش «سردار» به نویسندگی و کارگردانی نادر برهانی‌مرند، کارگردان باسابقه تئاتر ایران، با قصه‌ای برگرفته از سال‌های جنگ در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می‌شود. نویسنده با ساختار روایتی مدرن و استفاده از شکست‌های زمانی قصه فرمانی را روایت می‌کند که صدورش ماجراهایی را به همراه دارد که تا امروز ادامه یافته، قصه بی‌تابی و بی‌خوابی و درماندگی، قصه وجدان و دِین و برزخ. سوژه‌ای که از همان لحظه اول تماشاگر را متوجه نگاه جسور و ویژه نویسنده می‌کند. کاراکترهای خاکستری نمایش و امتناع نویسنده و کارگردان از تیپ‌سازی به‌ویژه در سه کاراکتر اصلی مرد قصه باعث می‌شود در طول نمایش شاهد لحظات تأثیرگذار و غافلگیرکننده‌ای از هر کدام از شخصیت‌ها باشیم. پرداخت درست کاراکترها در متن و کارگردانی، روانی قصه و بازی‌های رئالیستی بی‌اغراق و به دور از خودنمایی، فضایی صمیمی را روی صحنه می‌آفریند و همین صمیمیت بستری می‌شود برای اینکه اثر بتواند پیامش را به‌خوبی به مخاطب منتقل کند و از سوی دیگر قراردادی که در ابتدای نمایش با تماشاچی بسته می‌شود، بسیار درست و بجاست. سردارِ در کما فقط زمانی می‌تواند با همسرش ارتباط برقرار کند که او هم خواب باشد. به جز اینکه همین ترفند به‌خوبی تا پایان نمایش تمامی گره‌ها را باز می‌کند و در پیشبرد قصه مؤثر است، استفاده از تشابه عالم خیال، خواب، کما و رؤیا که به‌نوعی با ناخودأگاه جمعی مخاطب در ارتباط است، می‌تواند اشاره‌ای تلویحی باشد به تداوم جنگ در روح و روان جامعه ما پس از بیست‌وچند سال و تأثیر انکارناشدنی این کابوس بر امروز... .

گرچه در صحنه پایانی نمایش و در بعضی از دیالوگ‌ها کمی شعارزدگی به چشم می‌خورد اما در کلیت تماشاگر با اثری روبه‌روست خوش‌ریتم، دارای یک قصه روان منسجم و بازی‌های خوب و لحظات طنز که چاشنی بسیار مناسبی برای روایت یک قصه تلخ است. قصه تلخ جنگی که قربانی‌های بسیاری دارد، آیا جنگ پایان یافته؟ این سؤال را برهانی‌مرند در نمایش هم مطرح می‌کند و پاسخ شاید این است که آیا جنگ جهانی دوم پایان یافته؟ یا بسیاری دیگر از جنگ‌های چندین‌و‌چندساله در یک قرن اخیر؟ آیا جنگ به این سادگی پایان می‌یابد؟ شاید با توجه به تمام آسیب‌های روحی و روانی با اطمینان باید گفت در سرزمینی که آتش جنگ برافروخته شود، تا نسل‌ها و نسل‌های بعد همچنان جنگ در خاطرات بازماندگان و همچنین در روح و روان جامعه ادامه دارد... و مرهم این آسیب، گفتن قصه‌هایی است که از دل جنگ می‌آیند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سفر به سوی حقیقت
به بهانه ی اجرای نمایش «سردار» در سالن اصلی تئاتر شهر
نوشته ی فرهاد امینی

سردار به گمان مولفین آن نمایشی است تفسیر پذیر که میتوان آن را در لایه های متفاوت تحلیلی بررسی نمود. در این مجال به بررسی یکی از لایه های ساختاری یعنی کهن الگوی سفر خواهیم پرداخت و در مجالهای آتی سایر شقوق تحلیلی اثر را بررسی خواهیم نمود.

سردار حکایت یک سفر است، سفری برای یافتن حقیقت. این نمایشنامه داستان مردی به نام ابراهیم باقری را روایت می¬کند که دینی بر دوشش سنگینی می¬کند، او در حالت کما فرو رفته و تنها راه نجات از دین دیرین خود را به خواب فرو رفتن دوست دیرینه اش دکتر مردانی می¬داند. خواسته¬ی ابراهیم از سوی زنی لاهوتی ... دیدن ادامه ›› و آسمانی به دکتر می¬رسد و دکترکه خود دوسال است به بیماری بیخوابی مطلق مبتلا شده (و خواب با دارو و به صورت مصنوعی برایش حکم مرگ دارد) تصمیم می-گیرد که به خواست رفیق قدیمی اش عمل کند. در این کلیت ساختاری وبرای پیش برد قصه، «سردار» چهار الگوی سفر را به کار گرفته و در هم تنیده است.

نخستین الگوی سفر، سفر سه گانه ای است که ابراهیم باقری، فرمانده ی قدیمی جنگ و مسئول تفحص فعلی آن را پیموده است: مرحله ی اول، سفر از شهر به مناطق تفحص (ابراهیم: اگه میخواستم خودمو با این چیزا درگیر کنم که یک عمری نمیرفتم تو بیابون دنبال تفحص...اینا نمیدونن که حقیقت جای دیگه است، چیز دیگه است) دوم، سفر خودخواسته ی ابراهیم در حالت کما از مناطق تحت تفحص به مشهد مقدس ( ابراهیم: به یوسف گفتم اگه این دوتا بچه رو پیدا کردیم که فبها، اگر نه مجاور میشم تا ابد) و سوم ، سفر ابراهیم از کما به عالم مردگان (ابراهیم: ده ثانیه دیگه من میرم، راهم نمیدن کامران، دین به گرنمه، برم میگردونن، که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی) این سفر سه گانه ی ابراهیم در هر مرحله مبدا، مقصد و علتی متفات دارد. از شهر(محل تمدن و عقل مادی) به بیابان برای یافتن حقیقت، از بیابان (محلی که در آن سردرگم شده و حقیقت را نیافته) به مجاورت امام هشتم برای برداشته شدن دین، و از مجاورت حضرت به عالم مردگان با امید رهایی از دین و رسیدن به آرامش.
ابراهیم آرامش خود را در یافتن دو سربازی میداند که – به گمان خودش- مسئول مفقود شدن آن دو است، در واقع در مرحله ی اول سفر حقیقت برای ابراهیم به برداشته شدن دین تغییر شکل داده است، اما در انتهای این الگوی سفر و در لحظه ی مرگ ابراهیم خواهیم دید که این تغییر شکل به حالت اول برمی¬گردد و دوباره حقیقت فارغ از دین و عهدی که به گردن ابراهیم است خودنمایی می¬کند.

دومین الگوی سفر، سفر سه گانه ی دکتر کامران مردانی - رییس سابق بیمارستان شکاری دزفول در زمان جنگ ایران و عراق و رییس فعلی بیمارستان ثامن مشهد - است، گام اول دکتر مردانی سفری است از دزفول در زمان جنگ تحمیلی به بیمارستان ثامن مشهد (مریم: چه راهی رو با هم طی کردیم کامران، از بیمارستان شکاری دزفول تا اینجا، بیمارستان ثامن مشهد) . گام دوم، سفر از خواب و کابوس، به عالم بیداری و بیخوابی مطلق ( 1- مردانی: نه ...ابراهیم باقری حالیش نیست که اون معجون لعنتی دوساله کار خودش رو کرده و من شدم به خواب گرد همیشه بیدار. 2- مردانی: دو سالی بود راحت بودم از اون خواب و اون کابوس .....) . گام سوم، سفر از بیداری مطلق به عالم خوابی که برای او معنای مرگ دارد (مردانی: اگه بخوابم ممکنه هیچ موقع بیدار نشم) . مبدا سفر مردانی در مرحله ی اول مناطق جنگی است و مقصد او بیمارستان ثامن مشهد ، هرچند هیچ کجای دیالوگها به این مسئله اشاره ای نشده که دکتر مردانی تهرانی و غیر مشهدی در این شهر چه میکند، اما این مسئله را میتوان نوعی مجاور شدن خودخواسته در نظر گرفت که محتملا علت آن یافتن آرامش است . مرحله ی دوم و سوم سفر مردانی مراحلی متفاوت است، مبدا مرحله ی دوم سفر مردانی عالم خواب و کابوس است، عذابی غیر ارادی که آرامشی در آن نیست. اما مقصد این سفر ناخواسته، دو تفسیر متفاوت را در خود دارد. بی¬خوابی برای دکتر مردانی یا آرامش است (آنطور که خودش به طعنه میگوید : دوساله که راحتم) یا عدم آرامشی است بدتر از خوابیدن و کابوس دیدن (مردانی خطاب به ملیحه:برای خواب اگه دارویی بلد بودن که خوب میشد) اما علت این سفر چیست؟ علت این سفر استفاده¬ی دکتر از مواد مخدر در زمان جنگ برای بیدار ماندن است، این مواد است که باعث بیخوابی دوساله ی دکتر شده اند. بدیهی است که استفاده از مواد مخدر امری مذموم است، پس اگر از این زاویه نگاه کنیم، بیخوابی دوساله ی مردانی عذابی است ناشی از گناه.

اما دکتر به خاطر خودش این کار را نکرده، او در واقع با مسئولیت پذیری غیرمعمولی خود را فدای هدفی بزرگتر کرده است ( قاسمی : اما کامران تو داشتی خودتو قربانی میکردی که دیگران قربانی نشن) ازاین منظر دوم بیخوابی مردانی درواقع عطیه ای است برای او تا کابوس¬ها را از دکتر دور کند و تا رسیدن زمان موعود او را در آرامشی نسبی نگاه دارد. مرحله ی سوم سفر مردانی ، با فرا رسیدن زمان موعود آغاز می¬شود (در واقع با شروع نمایش سردار ما در آغاز این زمان موعود قرار داریم) : پیغامی از طرف زنی آگاه و لاهوتی به او میرسد تا خود را به عالم خواب بسپارد، دکتر در شک نسبت به این عمل به سرمی¬برد: همسرش حامله است و خوابیدن دکتر ممکن است به مرگ بی انجامد و اگر چنین کند تکلیف همسرش چه خواهد شد؟ در این مرحله دوباره زن لاهوتی (حاج خانم) به کمک می آید و دکتر را به یقین میرساند. حاج خانم با گفتن یک جمله (شک نکنین خیرتی در کاره) دکتر و همسرش را از انجام چنین عمل خطرناکی مطمئن می¬کند. اما دکتر دلیل دیگری نیز برای آغاز این سفر دارد: یافتن حقیقت! حقیقتی که به سرنوشت ابراهیم گره خورده است. دکتر وقتی با حاج خانم روبرو می¬شود محکم و مصمم تصمیم خود را اعلام میکند (مردانی: حاج خانم، پیغام شما به من رسید، من میرم پشت اون خط...)

نکته ی دیگری که در این سفرها وجود دارد، یک زنگ تلفن است، تلفن عاملی است که مدام مرحله ی آخر سفر ابراهیم(رفتن به دیار باقی) را متوقف می¬کند. ابراهیم تصور می کند که اگر مردانی در خواب پشت آن خط تلفن بیاید و سربازها در خیال ابراهیم تلفن را جواب بدهند، او از این مرحله خواهد گذشت. تلفن در ساختار روایی سفر ابراهیم برای مردانی هم اهمیت می یابد، او هم میخوابد تا پشت آن خط برود و به قول خودش تکلیف تلفن را روشن کند. در واقع تلفن عاملی است که دو الگوی سفر مختلف در متن را به لحاظ ساختاری به هم گره می زند.

سومین الگوی سفر هرچند تفاوتی ماهوی با دو الگوی قبلی دارد اما به لحاظ ساختاری به دو الگوی قبل پیوند خورده است . این ساختار سوم ، سفر ملکوتی¬ها ( حاج آقا و حاج خانم ) از خوی به مشهد است . آنها پدر و مادر یاشار، سرباز مفقود شده هستند که به دلیلی متفاوت به مشهد آمده¬اند . حاج خانم زن آگاه لاهوتی نه به جستجوی حقیقت آمده است و نه برای یافتن فرزندش . او با یقین کامل نسبت به حقیقت غایی به مشهد آمده است .

از طرف دیگر پدر ( حاج آقای ملکوتی ) نیز با یقین نسبت به حقیقتی که همسرش می¬داند به مشهد آمده است و در واقع علت سفر هر دو نفر رها کردن ابراهیم از تصوری¬ست که سالهاست ذهن او را مشغول کرده . ابراهیم حقیقت را با تصور دینی که به گردن دارد یکی انگاشته است . از آنجایی که این دین در ذهن ابراهیم پیوندی ناگسستنی با آن تماس تلفنی دارد ، تلفن بدل به عامل سبب¬ساز دراماتیکی می¬شود که سفر حاج خانم را به سفر مردانی و ابراهیم پیوند می¬زند . ( حاج خانم : به دکتر مردانی بگید بیاد پشت خط و به رفیق¬اش کمک کنه . ) در واقع در این میان سفر ملکوتی¬ها حامل یک پیام بنیادین است . پیامی برای آغاز مرحله¬ی سوم سفر مردانی و همین طور مرحله سوم سفر ابراهیم . نقطه ی پایان این سفر درست مانند دو الگوی سفر قبلی روشن شدن تکلیف تلفن است .هرچند سفر ملکوتی ها با یقین نسبت به کل مسئله انجام شده است و مادر گویی در یک آگاهی تام و تمام به سر می¬برد اما او نیز در طول سفر به یقینی متقن تر دست می یابد . مادر و پدر به تدریج درک بیشتری از فضای ذهنی ابراهیم و فضای قدسی یاشار، پسر شهیدشان بدست می آورند و در روز پایانی ( انتهای پرده سوم ) پدر برای ابراهیم تعریف می¬کند که حاج خانم در تمام صحن امام هشتم برای یاشار فاتحه خوانده است و به دریافتی عینی از محل مزار فرزندش رسیده است .

الگوی چهارم هرچند در کل نمایشنامه به صورت پیش¬کنش عمل می¬کند اما الگویی است که به لحاظ ساختاری پیوندی ناگسستنی با سه الگوی قبل دارد . این الگو، سفر یاشار ملکوتی و آرمین ریحانی از بهداری صحرایی به سوی شهادت یا به قول آرمین و به شیوه¬ای استعاری به سوی خاک است . ( آرمین : بذار ما خاک باشیم.....بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم . ) سفر جاودانی این دو ، همان دینی است که بر گردن ابراهیم مانده است . همان کابوسی¬ ست که مردانی را بیخواب کرده . و همان علتی است که ملکوتی¬ها را به مشهد کشانده است اما غیر از این پیوند محتوایی میان سفر دوسرباز و سه سفر دیگر، تلفن به عنوان یک عامل دراماتیک سبب ساز این خطوط را به هم وصل می-کند . تلفن در واقع مسبب سفر سربازهاست و نقطه¬ی آغاز آن و در عین حال مسبب سه سفر دیگر است و نقطه پایان آنها . بدین ترتیب تمام الگوهای سفر به یک تلفن وابسته می¬شوند و تلفن بدل به گره¬ی اصلی ساختاری می¬گردد ، اما رویکرد مدرن ساختاری متن جایی اتفاق می¬افتد که گره¬گشایی به شیوه¬ای نامعمول شکل می¬گیرد . در نمایش سردار آن تلفن هرگز پاسخ داده نمی¬شود بلکه این ساختار دراماتیک به سمتی پیش می¬رود تا مسئله¬ی تلفن را منتفی اعلام کند. و گره¬ی ساختاری نه در سطح معمول قصه بلکه در یک ساختار بسیار کلی تر گشوده شود . ساختاری که ابراهیم گویی نادانسته آن را پیش¬گویی کرده است . ( ابراهیم : حقیقت یه چیز دیگه¬ست یه جای دیگه¬ست . )

همانگونه که گفته شد الگوی سفر یکی از کلان الگو های نمایش سردار است که تمام ساختار آن را در بر گرفته ، هرچند الگوهای دیگری نیز در این متن موجود اند که می¬توان آنها را بررسی کرد اما درک الگوی سفر و واکاوی آن محتملا به فهم بهتر مخاطب از این نمایش کمک خواهد کرد .


ح.جوانمرد این را خواند
reza heidari و مریم خیابانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید