درود بر شما
من به سختی تولید یک نمایش و هزار مسئله ای که توی این مسیر هست واقفم ...ازین رو
اول از همه خسته نباشید به تک تک عوامل...خدا قوت
دوم ، برداشت شخصی من از نمایش:
آنچه ازین کار توقع داشتم با دیدن اون همه رنگ در عکسهای تبلیغات نمایش ، دیدن یک نمایش کمدی و موزیکال بود و من با این ذهنیت وارد سالن شدم
همین هم شد ... من شاهد یک صحنه و لباس های پر از رنگ و لعاب بودم و بازیهایی پر از شادی و رقص که البته چندان چنگی هم به دل من نزد (به جز پرده آخری که بازیگر نقش فیروزه لحن کوچه
... دیدن ادامه ››
بازاری داشت )
اما ۲ تا علامت سوال بزرگ در ذهنم شکل گرفت
آغاز و پایان نمایش....!!!؟؟ چرا بازیگران به هم شلیک کردن؟
چندی بعد متوجه شدم که این نمایش قصه ی چهار دختر قوچانی بود که در زمان مشروطه به علت عدم توانایی پرداخت مالیات ، خانواده هاشون مجبور شدن اونها رو به اجنبی ها بفروشن و هیچوقت سرنوشت این چهار دختر معلوم نشد....
خب به نظرم این قصه خیلی تلخ و دراماتیکه ، جا داشت که ابتدای نمایش ذهن مخاطب رو آماده میکرد یا حتی قبل از نمایش مثلا با بروشور
همچنین خیلی میشد پایان تراژیک تری داشته باشه و در واقع تلخی قصه رو تماشاچی و ببینه و بشنوه و لمس کنه
البته که رقصها بردگی جنسی این چهار دختر رو به نوعی داشت نشون میداد و شاید اون شلیک نامعلوم در واقع نامعلوم بودن سرنوشت اون چهار دختر رو میرسوند ولی به نظر من نمایش پایان و آغاز خوبی نداشت و در واقع حق مطلب ادا نشد
بازم خسته نباشید میگم به همه ی عوامل
مانا باشید...