در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش سپنج رنج و شکنج فرخنده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:15:34
امکان خرید پایان یافته
۰۸ شهریور تا ۰۲ مهر ۱۳۹۵
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۱۵,۰۰۰ تومان
این نمایشنامه ی سه بخشی به وضعیت جامعه در برخورد با زن می پردازد و زن را مظهر خیر بیان می کند اما نگاه های تنگ بینانه و غیر انسانی موجود در اجتماع، خانواده و حتی حقارت موجود در نگاه خود انسان باعث می شود این منزلت کاهش یابد. نمایشنامه در سه بخش، ابتدا به زندگی فرخنده از کودکی تا مرگ، سپس در بخش دوم به عدم نظم اجتماعی در جامعه باحضور انواع آدم ها اعم از فرهیختگان تا مردم کوچه و خیابان و در بخش سوم به موضوع ارتباط عاطفی پدر و فرزندی که پدر همه چیز را به فرزندانش می سپارد می پردازد. گاهی آنقدر میان هجمه های ر

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش سپنج رنج و شکنج فرخنده / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش سپنج رنج و شکنج / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› شهرام گیل‌آبادی به ایران تئاتر خبر داد:

›› مینو غزنوی: متاسفانه این روزها زن مفهوم خود را از دست داده است

›› روایت 5بازیگر «سپنج رنج و شکنج فرخنده» از تجربه‌ای جدید

›› نسیم ادبی و طوفان مهردادیان در چهارمین شب از اجرای «سپنج رنج و شکنج فرخنده»

›› یک «درام اشتراکی» نو و تجربی

ویدیوها

آواها

 
گفتگوی تیوال با شهرام گیل آبادی
در این نمایش از مدل ارتباط آیینی و اینتر اکتیو استفاده می کنیم

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نوشته ی دوستی گرامی که درتماشای نمایش همراهی ام کرد :
سلام شب شعر، سلام شب سکوت، سلام شب همنشینی دوست برروی کاشی سرد تاتر
سلام برسادگی ویک رنگی دورهمی این سالن تاریک با نورچراغ

آری منم فرخنده ام، دردانه پدر و عزیزکرده ی مادر، تا به خود آمدم شدم جان خواهر، بدون آنکه یادبگیرم زندگی کردن را، سنگینی آنرا آموختم هیچکس به من راه و رسم زندگی را نشان نداد، خود قلم بدست گرفتم گاهی خطی راست کشیدم،گاهی خط خطی کردم و یک زمانی که حوصله ای بودبا ذوق فراوان خانه ای با دودکش و کوهی با خورشید خانم و حیاطی با چمن و گلی سرخ درآن رسم کردم. همیشه تصور یک زن خانه ای با آرامش است ولی این رسم بزرگ شدن را اجتماع می شکند وقتی وارد اجتماع شدی،خود به خود همه چیز تغییر می کند، حالا باید خودم راه زندگی را پیدا می کردم، محافظی به نام پدر و مادر و خواهر وجود ندارد، اینجا جامعه است به پایم سنگ زدند با حرفهایشان آزارم دادند گاهی سکوت کردم گاهی از خشم فریاد کشیدم گاهی در کمال ناباوری گریه کردم ولی غروری داشتم که در تنهایی گریه کنم این منم فرخنده باورت می شود بزرگ شده ام سنگینی حقارت و زور و درماندگی را احساس می کنم ولی از پا نمیشینم، خواستم خودم باشم اجتماع محدودم کرد خواستم راهم را با علاقه ام انتخاب کنم ولی با فشار اطرافیان گمش کردم ولی رفتم گاهی دلتنگ شدم ولی زمان از حرکت باز نماند شدم خاله شدم پشت خواهر گاهی خسته از اینهمه ... دیدن ادامه ›› فشار ولی دیدم شانه خواهر تکیه گاهم شده ولی باز اجتماع حمایت نکرد، ضربه های مداوم، آی آدمها فرخنده شدن در این دوره آسان است ولی فرخنده ماندن بسیار دشوار، فرخنده باید تمام این مراحل را به تنهایی و خوبی طی کند، دختر خوبی برای پدر و مادر، خواهر خوبی برای خواهران، دوست خوبی برای دوستان همسر شایسته مادر فداکارو.... این خوب بودن ها تاوان دارد ولی تمامی ندارد وگرنه نام فرخنده به نامبارکی برده می شد، وفتی برمی گردی به عقب می بینی فرخنده زمانی برای زندگی کردن نداشت فقط در نقشهای داده شده ایفای نقش کرد زمانی سناریوی دختر بودن، زمانی خواهر بودن، زمانی همسر، زمانی مادر وزمانی دوست و زمانی هم آینده ساز ایران آری اینجا ایران است فرخنده شدن بسی آسان و فرخنده ماندن بسیار دشوار خیلی از فرخنده ها زخمی شدند طاقت نیاوردند از پا نشستند و فقط تماشا کردند ولی من و بقیه فرخنده هات بلند شدیم لبخند زدیم و ادامه دادیم حالا بگو فرخنده کجاست خواهرت مادرت دوستت دخترخاله دختر عمه بابا فرخنده توی خیابان همه جا توی همین سالن همه جا هست فرخنده
پرندیس این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

-ما آدما هممون کثافتیم
چیه نگاه میکنی؟
نکنه می خوای بگی تو مثل یه شیشه زلال و شفافی؟
.
وارد یک بلک باکس میشوی و هر جایی که دوست داری می نشینی و صدا و نور موبایل تو را از جهان روزمرگی جدا می کند و می برد در دنیایی که قوانین خاص خودش را دارد. شاید بهتر باشه که بگم قانونی ندارد و هر چه هست در لحظه اتفاق می افتد. به دنبال کسی می گردی که شاید آن شخص خودت باشی.
واقعا ما چقدر خودمان ... دیدن ادامه ›› را می شناسیم؟
تا حالا به درون خود نگاهی انداخته ایم؟
در پی خود دویده ایم؟
در اواسط نمایش که نور می آید و از تو می خواهند که هر آنچه دوست داری انجام دهی، واقعا نمی دانی که پس از آن همه خفقان و تاریکی چه باید بکنی، آواز بخوانی یا یک شعر را دکلمه کنی؟ فریاد بزنی یا سکوت کنی؟ خیره شوی به جهان اطراف یا که چشمها را ببندی و در تاریکی خود بمانی؟ وقت تمام است و دوباره بر می گردی در تاریکی تا به دنبال فرخنده وجود خودت باشی. آیا می شود به پایان این جستجو رسید؟
تیاتر بی چیز و فاصله گذار به همراه بداهه پردازی قوی توسط بازیگران پر احساس و خوش بیان این اثر خاطره ای بس یادگار است برای دوستداران هنر.
فریدون محرابی از آن بازیگرانی است که همیشه با احساس و طنازی خاص خودش مرا به وجد می آورد.
کارگردان خاص و خوش ذوقی همچون شهرام گیل آبادی با تیزبینی و خلاقیتی ساده اما بی نهایت پیچیده تو را با دنیایی دیگر آشنا می کند. شاید آیینه ای بگذارد تا خودت را شاهد باشی و از خود بپرسی که من فرخنده هستم یا نه؟ من کیستم...
.
خسته نباشید همگی
خسته نباشی احسان خان رافتی
خوشحالم که یک ساعت از عمرم را در کنار شما عزیزان گذاراندم و به فکر فرو رفتم.

#تئاتر_سینما_رفاقت
اینستاگرام
aghil.bahrami64
پرند محمدی، پرندیس و رضا تهوری این را خواندند
Marillion، محمد رحمانی، حسین مطاعی، شادی بهرامی و amdgh این را دوست دارند
درود عقیل عزیز .. نکته بارز دیشب , به لیست هنرمندی های شما دانستن اشعار زیاد و صدای خیلی خوب :) را هم باید اضافه کرد که من در کنار شما تجربه کردم ..
۲۳ شهریور ۱۳۹۵
باعث افتخار بود در کنار شما تماشای نمایش برایم. بسیار لذت بردم از حضور پر انرژی و محبتتان، سپاسگذارم
۲۳ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام
دیشب به تماشای نمایش رفتم. یه شب فوق العاده بود. اولین باری بود که برای دیدن نمایش باید روی زمین مینشستیم ، راستش غافلگیر شدم
اینکه بازیگران از کنارم رد میشدن و مدام با تماشگر ارتباط داشتن برایم جالب و دوست داشتنی بود.
خیلی لذت بردم... خیلی سورپرایز شدم
آرمین، ریحانه، عالیا و شادی بهرامی این را خواندند
حسین مطاعی، عقیل بهرامی و رضا تهوری این را دوست دارند
جمعه 12 شهریور نمایش رو دیدم به نظرم هصلا" به فضا و ادعاهایی که در گفتگوی تیوال با کارگردان عنوان شده و من رو کنجکاو کرده بود که نمایش رو ببینم نزدیک نشد. فرصت کافی برای تبیین و تعریف مفهوم فرخنده بودن نبود که در میانه نمایش از تماشاچیان سوال بشه فرخنده هستی یا نیستی؟ این رو همون جا هم عنوان کردم.
بیشتر سیاه مشق بود برای دانشجویاتن تئاتر و به این ترتیب نباید بلیتی فروخته می شد.
مسئله دیگه احترام به تماشاچی و مخاطیه. باید جای قید بشه که تماشاچی روی زمین می شینه پس باید لباس راحت و ماسبی به تن داشته باشه و افرادی که مشکل کمر درد یا پادرد دارن یا فکری بکنن یا از دیدن نمایش منصرف بشن.
در کل اصلا" راضی نبودم.
۲۸ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید