در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش دل سگ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:14:47
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش ظهور انسان نوین( یا هیولا؟)با اجرایی بی سابقه!!!
نمایش "دل سگ" به استانداردهای تازه ای در اجرای نمایشنامه ای با مضمون هجویه انتقادی-سیاسی دست یافته است.
یعقوبی در نگارش نمایشنامه ،بخش ابتدایی رمان بلگاکف یعنی زندگی فلاکت بار سگ در خیابان و مشاهداتش را در چند جمله ی توصیفی خلاصه می کند و قسمت بازجویی آخر رمان (زمانی که شاریکوف را دوباره جراحی وبه سگ تبدیل می کنند) را حذف کرده است. اتفاقا حذف اول با توجه به محدودیتهای اجرایی آن بر روی صحنه، کاملا با قرایت راست گرایانه ی بولگاکف نیز هماهنگ است.چرا که هر گونه تصور را مبنی بر خیرخواهی عدالت گرایانه ی پرفسور برای نجات یک سگ مریض ولگرد و گرسنه(نماد پرولتاریای مفلوک!)از سوی مخاطب منتفی می سازد.(در ابتدای رمان ممکن است این توهم برای خواننده پیش بیاید!!).
پروفسور با رفتار نرم خو و به ظاهر انسانی اش اتفاقا کوچکترین ارزشی برای جان و سرنوشت سگ ولگرد قایل نیست و به نتیجه ی تعویض غده هیپوفیز و بیضه انسان و سگ هم چندان امیدی ندارد.
به نظر می رسد،"دل سگ" تفسیرپذیری بالایش را نسبت به قرایت های مختلف در سالهای متمادی پس از فروپاشی شوروی و حتی دوران پسا-11سپتامبر حفظ کرده است.نقدهای کلاسیک مربوط به جنگ سرد و جهان دوقطبی عمدتا "دل سگ" راتمثیلی درباره انقلاب اکتبر روسیه و سگ را مردم تحت ظلم و ستم روسیه می داند و پروسه تبدیل این سگ به چیزی شبیه انسان را خود انقلاب می انگارد که نتیجه اش انسان نوین فرانکنشتاین وار(هیولاگونه) غیر قابل مهار است. اما این ... دیدن ادامه ›› تولید "شبه انسانی" خطرناک مهارناپذیر ،محصول فکری و عقیدتی هر ارگانیسم و یا اندیشه ای است که خود را در جایگاه ساخت انسانی به سان سرشتی خویش می داند. تفکری که مجوز تغییر سرشت دیگران را برای خود صادر کرده است.انسان تحت ساخت بنیادگرایی طالبانی و یا اقتصاد "بازار آزاد"فریدمنی و ...به مراتب مخوفتر از شاریکوف و تفسیرهای مرتبطش از انقلاب اکتبر روسیه خواهند بود. مسخ شدگی در یک سیستم تمام خواه قدرت، فارغ از ایده اش نتایج یکسانی به بار می آورد .. بنیادگرایی طالبانی ،استالینیسم ،سرمایه داری مصرف محور نولیبرالیستی و.....هر عقیده ای می خواهد انسان خود را بسازد.داعش،طالبان و یا سیستم فکری که در آن انسان ها بر اساس خرید و مصرفشان ارزش گذاری و بازسازی می شوند! نتیجه تفکر لزوم تغییرسرشت بشر به نفع هر تفکر قهاری، نابودی بشریت و انسان و تولید هیولا ها است.
"قابلیت تطابق دل سگ در قرن بیست و یکم"
قرن بیست و یکم،قرن علم ژنتیک نامیده شده است..همزمان سودای ایجاد انسان برتر با دستکاری های ژنتیکی!گاه در مغایرت با اخلاق پزشکی قرار می گیرد که الویت اول علم ژنتیک را درمان بیماری و بیماران می داند.
/پرفسور"دل سگ" نیز (خواه ناخواه ) جاه طلبی علمی-پزشکینه اش (در تبدیل سگ به انسان ) را بر رسالت پزشکی اش(مداوای بیماران) الویت داده است و بعضا دیگر از ویزیت بیماران اش سرباز می زند. این دیدگاه از بعد فلسفی ما را با رویکردی کاملا فاشیستی مواجه می کند.پرفسور در جایگاه انسان متعالی؟! صاحب حق؟، روشنفکر/نخبه ، یک سیستم فکری را نمایندگی می کند. او در جایگاه خالق،محق به تغییر ،تبدیل و تکامل !موجود پست سرشت (سگ) به انسان مورد نظرش می باشد.چه کسی چنینی جایگاهی را به او عطا کرده است؟ سرمایه؟تفکر؟نژاد؟ طبقه؟علم؟.....این نگاه در حال حاضر هم صراحتا یادآور پاکسازی نژادی ،ترویج نگاه تبعیض آمیز و حذف تنوع و گوناگونی و تکثر جمعیت انسانی در کره زمین است. حذف اراده و تفکر در یک سیستم فکری استیلاگر و نابرابر با پشتوانه ی علم! نتیجه اش موجودات معیوب و گاه خطرناکی است که می توانند بر علیه خالقینشان قد علم کنند و پیش بینی ناپذیر باشند! من در این نوشته به جای سگ انسان شده ی ناسپاس،پرفسور بورژوای به ظاهر مهربان را محکوم میکنم! اما در کلیت مساله فرق چندانی نمی کند. از دومنظر کاملا مخالف چپ و راست ،از دو موضع طبقاتی متفاوت می توان به یک واقعیت اجتماعی رسید! تفکر سلطه جو به هر بهانه ی علمی،دینی،اقتصادی وسیاسی ..نمی تواند دیگران را با خودیکسان سازی کند!
محمد یعقوبی به خوشبینی بولگاکف در توانایی کنترل اوضاع و بازگشت پذیری این روند( بازگشت شبه انسان به سگ)کاملا وفادار است.هر چند اتفاقات رخ داده در دنیا واقعی خلاف آن را ثابت می کند!
((طراحی))
+ طراحی صحنه منوچهر شجاع،کارآمد،شیک و بی تکلف است.چراغ های آویزان همزمان هم فضای سرد و بی روح پزشکینه صحنه و متن را فراهم می کند و همچنین محیط زندگی و معاشرت بورژوایی و متفرعن پرفسور با دستیار و سایرین را تدارک می بیند.
+++طراحی لباس : شاید الهام این طراحی از خود رمان بولگاکف رسیده باشد.جایی در رمان وقتی اشووندر و اعضای کمیته خانگی به آپارتمان پرفسور داخل می شوند جنسیت برخی از آنها به واسطه پوشش و لحن شان مشخص نیست. به هر حال ایده درخشان پوشش سر برای همه بازیگران در صحنه، تصمیم بسیار شجاعانه و خلاقانه ای است و البته واجد دلالت هایی مبنی بر اعتراض به رویکرد انتخاب دستوری پوشش به هر شکل آن به نظر می رسد. به هر حال طراحی خانم کوثری در دل سگ بی سابقه و بسیار جسورانه است و از کلیشه های سخیفانه پوشش زنانه توسط مردان در نمایش ها عبور می کند . این طراحی قواعدی مختص به خودش فارغ از ضوابط جنسیتی و انتظارات مرتبط تعریف می کند و تماشاگر را در طول 80دقیقه اجرا همزمان به پذیرش این ضوابط از یک سو و به زیر سوال بردن این اجبار از سوی دیگر وادار می سازد.
****
از اجرای دل سگ ، مرداد و شهریور1379 در سالن چهارسو چیز زیادی به خاطر نمی آورم .تعداد بازیگران آن اجرا 13 نفر بود شاریکوف را امیرجعفری بازی می کرد و پانته آ بهرام هم بازی داشت . اما اجرای کنونی به نظرم بسیار صیغل خورده تر و پر از ایده های اجرایی تابناک است. کنترل نیروی (به نظر مهار ناپذیر) ،نوید محمدزاده در اجرای نقش شاریک،توسط یعقوبی بسیار ستودنی است. دلیل انتخاب اجرای ادا دار برای نقش پرفسور را درک نکردم اما حبیب رضایی از پس آن بر آمده است. بازی اشکان جنابی در نقش دستیار پروفسور هم خوب و پرقدرت بود.
بسیار خوشحالم که محمد یعقوبی تاتر کار می کند. به امید دیدن نمایش های دیگری از او
جناب ابرشیر عزیز، نمایش را هنوز ندیدم اما متن جامع شما را می پسندم به علت روایت تاریخی میل به خلق ابرانسان، تکامل آن و پیوندش با توان قرن بیستمی، فرانکنشتاین مدرن قطعا چیزی هولناک تر از روایت سنتی آن خواهد بود و اینجاست که پرفسور بورژوای های به ظاهر مهربان و دلواپس هر سرزمینی متهمان اصلی اند چرا که هرچند تفکر سلطه جو به هر بهانه ی علمی،دینی،اقتصادی وسیاسی ..نمی تواند دیگران را با خودیکسان سازی کند، اما متاسفانه می تواند دیگران را حذف کند یا رفرمی در پیدایش دیگری های نوین بی دردسر و خنثی ایجاد کند!
۲۹ تیر ۱۳۹۳
بسیار دقیق به عناصر مختلف نمایش پرداختید بسیار استفاده کردم. کاش اشاره ای هم به آهنگساز کار میکردید که به نظرم موسیقی خوبی را ازکار در آورده بود
۰۱ مرداد ۱۳۹۳
فرزام جان ممنون که وقت گذاشتی و نظر منو خوندین......باهاتون موافقم موسیقی خیلی خوب با مضمون عجین بود و خیلی از دوستان خوب تو نظراتشون بهش اشاره کرده بودن این بود که من راجبش ننوشتم.....منتظر نوشته ها و نظرات شما عزیز هم هستیم....
۰۱ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید