خب باید بگم نمایش خوبی بود منتهی دیالوگها مثل قارچ همه جا پر بودن اگه بخوام اجرا رو توی یه کلمه خلاصه کنم باید با صدای بلند و رسا بگم (قارچ ) ؛ این اجرا اگه یکی دوتا بازیگر رو توی خودش نداشت باید قطعا روزنامه وا میکردیم ، بازیگر مرد در نقش آمِده اجرا رو نجات داد باقی بخاطر اجرای زیاد یا عدم تجربه کافی شبیه اجرای شب سوم نبودن تنها کسی که توی اجرا تونست خوب اجرا رو تا آخرین لحظه پیش ببره همین نفره از توی اکیپ ؛ از هر چه بگذریم از لکنت و الکان بازیگر نقش نویسنده دوست اوژن یونسکو نمیشه گذشت این دوستمون کلا مونولوگ هارو خراب میکرد توی نور می ایستاد و کارو در نمی آورد مطمئنا لازمه تمرین بیشتره ؛ کمترین دیالوگها و در عین حال بیشترین از دست در رفتنها ؛ شخصیت یونسکو با توجه به رئال بودنش از میکاپ و طراحی خوب لباسی بهره نبرده بود ، البته نه فقط یونسکو ! از بابت کمدی بودن باید بگم بیشتر ابزورد بود تا اینکه بخواد متاثر خنده های مخاطب باشه ! تنها جایی که واقعا باعث خنده آدم میشه جاییه که فیلسوف و نویسنده داستان سر زایل شدن منطق انسان دارن تصور میکنن که آمده و مادلن به مرز جنون به سمت هم قارچ پرت میکنن ! به راحتی میشه گفت نقش مادلن در بزرگسالی تجربه زیادی داره منتهی فقط صحبت سر کانسپت تجربه ست خیلی جاها اکت رو جا مینداخت دوباره ادامه میداد و دوباره جا مینداخت ؛ از هر کاراکتر بگذریم باید بگم کاراکتر بنگاهی و پستچی پتانسیل ادامه دادن بیشتری داشتن ! و در غایت کلام باید بگم اجرا متوسط و خوب بود و نه در سطح کارهای ویرالی که توی ذهن مخاطب هست من خودم بخاطر کمال گرایی هر اجرایی نمی شینم منتهی به پیشنهاد یه دوست شب سوم رو نشستم و قطعا از اجرای شب سیزدهم بهمن نبود - فارغ از هر چیز شما صندلی ها رو به مدت یه هفته کاملا در اختیار داشتین و این فوق العاده ست ! موفق باشین
از دقیقه ۱۰ به بعد فقط میخواستم تموم شه که بدشانسی تموم بشو هم نبود ، اینم یکی دیگه از تجربیات اعتماد به نظر بیننده، من باید با چی ارتباط برقرار کنم؟ با داستانی که در نمیاد؟ با یه فیلسوف که انقدر پیرهنش تنگه که دکمش داره در میره ؟ یا تپقش؟ یا خنده ای که داشت از دست بازیگر درمیرفت؟ آخرشم زلال احکام بود . اجراشون تموم شد فکر کنم ولی به متن های قلنبه سلمبه نظرات اصلا توجه نکنین، یه نفر نوشته بود نمایشی بود که منو میخ کوب کرده بود، بزرگوار دقیقا چی میخکوبت کرده بود؟
از سال گذشته که خیلی از گروههای اصلی تئاتر تصمیم گرفتن اجرا نداشته باشن، سطح کیفی اجراها پایین اومده ولی با توجه به نقدهای این اجرا و نظرات مخاطبین باید بگم کیفیت سلیقه مخاطبین هم کاهش یافته!
من یکشنبه اینکار رو دیدم و چون اجرا هم تموم شده راحت میتونم نقدم رو بگم.
کار ازنظر ایده، متن ، کارگردانی و بازی ضعیف بود. ایده کار جالب بود ولی انقدر پرداخت ضعیفی داشت که ایده منحصربفردش هم به حاشیه برده بود. کارگردان نتونسته بود بازی خوبی از بازیگران بگیره و حتی انتخاب بازیگر مناسبی هم نداشت. بازیها با تپقهای زیاد نشان از تمرین کم داشت. با توجه به موضوع فلسفی نمایش انتظار پرداخت بهتر و بازیهای عمیقتر داشتم ، اما انگار حتی انقدر تمرین نکرده بودن که نقش بشینه و بازیها پختهتر باشن.
درسته که کارگردان و تیم جوانی داشت ولی من اگر بودم به جای عجله برای به اجرا بردن سعی میکردم احترام بیشتری برای مخاطبم قائل بشم و اجرای بهتری را روی صحنه ببرم. و کلا متوجه نشدم چرا همچین بحث فلسفی باید برای این گروه انتخاب بشه که بخوان اجرا کنن، چرا بازیگران خیلی جوان باید سعی داشته باشن نقش فیلسوفها و نمایشنامهنویس جدی رو بازی کنن؟!!
تنها نکته مثبت نمایش بازی قابل قبول بازیگران زن و شوهر داستان غول مرده، بودند.
ای کاش در نوشتن نقد مثبت انقدر غلو نکنیم که توقع مخاطب را بالا ببریم که تو سالن ناامید بشه!