در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال رضا آزادی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:20:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
رضا آزادی (toorag21)
درباره نمایش بچه i
سلام

در ابتدا تبریک میگم به عوامل این نمایش تاثیرگذار و پرمخاطب. نمایش بسیار خوبی بود. از کارگردان این نمایش سرکار خانم افسانه ماهیان هم قدردانی ... دیدن ادامه ›› میکنم.
این نمایش همچون کار قبلی خانم ماهیان با عنوان "از زیرزمین تا پشت بام"، بی کم و کاست در مورد "بحران هویت" هست. بحران هویت عموما گریبان گیر مهاجرین و پناهجویان هست. دو لغت "مهاجر" و "پناهجو" بار معنایی متفاوتی دارند که کمی بعد اشاره خواهم کرد.
وقتی یک انسان وطنش رو ترک میکنه و به کشور دیگه نقل مکان میکنه، در کشور جدید با شرایط متفاوتی رو به رو میشه و همواره این شرایط رو با وطنش مقایسه میکنه. در نهایت میتونه به جایی برسه که یا خودش خودشو یک وصله ناجور با محیط جدید میبینه، یا مردم اون کشور این شخص رو یک غیرخودی میبینن. این مساله باعث میشه انسان در درون خودش زجر بکشه و گاها حتی حاضر میشه عطاشو به لقاش ببخشه و برگرده به وطنی که با سختی از اون اومده بود بیرون.
اما همانطور که گفتم مهاجر بودن با پناهجو بودن متفاوت هست. مهاجرت کاری هست که امروزه خیلی از ایرانی ها انجام میدن تا صرفا شرایط زندگی بهتری رو به دست بیارن. در واقع یک انتخاب هست.
در مقابل پناه بردن ناشی از شرایطی مثل جنگ هست. مثل اتفاقی که امروز برای مردم اکراین افتاده. خیلی از این مردم تمایلی به فرار از کشورشون نداشتن، اما برای فرار از مرگ، مجبور شدن پناه ببرن به کشورهای دیگه. طبیعتا این یک انتخاب نیست، یک اجبار هست.
این نمایش هم داستان سه زن هست که از کشورهای جنگ زده افغانستان (طالبان)، عراق (داعش) و لیبی (احتمالا قذافی) به یک کشور غربی پناه بردن.
در جایی از نمایش دیالوگی هست که یکی از زن ها به بازجو میگه ما مهاجرت کردیم ،پناه نیاوردیم. به ما نگین پناهجو. شما به ما پناه جو میگین تا خودتون رو پناه دهنده معرفی کنین. به نظرم این طرز فکر نویسنده یا کارگردان اشتباه هست چون تعریف مهاجر و پناهجو مشخصه. حتی سیاست های درست و غلط کشورهای غربی رو دلیل جنگ در موطنشون عنوان میکنن که این هم دلیل نمیشه معنی مهاجر و پناهجو عوض بشه.
مشکل اکثر مهاجرین و پناهجویان این هست که میخوان در کشور جدید، بعضی ارزش های وطنشون رو مجددا بازآوری کنن و از همینجا مشکل شروع میشه. مشکلی که امروز کشورهای غربی گریبان گیرش هستن همین هست. مهاجرین و پناهجویان حاضر نیستن بسیاری از ارزش های متفاوت کشور جدید رو قبول کنن و این یعنی مخالفت و درگیری.
طراحی صحنه این کار (توسط آقای منوچهر شجاع) در عین اینکه بسیار مینیمال هست، کاملا خلاقانه و تاثیرگذار و کامل هست. یک اتاق بازجویی به صورت یک نوار مستطیلی که از ماسه دریا پوشیده شده و حکایت مهاجرینی هست که از طریق دریا و قاچاقچی ها به سواحل غربی میرسن. این میزانسن به خوبی حس رو منتقل میکنه و یک تابلوی گویا از محیط هست.
استفاده از یک بازجو که خودش یک مهاجرزاده هست (البته این مساله ابتدای نمایش مستتر هست) و با احساس مسئولیت عجیب غریبی دنبال یافتن مادر بچه هست، خیلی زیرکانه بود. از یک جایی به بعد با خشمگین شدن و داد زدن بازجو بر سر زنان، میشد حدس زد که این بازجو هم دنبال گم شده خودش هست. دنبال هویت گم شده خودش. دنبال مادر خودش. و حتی به خوبی یک چرخه رو نشون میده. یعنی در یک صحنه هم یک مادر داری، هم یک نوزاد و هم آینده اون اون نوزاد(بازجو). بازجو مثل یک مرغ پرکنده دنبال هویتش هست. انگار که باارزش ترین چیز زندگیشو میخواد پیدا کنه.
در مورد مترجم در کامنتی به یکی از مخاطبین همین نمایش نوشتم و اینجا هم عینا تکرار میکنم. باید بگم بیشتر از این که هدف از تکرار جملات بازجو توسط نقش مترجم تحت عنوان ترجمه، تاکید مطالب باشه، هدف تکمیل داستان هست. مترجمی همجنس اون زنان به عنوان یک شخص سوم به اونها کمک میکنه. یعنی نویسنده دنبال یک بهانه بوده که یک شخص سومی در بازجویی ها بین بازجو و پناهجو حضور داشته باشه که بتونه بدون اینکه بازجو زبانشو متوجه بشه، با اون زنان همدردی کنه و حتی کمکشون کنه. این شخص سوم فقط میتونست یک مترجم باشه که بازجو از حرفاش سر در نیاره وقتی داره با پناهجو صحبت میکنه.
ولی به نظرم این نقش مترجم ایرادات اساسی داشت. اولا باید پخته تر میشد و از تکرار بی مورد جملات حوصله سربر پرهیز می شد و ثانیا و مهمتر اینکه مترجم در همون اتاق بازجویی کنار بازجو حضور میداشت تا هم مخاطب بیشتر باهاش ارتباط برقرار کنه و هم صداها دوکاناله نشن. یعنی اینجا از یک طرف صدا از حلق دو بازیگر اصلی شنیده میشد و از یک طرف از پشت یک میکروفون و بلندگو. باید بیشتر رو این طرز و نحوه استفاده از مترجم فکر میشد.

در انتها بگم که خانم معتمدآریا و آقای مهران نائل هر دو عالی بودن و بازی هر دو تحسین برانگیز بود. برا هر دو عزیز سلامتی آرزو میکنم. خانم شیوا فلاحی در نقش مترجم هم اگر در داخل خود صحنه حضور داشتن بیشتر میشد در موردشون نظر داد. ولی از پشت میکروفون نظری ندارم.

من از بیست به این کار 16-17 میدم و توصیه میکنم این کار اگر تمدید شد ببینید حتما.

با تشکر
اسفند 1400
لذت بردم از خوندن متنتون عین همیشه.
به نظرم میتونست در انتقال احساس قوی تر باشه، درام غلیظ تری لازم داشت در دیدگاه من
۲۴ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام

یک نمایش عالی و سطح بالا

وقتی کار عالی باشه، آدم دست و دلشم میره که حسابی براش بنویسه.

نمایش احتمالات یک کار سیاسی و خشمگینانه ... دیدن ادامه ›› راجع به رخدادهای تاریخی ایران از گذشته تا به امروز هست. اتفاقاتی تلخ و دراماتیک که همیشه ادیبان و متفکران و روشنفکران این سرزمین رو قربانی کرده و شده آنچه نباید می شد. آنچه که در این نمایش به خوبی بهش پرداخته شده، کتابسوزی (که بسیاری کتاب های ارزشمند در گمنامی در کام آتش فرو رفتن)، نابودی اندیشمندان (که گاه هیچ نام و نشانی از آن ها و آثارشون در تاریخ به جا نمونده)، و بی لیاقتی شاهان سلسله های مختلف هست و واقعا در این کار موفق عمل شده. تبریک به دراماتورژ و کارگردان این کار.
به راستی اگر این رخدادهای تلخ نبود، ما امروز چه گنجینه هایی هموزن شاهنامه فردوسی و بوستان و گلستان سعدی و القانون فی الطب ابن سینا و امثالهم داشتیم (به شرط فهم ارزششون) .

نمایش احتمالات از چندین اپیزود تشکیل شده که در امتداد هم هستن و به خوبی همدیگرو تکمیل میکنن. هیچ حفره ای در این نمایش دیده نمیشه.
برای نماد خرد و اندیشه، کاراکتری به صورت "لغتنامه" و برای نماد حماقت و نادانی کاراکتری به صورت "خر" انتخاب شده که تقریبا در تمام اپیزودها حاضر هستن. یک جایی آدم واقعا در فکر فرو میره که چرا با این همه تجربه تاریخی سنگین و تلخ و دشوار، اکثرا در هر برهه تاریخی خریت ما بر خرد ما فائق آمده. اشاره به شاهان و مسئولانی که همیشه از کتاب ها ترسیدن، همیشه نویسنده ها رو سانسور کردن یا از بین بردن، در هماهنگی کامل با دشمنان خارجی این سرزمین همچون مغول ها و اسکندر و چه و چه، خیلی خوب به ثمر نشسته در این نمایش.
واقعیتش من فکر نمیکردم در مجموعه تئاتر شهر همچین کار بزرگی اجرا بشه. این کار بعضا مشابهت هایی هم با "شهر قصه" زنده یاد بیژن مفید داره. این اثر یک نمایش چند لایه هست و ژانرهای متعددی از کمدی تا تعزیه و سورئال رو در برمی گیره. این نمایش از اون دست کارهایی هست که میشه دو سه صفحه راجع بهش نوشت.
ای کاش صحنه بزرگتری در اختیار این تیم قرار داده میشد. سالن چهارسو واقعا برای این کار تنگ و کوچک بود. از بازی بازیگران که هر چی بگم کم گفتم، یکی از یکی درخشان تر. طراحی صحنه عالی (در این سالن تنگ زیرزمینی)، طراحی لباس عالی (روی بعضی لباس های شخصیت های تاریخی، جملات انگلیسی جالبی نوشته شده بود)، صداهای ضبط شده عالی و با کیفیت، نورپردازی، و گریم عالی.
دوستانی که دغدغه کار سنگین و اصولی دارن، حتما این کار رو پیشنهاد میکنم (1000 درصد)، البته اگر بلیطی مونده باشه برای این ور سال. امیدوارم این نمایش، سال 1401 هم در سالنی بزرگتر تمدید بشه. من خودم دوست دارم یکی دو بار دیگه هم این کارو ببینم.

من از 20 به این کار 20 میدم.

ممنونم از آقای "علی شمس" و تمام گروهشون
19 اسفند 1400
جناب آزادی با توجه با اینکه عمیق میبینید کارهارو.
به نظر شما چه لزومی داشت که لغت نامه کل نمایش روی نردبان بایستد. بهرت بگم چه کمی میکرد اون نردبان.
۱۹ اسفند ۱۴۰۰
رضا آزادی
سلام. لطف دارین. اگر لغتنامه رو نمادی از خرد و حتی حافظه تاریخی در نظر بگیریم، باید در جایی از صحنه باشه که احاطه به همه اتفاقات داشته باشه. یه جورایی بالاتر از همه باشه. این بالاتر بودن هم به ...
خیلی ممنون بابت توضیح کاملتون
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
Zina Ioseliani
استاد بى زحمت بفرمایید دیالوگ "ما کتاب نویس ها را میسوزانیم" که در دهان لغتنامه (با پوشش شبیه اشقیا در تعزیه!) چپانده شده حکمتش چیست؟ و نیز بفرمایید که کتابسوزى (که اشاره اى واضح-و ...
سلام

والا من نظرات شخصیم رو مینویسم و تخصصم تئاتر و نمادها و نشانه ها نیست و طبیعتا استاد هم نیستم. اون چیزی رو که به عنوان یک مخاطب برداشت کردم نوشتم و می نویسم. درست بودن یا نبودنش هم مهم نیست چون خوبی تئاتر این هست که هر کس از زاویه برداشت خودش، نتیجه گیری میکنه. چه بسا بین مخاطبین زوایای مخالف هم وجود داشته باشه که باز هم حسن تئاتر هست.
اما در مورد کتابسوزی یک نکته بگم. حتما همه میدونیم که این کتابسوزی ها مختص ایران نیست، در اکثر جنگ های دوران باستان و قرون وسطی، ... دیدن ادامه ›› حتی دوران مدرن (انقلاب صنعتی به بعد) کتابسوزی در نقاط مختلف جهان عموما به دلیل جنگ اتفاق افتاده. یعنی کتابخانه های زیادی از بین رفته و نسخ خطی زیادی سوزانده شده و از تاریخ محو شدن.
اما یک بخشی از این کتابسوزی ها به عقیده من از روی خشم درونی از کتاب ها و اثرات آگاهی بخش اون ها بر مردم بوده. یعنی کسانی که با افزایش آگاهی عامه مردم و در نتیجه فهم حق و حقوقشون و حتی ایستادگی در مقابل ظلم، قدرتشون کم میشد و بعدها در تاریخ محکوم میشدن، به این شکل انتقام میگرفتن (قصاص قبل از جنایت) و به خیال خودشون از محاکمه در تاریخ مصون میشدن.
اما یک دسته از خودکامگان در تاریخ پا رو فراتر از کتابسوزی می گذاشتن و انتقام محاکمه اسلاف و پیشینیانشون در تاریخ رو نه از کتاب ها بلکه از نگارندگان کتاب ها می گرفتن. یعنی منشا و سرچشمه همه مشکلاتشون رو از چشم خالقین کتاب ها می دیدن. اینها به خیال خودشون سعی می کردن آب رو از سرچشمه خشک کنن، در حالی که آب همیشه راه خودشو پیدا میکنه.
در مورد اون کنیز که فرمودین، هم یک توضیحی بدم.
در کتابی به اسم "راه اصفهان" که مولفش "ژیلبر سینوئه" هست، خاطرات "ابوعبید جوزجانی" که گفته میشه از نزدیک ترین شاگران "ابن سینا" بوده و نسخه اصلیش دستخط عربی بوده، اشاره به این کنیز شده. کنیزی به اسم "یاسمین" که از کنیزان/همسران خلیفه بغدادی بوده و فرار کرده و عاشق ابن سینا میشه و همراهیش میکنه (مشخص نیست ازدواجی صورت گرفته یا خیر). گفته شده بعدها آدمای خلیفه این خانم رو پیداش میکنن و او رو از ابن سینا جدا میکنن. این قضیه در همین حد در تاریخ نقل شده ظاهرا.
ابن سینا وقتی وارد اصفهان شد، از طرف حاکم اصفهان "علاء الدوله" بسیار مورد تکریم و احترام واقع شد ولی پس از مدتی سلطان مسعود غزنوی (پسر محمود) به اصفهان حمله کرد و کتاب های زیادی رو هم از بین برد. این سینا به همدان رفت و در همون جا در سن 57 سالگی درگذشت.
پس زندگی ابن سینا (به عنوان یک دانشمند مشهور جهانی) هم به این صورت تحت تاثیر مخرب دو خودکامه حاکم بر زمانش یعنی "خلیفه بغدادی" و "غزنویان" و دو دشمن کتاب و اندیشمندان قرار گرفت. (تاریخ بیهقی یا مسعودی هم مربوط به سرگذشت های زمانی سلطان مسعود هست )
و این یعنی در هر زمانی که ستمگری حاکم بوده، اهل علم و ادب و آثارشون مورد بی حرمتی واقع شدن.

۲۳ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام


ابتدا باید بگم این اثر نمایشی، هیچ ربط خاصی به تاریخ واقعی نداره و یه جورایی تخیلی هست.
یک کار متوسط کمدی هست که میتونست غنای بیشتری داشته باشه. یعنی خیلی جا داشت که بار کمیکش بالا بره. بازیگران خوب بودند، آقای متین اوجانی در نقش هیتلر بسیار خوب بودن. ایشون البته نویسنده و کارگردان این نمایش هم هستن.
طراحی لباس ها جای کار داشت. بهتر بود تصاویر مربوط به لباس نازی ها بیشتر بررسی میشدن. هیتلر موهاشو به چپ شونه میکرد نه به راست آقای اوجانی عزیز. ورنر در مقام وزارت جنگ اون زمان حدودا 60 ساله بود. تراودل یونگه منشی هیتلر یک خانم جوان حدودا 20 ساله، با قد 198 سانت و لاغراندام بودن (میتونست برای صحنه های اغواگری استفاده از همچین کاراکتری جذاب تر باشه).البته میدونم که هدف توجه به جزئیات تاریخی ... دیدن ادامه ›› نبوده.
در مورد اکسسوار، خاکستر دوست هیتلر باید سیاه میبود نه شن به رنگ روشن. میتونستین از اسپری خاکستری یا سیاه برای رنگ کردن شن ها استفاده کنین. یا اصلا خود خاکسترو استفاده کنین. نورپردازی هم جای کار داشت.
در مورد موسیقی ابتدای کار هم میتونستین اثری از ریچارد واگنر پخش کنین که موسیقیدان مورد علاقه هیتلر بود.
مواردی که عرض کردم صرفا من باب نقد و پیشنهاد بود برای بهتر شدن کارهای آینده.
من از 20 به این نمایش 12-13 میدم. امیدوارم در آینده، کمدی های جذاب تری هم از آقای اوجانی ببینیم. خندوندن کار بسیار دشواری هست.

با تشکر از کلیه عوامل این نمایش
18 اسفند 1400

سلام

در ابتدا تشکر میکنم از کارگردان، بازیگران، طراحان، گروه موسیقی و کلیه عوامل این نمایش. زحمات بسیاری کشیده بودند و جای تقدیر داره.

اولا ... دیدن ادامه ›› در این اثر نمایشی دنبال یک چیز خاص نباشید. همون داستان قدیمی خیانت نزدیکان پادشاه رو شاهد هستید و بحث انتقام و عشق و این حرفا. نویسنده داستان، ویلیام شکسپیر هست که همه با سبک درامش آشنا هستیم. همون اول کار هم تا آخرشو میخونید چی به چیه و چی میشه تهش.

حکایت خیانت نزدیکان پادشاه با هدف گرفتن تاج و تخت، همیشه دستمایه داستان نویسان بوده و شکسپیر در این زمینه ید طولایی داره. مثلا سریال بازی تاج و تخت که همین چند وقت پیش به پایان رسید، و طرفداران زیادی در دنیا داشت، از جمله همین دست داستان ها بود که بدلیل بهره گیری از جلوه های ویژه ، جذابیت بصری پیدا کرد.
در غالب این داستان ها در کنار خیانت، همیشه عشق و عشاقی هم هستند و بوی انتقام هم به مشام میرسه. در این اثر، استفاده از جادو رو هم علاوه کنید.

بازی بازیگران این نمایش رو بعد از حدود 25 روز از اولین اجراشون دیدم و میتونم بگم به طور میانگین خوب بودن (نقش های آریل توسط خانم سونیا سرلک و کالیبان توسط آقای حمید عاشوری خیلی خوب اجرا شد)
گروه نوازندگان بسیار خوب بودن و در پس زمینه خیلی خوب با کار همراه میشدن.

من به این اثر از 20 نمره 12-13 میدم و دلیلش بد بودن نیست، بلکه کلیشه ای بودن هست. در طول نمایش هیجان و رخداد خاصی وجود نداره. تقریبا همیشه مخاطب میدونه چه اتفاقی قراره بیفته، حتی اگر کسی این نمایشنامه رو نخونده باشه، همون اول نمایش، میشه آخرشو به راحتی حدس زد. البته مقصر این ها، نه کارگردان هست نه بازیگران. دیگه نمایشنامه اینطور هست مگر این که یه دراماتورژ بیاد اقتباسی کارش کنه به تناسب اقتضائات روز.

میزانسن و اکسسوار این کار جالب بود اما ایراد داشت. استفاده از ایده بادبان کشتی در ابتدای نمایش (بخصوص اون تکان های کشتی در طوفان) و بعد درخت انگاشتنش تا انتهای کار به نظرم گرچه جالب بود اما از خوانایی اثر کم می کرد. بطوریکه مخاطب هی فکر می کرد رو کشتی هست ولی هی تلنگوری میخورد که نه در یک جزیره کنار یک درخت ایستاده. بهتر بود رو این قسمت بیشتر فکر میشد. اگر من بودم بعد از استفاده اولیه به عنوان بادبان، یک کاری میکردم که کاملا شبیه یک درخت خاص و جادویی بشه و بادبان ها و پارچه ها برچیده بشن.

در نهایت باید همیشه حمایت کنیم از عزیزان تئاتر که بخصوص این دو سه سال کرونا، بر اون ها بسیار سخت گذشت. قیمت بلیت این نمایش هم کمی بالا هست که البته بدلیل تعداد زیاد بازیگران و عوامل کار قابل درک هست. امیدوارم همونطور که قیمت بلیت ها میره بالا، حقوق ها هم بطور مشابهی افزایش داشته باشن.

با تشکر مجدد از همه عوامل این نمایش
17 اسفند 1400
سلام

دلیل خاصی داره که سایت محترم تیوال، اسم سایت محترم دیگه ای رو که بلیط این نمایش فروخته میشه نمیاره؟
من فکر میکنم نه تنها نام سایت بلکه لینک صفحه ی فروش بلیت رو هم بهتره درج کنند. درسته که به نوعی رقیب هستند ولی میتونند مشارکتی هم کار کنند
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
دم شما گرم به امید اینکه در هر جایگاهی هستیم پا رو یه سری چیزا نذاریم .
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
سلام به دوستان عزیزی که نظر دادن و در بحث شرکت کردن. ببینید من به شخصه آدمی هستم که دوست دارم اگر در موردی، نظرم میتونه کمک کنه به بهتر شدنش، از اون نظر دریغ نکنم. بعضا هم شده که بابت نظری که دادم خب برخورد مناسبی صورت نگرفته ولی من اون چه رو که در دل داشتم و با هدف بهبود ارائه دادم، پشیمون نشدم.
در تبلیغ این نمایش، خب کار خوبی صورت گرفته. تیوال یک مرجع غیر قابل کتمان هست و هر کس اطلاعات هر نمایشی رو که میخواد، میاد از تیوال پیدا میکنه. در حالی که سایت های دیگه اینطور نیستن واقعا. گرچه همه این سایت ها هدف اولیه شون کسب درآمد بوده، اما اهداف فرهنگی رو هم دنبال میکردن. طبیعتا هر کاری در پی کسب درآمد انجام میشه غیر از کارهای خیریه. خب این اصلا بد نیست. اتفاقا وقتی اون کسب درآمد کمک به ارتقای فرهنگی میکنه خیلی شیرین تر و لذت بخش تر هست. حالا اگر من نوعی میام و انتقادی میکنم از بابت دخالت نیست، اتفاقا از باب حمایت هست. یک ارقی در من شکل گرفته که تیوال رو همونجوری که همیشه بوده ببینم و برتر و بهتر از سایر سایت ببینم. بابت این مساله نه از کسی پولی گرفتم نه حمایتی شدم، بلکه یک چیز ... دیدن ادامه ›› دلی هست و مثل اینه که دوست و رفیقم رو دارم حمایت میکنم. بخوبی میدونم که بعضی بازیگرها، که گل خاصی هم به سر تئاتر و سینما و هنر مملکت نزدن، برخوردهای ناشایستی دارند با خیلی از دست اندرکاران این حوزه ها و کلا خودشون رو از دنیایی ماورای عالم مادی میدونن. اینها رو ما نمیتونیم کاری بکنیم. ((مردی بی ادبی می کرد عزیزی او را ملامت نمود و او گفت: «چه کنم آب و گل مرا چنین سرشته اند.» آن مرد گفت: «آب و گل ترا نیکو سرشته اند، اما لگد کم خورده است.»)) خلاصه اینکه تیوال اگر در مورد نمایش هایی که در سایت های دیگه فروش میرن، اطلاع رسانی بهتری بکنه، به حسن شهرت خودش بیشتر کمک کرده و اگر اطلاع رسانی نکنه، میشه مثل فوتبالمون که چیزی از ارش هاش کم نمیشه هیچ وقت.
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
carpe diem
فرناز نوروزی و محمد فروزنده این را خواندند
چری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رضا آزادی (toorag21)
درباره نمایش ساعت i
با سلام

خب باید بگم که نمایشی که دیدم، بسیار داستان جالبی داشت و روایت‌گر زندگی آدم‌ها در یک جامعه بود که بدی‌ها و مشکلات زندگیشون رو نشأت‌گرفته از یک فرد بخصوص می‌دونستن و به قول خودمون همه بدبختیاشونو رو از چشم یک نفر میدیدن. در نهایت هم اتفاقاتی رخ میده که یک سوال بزرگ به وجود میاره و باعث میشه مخاطب به فکر فرو بره. واقعا هم تئاتر چقدر زیبا میشه وقتی که شما رو به کانال تفکر و اندیشیدن هدایت میکنه.
تبریک میگم به کارگردان این اثر آقای حمیدرضا هدایتی عزیز. برای دوستانی که دنبال کننده آثار نمایشی هستند عرض می‌کنم که ایشون از جوان‌های بسیار فعال در این حوزه هستند و برای رسیدن به جایگاه فعلی، مسیر طولانی و پرزحمتی پیمودن. کارهای متعددی در کسوت بازیگر، نویسنده و کارگردان اجرا کردن و به حق در حال رسیدن به سکو‌های بالای هنر نمایش هستند.
کار حاضر، داستانی از امانوئل روبلس هست که بسیارخوب دارماتورژی شده و داستان رنگ و بوی جذاب‌تری پیدا کرده. به طوری که بخصوص برا ما ایرانی‌ها کاملا ملموس و قابل درک شده. بازیگران هنرمندی همچون خانم سوسن پرور (که به شخصه از بازی های ایشون بسیار بسیار لذت می‌برم)، رویا میرعلمی (که از بازیگران قوی و پرکار تئاتر هستن) در این کار حضور دارن. البته از حق نگذریم سایر بازیگران هم اجرای خوب و روانی دارن که حاکی از تمرینات منظم گروه هست. در حین اجرا ... دیدن ادامه ›› دیدم که پای خانم میرعلمی بانداژ شده بود و بعد فهمیدم که ایشون علی‌رغم مصدومیت و به دلیل تعهدشون‌، کار رو زمین نذاشتن و گروه رو رها نکردن و از این حیث هم واقعا جای تقدیر و تشکر دارن. امیدوارم همه در هر مسئولیتی که هستیم این درجه از تعهد رو داشته باشیم. برای همینه که همیشه میگه هر ذره از تئاتر چیزی برای یاد دادن داره.
فضای داستان رئالیستی هست و با نگاهی فانتزی اجرا شده. من شخصا نمیدونم آیا این کار در ایران قبلا اجرا شده یا نه، چون چیزی درباره‌اش نشنیده بودم و تحقیقاتی هم که انجام دادم به نتیجه‌ قابل عرضی نرسیدم. خب نویسنده این اثر رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس شهیر فرانسوی امانوئل روبلس هست که آثار متعددی داره ولی در ایران در میان تئاتری‌ها، زیاد کار نشده (در آرشیو تیوال فقط یک نمایشنامه‌خوانی پنجره رو از این نویسنده دیدم در سال ۹۴). پس باید از حیث انتخاب اثر هم به آقای هدایتی تبریک بگم که دنباله‌رو کارهای تکراری نبودن و امیدوارم این قبیل کارهای نو در میان دوستان جوان دیگر تداوم داشته باشه و فقط دنبال شناخته‌شده‌ها نباشیم. لذتی که در کشف ناشناخته ها هست، در هیچ چیزی نیست واقعا.
در ذیل این کار قطعات موسیقیایی و ترانه‌های جالبی هم متناسب با هر صحنه اجرا شدن که بر کیفیت افزوده بود و به نوعی کار رو موزیکال کرده بود.
روی هم رفته دیدن این نمایش رو پیشنهاد میکنم و فکر میکنم که در پایانش یک چیزی به فهممون از خودمون و آدم های اطرافمون اضافه میشه.

ممنونم

با سلام
امیدوارم نقدی که می کنم سازنده باشه.
اول از همه خسته نباشید به تمامی عزیزان حاضر در این نمایش و بخصوص کارگردان و بازیگر توانمند کشورمون آقای سجاد افشاریان.

این که یک نفر هم نویسنده باشه هم طراح هم کارگردان، معنیش اینه که یک نفر کار 3 نفر رو انجام بده و خب در هر کاری سبب کاهش کیفیت میشه، در کار هنری، بدتر. البته میدونم که این قضیه بخصوص در مورد تئاتر زیاد دیده میشه و بهتره به عنوان یک انتقاد ادبی، جدا بهش توجه بشه.

شاهد یک نمایش بودیم با عدم پیوستگی یا به عبارت بهتر گسیختگی های آزار دهنده. ارتباطات ضعیف بین شخصیت های داستان، دیالوگ های نامفهوم حاصل از تشویشات ذهنی و استفاده نامناسب و بی مورد از فناوری روز (شبکه اجتماعی اینستاگرام)، استفاده بی مورد از حضور حضار در صحنه نمایش (که واقعا نمیدونم اینتراکتیو ... دیدن ادامه ›› کردن چه دستاوردی داشت؟!)
یک نمایش دو ساعته نامفهوم و خسته کننده با موضوع نرسیدن های رمانتیک.
بحث، بحث مخاطب عام و خاص نیست. این نمایش یک اثر چند لایه نیست که مخاطب عام متوجه نشه. انتظار میره وقتی یک کاری، هزینه بالایی چه به لحاظ ریالی و چه به لحاظ زمانی داره، به همون میزان احساس مسئولیت و کیفیت کار هم بالا باشه. امیدوارم نظارت بر کارهای نمایشی، صرفا محدود به سانسورهای خنده دار نباشه، بلکه شامل بررسی تناسب کیفیت کار و هزینه پرداختی هم بشه.
در نهایت، اکثر بازیگران انرژی خوبی گذاشتن و کار بازیشون خوب بود، اما وقتی داستان و دراماتولوژی ضعیف باشه، واقعا نمیشه کاریش کرد.
با تشکر
سلام عزیز جان اینکه یک نفر نویسنده و کارگردان و طراح باشه که معنیش این نیست که کار سه نفر رو انجام میده ، مثل این می مونه که بگیم کارگردان ها در تاتر و سینما نباید متنهای خودشون رو کارگردانی کنن .. پیوستگی در تاریخ نمایش که از انقلاب شروع میشه و به جنگ میرسه و تا زمان حال ادامه پیدا میکنه ، ااستفاده نامناسب از فن آوری روز نیست ، متن و محتوای اون صحنه ای که از موبایل دیدین چی بود؟! .. درگیری های خیابونی از چه طریقی به ما میرسید ؟ چقدر در شبکه های اجتماعی با تصاویری مواجهین که خشن ووو هستن و ادم هایی اون تصاویر رو با موبایل ثبت کردن .. اینکه مسایلی مثل مهاجرت و هزار و یک درگیری و دغدغه اجتماعی هم برای شما به مثابه نرسیدن های رمانتیک تلقی میشه از ذهن بسیار رمانتیک شماست احتمالا .. فکر می کنم اولین باره دارم در تیوال در مورد این نمایشم صحبت می کنم و فقط به این خاطره که بعضی وقت ها با عدم آگاهی یا نداشتن تخصص سعی در تخصصی جلوه دادن نظراتمون داریم که این منتقد مابانه و تهی از معیار و تخصص نوشتن اسیب زننده است .. من از شما تشکر می کنم که به تماشای نمایش ما نشستید و قطعا هیچ کاری به تمامی نمی تونه ایده ال آدمی باشه / ارادت
۰۸ مهر ۱۳۹۸
کاش خودکار ، گویای مطالبی که اقای سجاد افشاریان می گن بود. من رفته بودم نمایش ببینم و وقتی توضیحات اقای افشاریان رو می بینم حس می کنم کمی غیر حرفه ای است چیزی که درک نکردیم برایمان توضیح دهید.
پ.ن با کمال احترام ، تمام قد ایستادم موقع رورانس و می دانم زحمات و رنج های فراوانی کشیدید
۱۹ مهر ۱۳۹۸
اگر احتمالی بود برای رفتن و تماشای این نمایش، با این برخورد و ادبیات سجاد افشاریان منتفی شد!!
وقتی بی جهت ادمها رو بالا بالا می کنیم و پیشوند "استاد" و....به اسمشان اضافه می کنیم، نتیجه اش این نوع برخوردها و ادبیات زننده میشه!
۲۹ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همگی. بازی ها بسیار خوب و روان بودند و نمایشنامه بسیار با ظرافت نوشته شده بود. این که گروه دو نفره نویسندگی و کارگردانی توانستند گروه رو به خوبی هدایت کنند، مشهود بود. اما به نظرم یک ایراد به کار وارد هست و اون زمان بیش از حد زیاد نمایش بود. زمان 2.5 ساعت تا 3 ساعت واقعا از حوصله تماشاگر خارج هست به خصوص که صندلی های تئاتر مستقل اصلا کیفیت مناسبی ندارند. ضمن اینکه معتقدم در تئاتر هنر این هست که در کوتاهترین زمان، حق مطلب را ادا کنید وگرنه شاید هر کاری زمان زیادی صرف بکنه کار خوبی از آب در بیاد (البته همیشه اینطور نیست و این مطلب برای توجیه نمایش های ضعیف کاربردی ندارد).
پی نوشت: امیدوارم تئاتر مستقل همانطور که به کیفیت کارها توجه میکنه به کیفیت سالن و بخصوص صندلی ها هم توجه کنن. سرمایه تئاتر در درجه اول تماشگرانش هستند.
به نظرم مخاطب تیاتر باید خودش را با زمان تیاتر بلند وقف بده تا در این شرایط که سانسور فراوان هست دیگه مولف نگران کوتاه کردن کار و خود سانسوری از این دست نباشه. اتفاقا اقای رحمانیان سر نمایش پیکان جوانان که یک کار هفت اپیزودی بود و به خاطر حوصله مخاطب تو هر اجرا دو قسمت اجرا نمی کرد خیلی در این مورد شاکی بود مصاحبه خوبی داره پیشنهاد میکنم پیدا کنید بخوانید. میگه همه جا دنیا مخاطب عادت داره به تیاتر دو ساعت و دو ساعت نیمه ولی در ایران حوصله مخاطب زود سر میره به نظر ایشان مخاطب باید فرهنگ تیاتر دیدن اش عوض کنه. به نظرم منم ما نباید از مولف تقاضا کنیم بخشی از اثر نمایش نده چون حوصله نداریم.
۲۴ شهریور ۱۳۹۸
خیلی ممنونم که نظر دادین. ببینید همه جای دنیا شرایط سالن های تئاتر یک شرایط مطلوبی هست. هم به لحاظ صندلی مناسب، هم به لحاظ صدا، هم به لحاظ تهویه.وقتی از زمان شروع همین نمایشی که مورد بحث هست، مخاطب نمایش شروع میکنه به باد زدن خودش با این تراکت های نمایش، یا بعد یک ربع شروع میکنه به گردش به چپ و راست روی صندلی، این یعنی اینکه مخاطب بخش موثری از حواسش دیگه به نمایش نیست (همون نمایشی که گفته میشه حتی نور موبایل بازیگر رو تحت تاثیر قرار میده). انتظارات همیشه باید متناسب با امکانات باشه. شما نمیتونی بدون امکانات، انتظار خاصی داشته باشی. هم من هم شما هم هر انسان آگاهی از سانسور بیزاره، اینجا هم من نگفتم سانسور کنید، گفتم "ایجاز" خودش یک هنز هست. شاید هر کارگردانی بلد باشه با 3-4 ساعت نمایش مفهموشو برسونه اما کمتر کارگردانی همین کارو میتونه تو یکی دو ساعت انجام بده. حالا شما بگید: کدام هنر واقعی هست؟
آقای رحمانیان از کارگردان های محبوب منم هست و تیمشون با خانم مهتاب نصیری همیشه غوغا میکنه، اما در این مورد، اگر چنین نظری داشته باشن، باید بگم نظر من مخالفشون هست. اگر انتظار مخاطب باحوصله دارین، باید اول از خودتون شروع کنید. بستر فرهنگی مناسب رو کی باید پدید بیاره. جواب ... دیدن ادامه ›› من اینه که هر کس از خودش باید شروع کنه. انتظار از دیگران انتظار درستی نیست. هر کس اگر سهم خودشو درست ایفا کنه طبیعتا نیازی به هیچ تذکر یا تلنگری نخواهد بود، مگر در موارد خاص.
در نهایت تماشگر هم 2-3 ساعت میشه و کارو میبینه اما دیدن کار مهمه یا اثرش بر انسان؟ اگر سوال ها رو درست بپرسیم اون وقت به نتایج بهتری هم می رسیم.
۲۷ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رضا آزادی (toorag21)
درباره فیلم رضا i
به نظر من فیلم متوسطی بود و حرف زیادی برای گفتن نداشت
سید ساجد متولیان و امیر عسگرزاده این را خواندند
فاطمه فریمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بااحترام به بازیگران محترم و کارگردان عزیز، اقتباسی ضعیف و کسل کننده از اثری بزرگ.
یک نمایش خلاق، و پویا با بازی های چشمگیر و زیبا. تبریک به این گروه که به خوبی با هم هماهنگ شدن. موضوع هم به خوبی انتخاب شده و به خوبی داستان پردازی شده بود. از این نظر به آقای کوشکی تبریک میگم. در این میون رپ خوانی خانم "الهام جدی" بسیار جالب، چشمگیر و اعجاب انگیز بود. رپ خوانی بسیار مسلط و مرتبط با موضوع داستان با سرعت بالا که گرچه مخاطب فرصت تمرکز و فکر زیادی روش نداره ولی واقعا حفظ کردن ریتم و رایم و فلو و دلیوری رپ کار بسیار سنگینیه که ایشون خیلی خوب از پسش بر اومدن. شاید کمتر کسی رو در عرصه هنرهای نمایشی بشه پیدا کرد که همچین استعدادی داشته باشه. نمیدونم انتخاب ایشون بر اساس شخصیت پردازی نمایش بوده و وجود یه همچین کاراکتری از ابتدا جزئی از نمایش بوده یا اینکه به مرور و با آشنایی هایی که روی قابلیت خانم جدی به وجود اومده این کاراکتر با این قابلیت به داستان اضافه شده. از یک طرف نبودنشون شاید چیزی از روند داستان رو تغییر نده ولی بودنش خوانش داستان، هیجان و قدرت کار رو بسیار بالا برده. وخیلی دوس دارم بدونم متن رپ ایشون رو خودشون نوشتن یا آقای کوشکی زحمتشو کشیدن. معمولا رپرها، لیریک هاشونو خودشون مینوسن حالا نمیدونم اینجا هم همینطور بوده یا نه. البته نباید از هنر خانم "دریا یاسری" هم به آسانی بگذریم. من از زبان های خارجی فقط انگلیسی و آلمانی رو بلدم ولی میشد فهمید که ایشون زبان فرانسه رو تسلط خوبی داشتند و بخصوص در انتهای نمایش ترانه فرانسوی بسیار زیبایی رو اجرا کردن. از نکات جالب این نمایش هم استفاده از ایشون در زنگ تلفن ها و صدای ظبط ماشین بود که واقعا خلاقانه و مبتکرانه بود. نمیدونم این خلاقیت ذاتی بوده یا آقای کوشکی قبلا مشابهشو جایی دیدن و ازش بهره بردن در کارشون. ولی هر چه که بوده به خوبی پیاده شده بود. البته برام جای سوال بود که چرا شخصیت اصلی داستان با ایشون به عنوان دوست دخترشون فارسی صحبت میکنه ولی دوست دخترشون فرانسوی جواب میدن. کاراکتر اصلی داستان به نوعی اوباش بود و فکر نمیکنم به عنوان شخصیت داستان فرانسه بلد بودن. شاید هم به این برگرده که زبان هم رو نمیفهمیدن. نمیدونم. البته بامزه بود. تیکه های طنز مربوط به "شهروز دل افکار" هم بسیار جالب بودن و ایشون خیلی خوب و بجا نقش یک کاراکتر شوخ رو ادا می کردن و تقریبا همیشه مخاطب منتظر دیالوگی از این کاراکتر بود. با همه این اوصاف، توصیه می کنم دوستان تئاتربین این اثرو از دست ندن. ممنون وقت گذاشتین و خوندین.
ممنون از شما
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
سلام خانم جدی. خوب هستین؟ این لیریک ها کار خودتون بود؟ شما قبلا رپ کار کردین؟
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
انتظارم بیشتر از این بود. کار بدی نبود اما کمتر از توقع بنده بود. امیدوارم بقیه ببینن و بپسندن. در ضمن فکر میکنم از این به بعد در لیست "خاموش کردن موبایل + عکس ننداختن حین نمایش+ فیلم نگرفتن از نمایش" باید گزینه "کف نزدن وسط نمایش" هم گوشزد بشه. بعضیا کلا عادت دارن با دلیلو بی دلیل وسط هر چیزی بارها کف بزنن انگار که رئیس جمهور داره سخنرانی میکنه.
قضیه این کف زدن چیه واقعا؟؟؟؟؟
جدیدا مد شده؟؟؟؟؟
اوووووف.. خییییلی رو مخه، خیییلی هاااا..
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
خانم مقدم اصلا بحث سر صحنه پایانی نیست. از ابتدای کار تا انتها هر 10 دقیقه یک ربع یک عده کارشون شده بود تشویق. بعضیا حتی به صورت انفرادی و با اعتماد به نفس کامل دست میزدن وسط کار.
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
عجب... کار درستی نیست توی تئاتر . بله حق با شماست.
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تبریک بسیار صمیمانه میگم برای این کار شجاعانه. بازی ها یکی از یکی درخشان تر بود. همگی بسیار هماهنگ و مسلط بودند. دیدن این کارو به شدت توصیه میکنم.
سپاس از حضورتون و انرژی خوبی که به ما دادید.
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خب ابتدا عرض کنم که این اثر بیشتر برای مخاطب خاص جذابیت داره و عزیزانی که بیشتر به دنبال فان و یک اثر شسته رفته با سوال ها و جواب های پاسخ داده شده هستند، شاید لذت زیادی نبرن گرچه توصیه میکنم که در خلال آثار عام، هر از چندی تنی به آثار خاص هم بزنن تا کمی بیشتر ذهن درگیر بشه. البته تئاتر از هر نوعی مطلوب هست و صرفا غرض از عرایضم اشتغال بیشتر ذهن هست که در نهایت در دنیای بیرون خیلی کمکمون میکنه.
و اما بعد، «زناگندی» یعنی زندگانی به هم ریخته (نقل از حمیدرضا هدایتی) البته از سوالای جدولیه. تو جدول میگن زندگانی به هم ریخته...جوابش میشه زناگندی. بخش مهمی از نمایش به طراحی جدول توسط شخصیت محوری داستان صورت میگیره. داستان از ابتدا در فضای مبهم و یک چهاردیواری با دیوارهای پرده ای شروع میشه. این هم جالب هست که شخصیت محوری داستان به واسطه یک غشا با مخاطب در ارتباط هست. چنین غشایی شاید اطراف هر کدوم از ماها وجود داشته باشه. شاید دنیای درونی ما به قدری مهم باشه که با حصاری اون رو از دنیای بیرون و آدمای اطرافمون جداش کنیم. شاید این دنیای درون جنون وار جسم مارو تسخیر بکنه به طوری که حتی از عزیزترین های زندگیمون فاصله بگیریم. اما اگر روزی این دیوار فرو بریزه، سوال این هست که چه چیزی به دست آوردیم و چه چیزی از دست دادیم.
نمایش های راز و رمزگونه جزئی از خصوصیات نویسندگی «حمیدرضا هدایتی» هست و در آثار پیشین هم چنین شیوه ای قابل مشاهده هست و غالبا جنون هم در زمینه قابل لمس هست. به نوعی میشه گفت این روش امضای آقای هدایتی پای کارهاش هست. البته این رو هم بگم که اصل این داستان نوشته خانم ریما رامین فر عزیز بوده که با تغییراتی توسط آقای هدایتی همراه شده و در نهایت به این نمایش ختم شده است.
توصیه میکنم دوستان این نمایش رو ببینن و برداشت هاشون رو اینجا به اشتراک بگذارن تا هر چه بیشتر از این نمایش بهره ببریم.
سلام شما به دیدن نمایش پک که در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان اجرا می ره رفتید؟ نظرتون چیه ؟
۱۹ خرداد ۱۳۹۷
سیاوش عزیز سلام. نه خیر بنده ندیدم هنوز این کارو. چطور؟
۲۳ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش "زهرماری" همچنان که خیلی از دوستان کامنت گذاشتن، نمایشنامه بسیار جذاب و گیرایی داره که از این بابت تبریک اول میرسه به نمایشنامه نویسان عزیز این کار آقایان سلگی و بهاروند. بازی ها بسیار خوب و روان بودن و سخت میشه گفت کدوم بازیگر بهتر از بقیه بود ولی از اونجایی که همیشه در اوج گرفتن ها هنر بازیگر بهتر نمود پیدا میکنه، تبریک دوم رو به آقای شادمان میگم که به حق هنر، تفکر و زیرکی مرحوم رسول ملاقلی پور در کشف این استعداد رو به نمایش میگذارن و امیدوارم این روند رو به رشد در آینده با جوایز جهانی برای کشورمون همراه باشه. آقای شادمان در پیچ های احساسی این داستان، خیلی خوب ایفای نقش کردن و تونستن مخاطب رو با خودشون همدرد و همراه بکنن. البته نقش و بازی ایشون در کنار بازی بسیار خوب تینو صالحی عزیز بسیار نمود داشت و نشون میداد که این زوج حتی در کارهای دیگه هم میتونن کنار هم بازی های فوق العاده ای به نمایش بزارن. سایر هنرمندان این نمایش هم همگی خوب بودن و تبریک ویژه به کارگردان جوان این کار آقای علی احمدی برای هماهنگ کردن این تیم بسیار خوب.
در نهایت دیدن این کار کمدی رو به دوستان تئاتربین توصیه میکنم.
یک انتقادی از مدیریت مجموعه پالیز و خیلی از سالن های دیگه تئاتر هم دارم. سالن های تئاتر اصولا بر مبنای یک ظرفیت مشخصی ساخته و تجهیز میشن. بنابراین فروش بیش از ظرفیت صندلی ها، بیشتر از آنکه احترام به مراجعه کنندگان باشه، بوی بهره برداری مالی داره. این مشکل در خیلی از سالن ها دیده میشه و مخاطبان هنردوست تئاتر گاها تا دو ساعت یا بیشتر روی زمین یا پله می نشینن. علی رغم عادی شدن این مساله در خیلی از سالن ها، واقعا این مساله دور از شأن دوستداران تئاتر هست. این مساله بیش از خاموش بودن موبایل و غیره در تمرکز بازیگران و سایر مخاطبانی که روی صندلی ها نشستن تاثیر داره و امیدوارم یک فکری برای این قضیه بشه و مشکلات مالی مستمسکی برای تضییع حق مخاطب نباشه.
امید گنجی، عاطفه گندم آبادی، Royah و امیر این را خواندند
زهره و کیوان محبی این را دوست دارند
انتقادی شایسته و به جا
۰۳ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"شلیک به تئاتر شهر" کاری از کارگردان جوان و خوش آتیه آقای "شایان افکاری" و با هنرمندی هنرمندان خوبی چون آقای "ایوب آقاخانی" که در آثار مختلف در مقام کارگردان و بازیگر حضور داشتنه اند، کاری بسیار خوش ایده در قالب کمدی هست که به روابط پشت برده و مشکلات نویسندگان و کارگردان ها در جذب منابع مالی (تهیه کننده) و اجبارشون در استفاده از برخی بازیگران مربوط میشه و همچنین به فساد اخلاقی حاکم بر این جامعه هنری گریزی میزنه. نمایشنامه با الهام از فیلم "Bullets over Broadway" اثر کارگردان نامدار "Woody Allen" نوشته شده و بازی ها نسبتا روان و قابل قبول هستند. امیدوارم که با افزایش آثار مشابه، فکری به حال وضعیت حاکم بر آثار هنری بشود.
یک موردی که من و خیلی از عزیزان مخاطب رو در روز نمایش بسیار آزار داد، حضور تعدادی کودک خردسال بود که حتی در حین نمایش سر و صدا داشتند و تمرکز رو از بین می بردند. با توجه به اجرای این اثر در سالن تازه تاسیس "مهرگان"، از همین ابتدای کار اگر چنین روالی باب بشه، فکر نمیکنم در آینده حرفه ای این موسسه فرهنگی بتونیم کارهای خوبی متصور باشیم. صرف نظر از امکانات حرفه ای، برخورد حرفه ای با مخاطب در "تئاتر" بسیار مهم هست و اساسا "تئاتر" دنیای متفاوتی از "سینما" داره که امیدوارم مسئولین این موسسه، با احساس مسئولیت بیشتری در این مورد برخورد بکنن. البته برای من عجیب بود که دیدم برخی از این کودکان از بستگان یکی از عزیزان شناخته شده خود این نمایش بودند و از قدیم چی گفتن؟ از قدیم گفتن "حرمت امامزاده به متولیش هست". وقتی دوستان در ابتدای کار اعلام میکنند که فرضا استفاده از گوشی های موبایل چنین و چنان است، اونوقت دیگه این قسمت حضور کودک زیاد قابل دفاع نیست. ممنون خواهم بود که در اجراهای آینده این اثر و کلا نمایش های این موسسه، این مساله با جدیت بیشتری دنبال بشود و به حقوق مخاطب احترام بگذارید. با تشکر.
مهدی علی‌نژاد (mehdialinezhad)
سپاس از نکاتی که فرمودین حتما در دستور کار قرار خواهد گرفت
۰۳ خرداد ۱۳۹۷
آقای کشفی جان ممنونم از پاسختون.
۰۴ خرداد ۱۳۹۷
سیدمحمدصادق سیادت (siyadat)
باسلام و احترام
سپاسگزاریم از اینکه مارا تماشا کردید
۰۵ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی صبرانه منتظر دیدن نمایش جدید حمیدرضا هدایتی نازنین و گروه بسیار فعالش هستیم. همچون نمایش های آنتیگونه و داخائو باید خودمونو آماده فضای جدید و حرفای جدیدتر بکنیم و امیدوارم که روند رشد سریع این گروه رو در این اثر هم ببینم.
خب وقتی همه بازیگرها حرفه ای باشند، فقط باید امیدوار باشی که نمایشنامه خوب بوده باشه تا بازی ها دیده بشوند، چیزی که در این نمایش هم دیدم خوشبختانه. آقای "علی سرابی" به نظر من یکی از بهترین های نمایش های کمدی هستند و اصولا وقتی ایشون ستون یک نمایش کمدی باشند، احتمال اینکه اثر مذکور به بیراهه بره کم هست. پس بنابراین تشکر ویژه ای میکنم از ایشون. بازی مارال بنی آدم در نقش خاصی که داشتند هم بسیار حکایت از حرفه ای بودن ایشون و البته کارگردانی بسیار خوب آقای سرابی داشت و لذا به ایشون هم تبریک میگم، البته جا داشت که یه کم دیگه هم پیاز داغشو زیاد میکردن (البته واقعا تصور ممیزی این کار هم خیلی دلهره آوره). توصیه میکنم دوستان تئاتربین این نمایش رو از دست ندن و لحظات شادی رو با دیدن این اثر سپری کنن.
نمایشنامه ضعیف، بازی ها ضعیف و تصنعی، کارگردانی ضعیف.
نیلوفر، عاطفه گندم آبادی، مریم زارعی، Samira و نیلوفر ثانی این را خواندند
امیر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید