در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش زبان تمشک های وحشی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:52:17
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
((زبان بی جان با مدلول های نامعلوم))
"زبان تمشک های وحشی"،درقالب طرح داستان یک زن و شوهر در آستانه جدایی،با توسل به اسطوره و زبان ... دیدن ادامه ›› به لایه های عمیق و گسترده تر روانی، سیاسی،اجتماعی ساحت انسانی در این جامعه ریشه می دواند تا در نهایت طرحی تقدیرگرایانه از تنهایی اش درافکند.
دنیا و داوود در دهمین سالگرد ازدواج شان تصمیم گرفته اند برای آخرین بار به دیدن مادر دنیا به شمال ایران سفر کنند و بعد از برگشتن از یکدیگر جدا شوند. این آیین هر سال تکرار شده است. کل نمایش در دنیای بینابینی واقعیت و خیال رخ می دهد.طراحی های صحنه و نور نمایش شاعرانه و سوررئالیستی است و با مضامین نمایشنامه همراهی می کند استفاده از مولتی مدیا،به لحاظ زیبایی شناختی ،تماتیک و انتقال گسست زمان ها و مکان ها و..کارآمد است.
سفرهای این زن و مرد گویی روایتی معاصر از سفر پیدایش می باشد.سفری که وارونه زاییدن است.این وارونگی در کلیت نمایش معنا می یابد.تمامی مناسبات و اتفاقات در خارج از زمان خطی پیشینی یا پسینی معمول،ناظر به روایت است. پسرک جوان خارج از روال حضور زن و مرد بر روی صحنه ظاهر می شود که بر صندلی های اتوموبیل نیمه شده و پشت تورهای نازک نشسته اند. گاهی با اسکیت حرکت می کند و رو به تماشاگران حرف می زند و از نقشه ی قتل این زوج در جاده صحبت می کند. در واقع جایی ایستاده که تمام لحظات زندگی زن و مرد را می شناسد.او در قالب شخصیت های مختلف بر آنها ظاهر می شود. تمشک فروش،تعمیرکار اتوموبیل،رستوران داری که گوشت آدم می پزد و حتی پسرنوجوانی که حسادت داوود را به دلیل جلب توجه دنیا به او برمی انگیزد و چه بسا در ناخودآگاه روایت دلالت های ادیپ وار برمی سازد. پسرمرموز شبیه ملک الموت نیز هست. زن و مرد او را درهاله ای از ابهام به یاد می آورند. پسرک یا دخترک تمشک فروش جاده. اما او دانیال، فرزند هنوز به دنیا نیامده این دو است و در حقیقت درحال جدال با تقدیرش می باشد. دانیال نمی خواهد به این دنیا پابگذارد. در تلاش است در فرصت مناسب والدینش را درآن شب بارانی جاده به کشتن دهد تا نطفه اش بسته نشود. او با تقدیرش به مبارزه برخواسته است.
در لایه های زیرین متن "زبان های تمشک های وحشی "،با نشانگان و ارجاعات فراوانی از اسطوره و تاریخ مواجه هستیم. در آن شب بارانی و جاده انحرافی ناآشنا همه ی شرایط برای تصادف و یا به دره فروافتادن اتوموبیل داوود و دنیا مهیا شده بود اما آنها خودشان را به هر نحوی به هتل بابل(شهرشمالی ایران)رساندندتا روزبعد به سمت خانه مادر دنیا حرکت کنند و درست درهمان شب نطفه ی دانیال بسته شد و آن دو دیگر از هم جدا نشدند اما مقدر شد حرف یکدیگر را نفهمند و تا آخر عمر درکنار یکدیگر تنها بمانند .دانیال خواب زندگی آنها را تعبیر می کند.
پنداری زن و مرد نه به هتل بابل که به برج بابل در پایتخت تمدن باستانی بابل پا گذاشتند .به خشم و لعن خدای زیگورات گرفتار آمدند و محکوم به سکوت و نافهمی زبان یکدیگر شدند که عاقبتی به جز تنهایی ابدی برایشان متصور نیست. حالا بدینسان با خشم خدای زیگورات قبیله زبان قبیله دیگر را نمی فهمد،حاکم زبان محکوم و زن و مرد حرف یکدیگر را نمی فهمند. دیگر انسان ها به زبان واحد سخن نمی گویند.
گویی شخصیت ها در "زبان تمشک های وحشی" در میانه جاده ای رهاشده اند و خاطرات از رویشان عبور می کنند. ماجراهایی که اتفاق افتاده اند و پایان گرفته و نیزخاطراتی که از آینده می آیند و هنوز به وقوع نپیوسته اند اما چون درباره شان صحبت می شود آنها را به خاطره بدل می کند.
دنیا درحال تدریس افعال مجهول انگلیسی در کلاس بود که برای اولین بار داوود را می بیند. رابطه بین شان شکل می گیرد اما وضعیت مجهول عشق شان هرگز معلوم نمی شود.در شروع همه چیز شورانگیز است آنها در حال اکتشاف همدیگرند،زن قاره ای مرموز و کشف نشده ...
اما از سال سوم معلوم می شوداکتشافات قاره جسم به آموزش و یادگیری درک زبان تن نمی انجامد و این زوج مانند بسیاری از زوج های دیگر با مشکل فهم زبان یکدیگر مواجه می شوند.با هم زندگی می کنند اما حرفی برای گفتن به یکدیگر ندارند یا یکدیگر را نمی بینند.نگاه ثمینی در طرح زبان بدن و موضوع برانگیزانندگی بسیار حایز اهمیت و جسورانه است.دنیا متوجه می شود داوود دیگر زبان جسم اش را نمی فهمد. این نافهمی در زبان تنانه یکی از ارکان اصلی فروپاشی رابطه است. دنیا به ترفند دروغین زبان بارداری متوسل می شود اما کارگر نمی افتد. زبان در حد حرف-کد تقلیل می یابد .حروف ابتدایی کلمات یک جمله به بسته های پیشنهادی مفهومی بدل می شود و بدین ترتیب زبان از محتوی انسانی اش در رابطه تهی شده و در حد فرمول ریاضی و کدگذاری فروکاسته می شود.
داوودانشجوی دکتری زبان های باستانی است. درگیری هایی با مسئولین دانشگاه و دیگران پیدا می کند و از دفاع تزش بازمی ماند. از دانشگاه اخراجش می کنند. برای مدتی بازجویی و در بیابان ها رها می شود و حریم شخصی اش مورد تجسس قرار می گیرد. همه این مسایل بر زندگی شخصی اش و دنیا تاثیر بدی می گذارد.
آیا واقعا بازجوها برای تخریب زندگی داوود به دروغ از رابطه اش با دانشجویان دخترش گفته بودند؟ آیا مردی که دنیا در دفترچه یادداشتش از او نوشته و وصف اش کرده بود فقط خواست ذهنی و زاده ی تخیل اش بوده است؟..هر دوی آنها قرص های آرامبخش استفاده می کنند و دیگر به یکدیگر اعتماد ندارند. از سوی دیگر به محاق کشیدن زبان اعتراض و نقد در عرصه عمومی باعث گزندگی و پرخاشگری زبانی در عرصه خصوصی و حریم خانه می شود.دیگر آدم های کمتری در عرصه زبان اجتماعی اعتراض جدی می کنند. چراکه شاید نمونه ی توطئه آمیز فرستادن مینی بوسی به ته دره را دیده اند که سرنشینانش همگی نویسندگانی با زبان اعتراض بوده اند.این اتفاق به منظور ارعاب زبان به انفعال در زبان می¬انجامد. انفعال،جان زبان را می گیرد و خونش را می خشکاند و ناکارآمدش می سازد. داوود دیگر از همه می ترسد و به همه شک می کند او به دنیا می¬گوید چون هیچ کسی نیست، اینقدر می ترسد.آنها از نفرین شدگانند.
در آخر دانیال می پرسد چرا یا باید بکشیم یا کشته شویم؟ یا قابیل باشیم یا هابیل؟...آیا راه سومی وجود ندارد؟ رویکرد نمایش در کلیتش تقدیرگرایانه است و به نظر نمی رسد با خوانش ذاتگرایی که بر امر زبان دارد امکان راه سوم را دست کم در فهم زبان مشترک میسر بداند.حالا رویاها به یک طرف می روند و واقعیت به طرف دیگر.آیا باید به فهم زبان مشترک امیدوار بود یا در پناه تنهایی ابدی فرو رفت؟
درود بر شما اردشیر عزیز
سپاس از نقد و متن جالب و موشکافانه شما
از اینکه نظرات خوب خودتو با ما در میان می گذاری سپاسگذارم
۱۴ شهریور ۱۳۹۶
ابرشیر عزیز، خیلی ممنون از تحلیل موشکافانه ای که داشتید. من هم این اثر رو دیدم و فکر میکنم که ترکیبی از نمایشنامه بسیار خوب و کارگردانی خوب باعث شده بود که این کار سنگین، خوب از آب دربیاد. جا داره که این رو هم به فال نیک بگیریم که خانم ها فعالیت بسیار خوبی در زمینه های نویسندگی و کارگردانی دارن انجام میدن و این میتونه نوید آثار بسیار زیباتری رو بده. امیدوارم که تئاتر ایران در دنیا جایگاه درخورشو به دست بیاره. اما در مورد این نمایش، میشه گفت که یکی از محاسن بسیار مهمش پرداختن به مسائل اجتماعی و به موازت اون، پرداختن به زندگی شخصی بوده. چیزی که در خیلی از آثار دیده نمیشه و غالبا فقط به یکی از این مسائل پرداخته میشه یا انقدر یک بعد ضعیف هست که اصلا دیده نمیشه. شاید اون زبانی که صحبت از گم شدنش بود و کسی حتی در دانشگاه و میان اساتید براش مهم نبود که این زبان پیدا بشه یا نشه، همون زبان انتقاد باشه. زبانی که همه خیلی خوب بلدنش ولی هم انتقالش سخت هست و هم فهمش. زبانی که در عین وجود یا غایب هست یا وادار به غیبت میشه. مشکلی که ما هم در جامعه هم در حریم شخصی باهاش دست به یقه هستیم این هست که واقعا نمیتونیم از همدیگه انتقادی داشته باشیم که منجربه درگیری لفظی نشه. خب در محیط خانواده وقتی همه چی بگو بخنده که مشکلی نیست، اما وقتی کار به انتقاد از یک رفتار اعم از عدم درک متقابل، بحث خیانت (اساسا مرز خیانت و تعریف خیانت هم نیاز به کار داره واقعااا)، ... دیدن ادامه ›› احترام به حریم بسیار شخصی حتی میان اعضای خانواده و ...میکشه، دیگه خنده ای در کار نیست و به راحتی کار به مشاجره میکشه. در این مواقع طرفین به جای بحث روی نقد مطرح شده، هجومی بازی میکنن. یعنی با حس اینکه دارن گل میخورن سعی میکنن حمله کنن و گل بزنن. تهشو که نگاه میکنی میبینی خبری از موضوع مطرح شده اولی نیست. انقدر موضوعات دیگه ای مطرح میشه که دیگه اصلا فراموش میشه سر چی مساله شروع شده. در جامعه هم همین وضعیت برقرار هست. کافی هست از عملکرد یک مدیر انتقاد بشه. اون مدیر برای این که دفاع کنه از خودش سعی میکنه یک سازمان رو در مقابل یک شخص قرار بده تا اینکه از عملکرد خودش دفاع کنه. البته در طول این نمایش صحبت از 5 حرف زبان گم شده بود که در تحلیل شما هم چیزی ازش ندیدم اما برای من این 5 حرف سوال بود و نمیدونم به صورت تصادفی در نمایشنامه گنجونده شده بود یا کلمه یا کد خاصی رو قرار بود تداعی بکنی و نشانی از زبان گم شده باشه. همه اساس این نمایش هم همون "زبان" بود. چیزی که انسان امروزی از داشتن اون به قدر انسان های کهن محروم هست.
۱۷ مهر ۱۳۹۶
رضای گرانقدر ممنون از لطفت و زمانی که برای خواندن مطلبم گذاشتید. به نکات درستی اشاره فرمودی ... دقیقا دو وجه شخصی و اجتماعی در این متن و اجرا مدنظر بوده و اینکه زبان انتقاد خصوصا در عرصه عمومی ممکن است چه بسا به حذف نیز بیانجامد‌...در حوزه خصوصی بحث عدم تفاهم و زبان دو شریک متاسفانه بحث ریشه دار و تکرارپذیری است که ای بسا شاید از همان نفرین خدایان اسطوره بابل به صورت سمبلیک قابل ردیابی است :))
۱۷ مهر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید