در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال ابرشیر | درباره نمایش دگمه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:36:50
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
((متعهد اما سانتیمانتال؟))
افزایش کمی زنان کارگردان در عرصه تاتر اتفاقی فرخنده است. در زمینه ای که ذهنیت غالب مردانه در دیدگاه ها و قضاوت ها رسوخ کرده و به عنوان ارزش مسلط درشخصیت پردازی ودنیای نمایشنامه نیز راه یافته است مسلما اعمال دیدگاه های زنانه در شکستن و فروریختن این فضا بسیار مثمرثمر است.
شخصا نگاه زنانه و برابری طلب را به جنس بیولوژیکی مرتبط نمی دانم چه بسا افرادی (زن یا مرد) هستند که نگاه مردساخته را درونی می کنند و بر اساس ارزش ها و الگو های مسلط آن دست به قضاوت و خلق اثر هنری می زنند. اما در عین حال روایت و تجربه های زیست شده توسط زنان را صرفا زنان به طور واقعی حس می کنند و بسیار دقیق تر می توانند در اثر خود انعکاس دهند.خوشبختانه در "دگمه" روایت یک زن از دیدگاه و خوانش زنانه نقل میشود و جای تبریک دارد . اما جدای از ارزش های ماهیتی این نمایش مواردی به عنوان مساله پیرامون پرداخت و اجرا به شرح زیر به نظرم رسید:
1-رویکرد اکستریمیستی(نهایت گرا): وقتی صحبت روایت از زنان می شود معمولا حد نهایی مشکلات و مصایب به شکل کلیشه ای آن طرح می شود. زنان بی پناه، زنان فقیر و ....زنانی که مورد ظلم مطلق قرار می گیرند. یک قربانی همه جانبه با پیش زمینه های مطلق نگر و کلیشه ای .. الزاما برای نشان دادن حق پایمال شده و ظلم رفته نباید همه ی المان ها را به دو قطب سیاه و سفید و افراطی تقسیم کرد. متاسفانه در درام های بسیاری ،روایتهای بخش عظیمی از زنان طبقه ی متوسط ناگفته باقی مانده است. زنانی که نیازی به اعتباربخشی به واسطه قربانی شدن محض ندارند. ما کمتر با انعکاس اعتراضی از زیست دامن گیر بخش گسترده ای از زن های معمولی این جامعه مواجه ایم. زنانی که اتفاقا از لحاظ فکری پیشرو و از نظر مالی مستقل هستند و منفعل و پاسیو رفتار نمی کنند اما در عین حال به دلیل ... دیدن ادامه ›› نابرابری های ساختاری با مشکلات مشابه ای مواجه اند که تمامی زنان طبقات دیگر با آن دست به گریبانند از جمله تعرض و آزار جنسی و خشونت و...
در این نمایش "ایران" یک قربانی همه جانبه و تمام عیار معرفی می شود زنی از طبقه پایین اجتماعی، متکی، نفس خوار، عقیم ،ترک شده ، واخورده ،منفعل، فاقد فاعلیت و خویش انکار.... این شکل نشان دادن زن (تمام قد قربانی) شاید بازتولید تصویر کلیشه ای از طرح مسایل زنان در یک مردسالاری ریشه دار است و البته چندان واجد وجه ی رهایی بخش هم نیست.در صورتی که زنانی بسیار زیاد فاقد این ویژگی ها هستند و باز مورد تبعیض هستند و نحوه پرداخت و طرح غیر کلیشه ای و فراگیرتر آن در قالب یک نمایش صرفا احساس دلسوزی کور را بر نمی انگیزد.
2- زمینه ی اجتماعی و طبقه ای زن قهرمان نمایش در بستر کار چندان مشخص نمی شود .انفعال محض و وابستگی افراطی به مرد زنباره معتاد از سر عشق و فقر و فلاکت طبقاتی او است . در چهره پردازی ، نحوه ادای دیالوگها و بازی ، او تفاوتی با یک زن عادی(طبقه متوسط) خارج از شرایط حاکم بر قصه ندارد. این عدم تمایز چنانچه به قصد تعمیم پذیری شخصیتی و رفتاری به یک ویژگی زنانه به سایر طبقات و گروه های زنان باشد ،خطرناک است.
3- بازیگر نقش مادر بسیار جوان است و می تواند در نقش خواهر ایران باشد. سفید پوشی مادر و طرح بحث بخشیدن دختر قاتل اش! با ماهیت نمایش نامه چندان جور نیامده است .این مساله به نوعی تایید گناهکاری دختر تلقی می شود. و این گناهکار تلقی کردن قربانی خود ظلمی دیگر بر این شخصیت به حساب می آید.حال آنکه خود مادر هم ظاهرا اقدام به قتل شوهرش کرده است.
4-طراحی صحنه قرار است در انطباق با متن نمایش نامه و وضعیت روحی ایران پرده به پرده عرصه را به او و مخاطب تنگتر کند اما چندان کاربردی نیست . شخصیت و پردازش مرد روزنامه نگار در کلیت نمایش کارکرد موثر ندارد و فانتزی است. استفاده از موسیقی غمگین و پرسوز با ساز ویولن سل با این حجم زیبایی شناسانه به نظر نمیرسد. بیشتر سانتیمانتالیستی است.
اشاره به مرجان و " داش آکل"، در متن ظاهرا برای القا حس حسرت ایران از نداشتن یک داش آکل به عنوان نماد جوانمردی و لوطی منشی پشتیبان در زندگی اش حکایت دارد. حال آنکه یک خوانش زنانه از داستان داش آکل هدایت وجود دارد که داش آکل را نه به عنوان نماد جوانمردی و ایثار بلکه نماد سرکوب و ندیدن عشق و وجود مرجان تلقی می کند.
****
به امید کارهای بیشتر و شنیدن صداهای رساتر از کارگردان خوش فکر و متعهد ،خانم ناسوتی گرانمایه


حرف شما دقیقا چیزی بود که این روزها به خاطر روز منع خشونت علیه زنان خیلی فکر منو به خودش مشغول کرده بود. تو تمام پوسترهایی که برای این روز تهییه شده بود چهره ی گریان، کتک خورده و یا بدن کبودزنان رو دیدم که خیلی برام عجیب بود و البته جای بحثش اینجا نیست اما کاملا مرتبطه با بخش نهست نقد شما.
۰۹ آذر ۱۳۹۳
با عرص یک خسته نباشید به شما جناب قدس .بخصوص نمایش بسیار زیبای استاد یعقوبی محترم دل سگ . وفقط قصد تشکر .از زجمات شما عز یان بود .بس.
۱۲ آذر ۱۳۹۳
مینای عزیز من ابرشیر هستم،...آقای قدس نیستم.
۱۲ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید