در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فریاد حامد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:11:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
جناب آقای جورج اندرسون شما یک انفجار در نزدیکیِ محل سکونت خودتون انجام دادید ، درسته؟
جورج : بله
انگیزه ی شما از منفجر کردن یک برج ۷۰ طبقه ای چی بود ؟

جورج : مادرم خیلی وقت بود آفتابِ صبح رو نمیدید .
سلام.میشه لطف کنید اسم فیلم و بگید
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
ممنون از توضیحتون وتبریک به خاطر ذهن خلاقتون.واقعا فکر کردم که از متن یک فیلم هستش
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
والله از شما چه پنهون. یه نفر بهم گفته من این فیلم رو دیدم با این دیالوگ .
نمیدونم حالا داره اغراق میکنه یا شایدم یه چیزی شبیه اون رو دیده . اما در کل کار خودم بود .
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با Gipsy King مصاحبه کردن
بهش گفتن ، از خواننده های ایرانی کسی رو میشناسی ؟
گفت فقط یک نفر رو میشناسم که میدونم دیگه تو تاریخ مانند او متولد نخواهد شد!!!
پرسیدن کی؟
گفت : فرهاد مهراد.
ما خیلی بدشانسیم که نتونستیم فرهاد ببینم .فرهاد روحت شاد .
۲۲ مرداد ۱۳۹۲
Gipsy King گفت ؟ مگه جیپسی کینگ یه شخصه ؟ (:
بگذریم ء تو موزه ی سینما یه بخشی هست که مربوط به فرهاد می شه . کتاباش ء نت های دست نویسش ، متن دست نویس کودکانه و مهم تر از همه پیانوش . مطمئنا برای طرفدارای فرهاد دیدن این موزه خالی از لطف نیست .
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
هدیه خانم منظور از gipsy King یعتی همون فردی مه نفر اول گروه به حساب میاد
یعنی جوری که ما تو ذهنمون بشناسیم

در ضمن مرسی از پیشنهادتون خیلی هم خوشحال میشم
حتما این کار رو میکنم
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گرم و زنده ، بر شنهای تابستان
زندگی را بدرود خواهم گفت.
--------------------------------------
ما موندیم و فرهادی که سالهاست خوابیده ، اما هنوز یکتاست.

از: ناشناس
تا قاصد میلیونها لبخند گردم،
تابستان مرا در بر خواهد گرفت و

دریا دلش را خواهد گشود

زمان در من خواهد مرد و
من بر زمان خواهم خفت ...

"یادش گرامی"
۲۲ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

"مادردو اپیزود"

[اپیزودِ یک]

پدر!
از موی سفیدت،
به سیاه-رویِ جوانیم بریز!
نمی خواهم جوانی کنم دیگر

مادر!
از موی سفیدت،
به سیاه-موی جوانیم بباف؛
همه چیز گسسته، مادر!

- ... دیدن ادامه ›› آن قابِ کهنه هم دیگر -

وقتی گذشته تورِ قهوه ایش را می انداخت
ما همه لبخند بودیم و
آن قاب،

کهنه نبود...

نوروز بود
داشتی فرش های سوخته می شستی
دست که توی موی مشکی ات بُردیم
داشت به خنده های پدر می خورد،
که برای همیشه پشتِ لب های سوخته اش
کِز کرد
حیاط ماند و طُرقه هاش
باید یک جوری رویای تورِ تو جمع می شد
با گذشته گذشتیم
و دانه های تلخ قهوه ای
اعتیادآور بود

[اپیزودِ دو]

بزرگ افتاده ام روی فرش
با هزار قاب چوبی
با چند اسبِ کوکی
و هنوز حیاتِ وحشِ کودکیم،

اهلی ست
با هزار قاب چوبی
با بوی ماندگاری و
عطرِ موهای بازِ این عکس
انگار قرن ها
قاب های دست جمعی را
بیهوده پنجره کردم
ببین چگونه در تحجّر دیوار
- با هم -

جدا جدا می خندند!
- دست بر گردن هم می بافند –
من هم که مدام بر این ترنج غَلت می زنم

اسب هایم را که کوک کنم،
تو موهایت را باز کرده ای
و من به نیابَتِ شهــر برای تو می بافم
اسب هایم را که کوک می کنم،
همیشه تو موهایت را باز کرده ای
چقــدر برای قاب لب های سوخته
دیوار شدی!
چقــدر دیوار دیوار سکوت کردی و
بازوانت شالِ گردنِ من است
درست در انتهای شب؛
وقتی میش ها را زمین می زنند
کـَرکَس دور دار و ندارَت حلقه می شود
و وقتی ماه کامل می رود،
تو آنقدر بالا می روی
که تمام کوچه های شهر
توی چشمت پرسه می زند ،
و من،
می خواهم از دارِ قالی ات
تُرنجی قاب کنم

حالا که حتی چهارشنبه ها هم بزرگ شده ام،
باید ترک کنم
قبلِ نوروز!
یک قابسوزی بس است،
تا خنده مان هم بگیرد
تا بوی موهای سوخته،
پرهای ریخته ی کفِ حیاط را
با خود
ببَرد

شاهکاری از پژمان مهرآذین
یک قابسوزی بس است،
تا خنده مان هم بگیرد ..
۲۲ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید