در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی رضا رحمان آبادی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:24:58
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خیلی وقت بود چیزی تو تیوال ننوشته بودم؛ کلا خیلی وقته چیزی ننوشتم! تیوال همیشه مأمن خوبی برای ننوشته هاست!
جشنواره امسال 3 فیلم دیدم؛ "اعترافات ذهن خطرناک من"، "عصر یخبندان"، "رخ دیوانه"! به طور میانگین همشون ساعت 11.30 شروع شدن! اساساً فیلم دیدن در آخر شب لذت بخشه، اما در حالت دراز کش نه با فکر و استرس به اینکه چه جوری برگردم خونه! در کل هر 3 فیلم خوب بودن، نه چیزی بیشتر و نه کمتر!
از این فیلم ها نمیخوام بگم؛ میخوام از بهترین فیلمی بگم که امسال تو جشنواره دیدم! فیلمی رئالِ رئال! تأثیر گزارترین فیلم و صادق ترینشان! چیزی که در فیلم های نه امسال که در چندین و چند سال اخیر گم شده!

تو صف رخ دیوانه توی پردیس ملّت بودیم، یه سربازی با لباس پلنگی خاکی نیروزمینی ارتش، در حال مکالمه با موبایل می گذشت و یک دیالوگ ساده می گفت، دیالوگی که بدون توجه به سیل جمعیت توی صف ادا میشد و نشون میداد فقط و فقط حواسش به اونور خطّه! نه این همه آدم رنگ و وارنگ که بعضا بهش گوش میدن، به حالش تأسف میخورن، و یا حتی بهش میخندن!
دیالوگی که ما مونولوگ اینور خطش رو فقط میشنیدیم این بود:
("بذار این سربازی سگ مصّب تموم شه، میام خواستگاری!")
راضی بودم. نمیشه گفت عالی بود، ولی واقعا خوب بود.

میدونم خیلی از بچه های تیوالی این اثر رو ندیدند و نخواهند دید (تحریم!) که بهشون حق هم میدم؛ ولی خب من ترانه های قدیمی رو هم از دست داده بودم! نامردی بود این رو هم نرم!

چند نکته مثبت بگم یکی فردین خلعتبری عزیز، که آهنگسازی و ترکیب سازهاش خیلی خوب بود؛ و به قولی حضورش در موسیقی حس میشد.
دیگری حیف که اینجا توان رنگی کردن، بولد کردن یا هایلایت مطلب وجود ندارد و الا اونجوری می نوشتم، هانا کامکار، عالی بود این دختر؛ صداش که معرکه بود، چندین سال بود صدای زن به این زیبایی نشنیده بودم؛ متأسفانه خواننده های زن جدید همه صداهاشون مثل هم شده، این مدت همه دلخوشی مون شده بود مرضیه و هایده؛ ولی هانا کامکار با این صدای فوق العاده اش، چه در قطعه جوونای قلعه پیر، و چه در اون اثر کردی (قلاقیران) نوید یک خواننده تمام عیار را میدهد. سبک خواندنش کاملا کردی است، حتی نحوه حرکات دستهاش هم آدم رو یاد شهرام ناظری می اندازد (دستها به صورت نا میزون، یکی بالا یکی پایینتر، در اوجها همینطور بالا ... دیدن ادامه ›› و پایین میشوند). جدای صداش اپیزودهایی که بازی کرد هم بسیار روان و هماهنگ، بازی خودش رو ارائه داد. به امید موفقیت روز افزونش.
بازی های بانو تصیر پور عزیز، علی سرابی دوست داشتنی، آقای آهنین جان و جناب عمرانی هم همچون همیشه ستودنی و بی نظیر بودند.

اما چند نکته منفی؛ اول از سالن بگم که از بالکن دید بسیار نامطلوب بود، خصوصا یک متر جلوی سن دیده نمیشد؛ از رفت و آمد های مردم جلوی بالکن که همش باید گردن میچرخوندیم تا دوستان باد پایی بخوابانند و احیاناً کیکی بخرند! خانم نسبتاً محترمی هم بودند که با تمام آهنگها بشکنی میزدند و من سر آهنگ بوشهری آخر، استرس تمام وجودم را گرفت که ایشان چگونه انرژی شان را تخلیه خواهند کرد (خدا رو شکر به خیر گذشت). و نهایتا چرا هیچ بروشوری برای معرفی اثر ندادن! آخه باید حدس بزنیم بازیگران رو؟! یا نوازنده ها و بازیگرای جوون گناه ندارن ناشناس میمونن؟!
از سالن که بگذریم اساساً با اشکان خطیبی مشکل دارم و بازی اش به دلم نمی چسبه (شاید مشکل از من باشه)؛ بخش انگلیسی صحبت کردنها شون کلا توجیهی نداشت برام! میشد یه جوری با لهجه مثلا نشون میدادند خارجیه ولی مثلا به عشق ایران فارسی رو یاد گرفته است! شاید واقعا یه سری ها اصلا سر درنیارن چه میگن، به خصوص اونجایی که دست رو قلب زن بوشهری میذارد نکات مهمی درش وجود داشت که ممکن بود یک سری از مخاطبان کلا متوجه نشن چه میگذرد! و در آخر، حضور نامطلوب ساکسیفون در برخی موسیقی ها (خاصه موسیقی بختیاری و بوشهری)
در پایان با اینکه از افزایش قیمت های این نمایش بنده هم گلایه مندم، ولی بر خودم واجب میدانم از جناب رحمانیان تشکر کنم، و به گروه خسته نباشیدی گرم عرض بدارم!
آخخ از ندادن بروشور بسی گلایه دارم،مجبور شدم یکی از تراکت های تبلیغاتی که بیرون سالن هست رو بردارم.
قسمت انگلیسی رو ما که فهمیدیم ولی خب کسانی که نفهمیدن چی؟ انگلیسی بریتیش رو بد صحبت میکردن،بازی قوی هم نداشتن،حتی انگار نمیدونم به خاطر استرسشون بود یا نابلدی اینکه اون قسمت (من ۵سالم بود اومدم آمریکا مهتن )رو دوبار گفتن،شایدم تو متن بود! به هر حال نمایش علاوه بر قسمت های خوب،قسمت های ضعیف و بدون هماهنگی داشت
۱۵ مرداد ۱۳۹۳
باهاتون کاملا موافقم.بخصوص در مورد نظم سالن، حضور ساکسیفون و بازی اشکان خطیبی
۱۸ مرداد ۱۳۹۳
بنده با کلیه نظرا به شدت موافقم به شدددددددت

مخصوصا خان هانا کامکاررررررررررررررررررر
و
اشکان خطیبی! دوسش دارما ولی تازگی ها احساس می کنم آنیماشششش زیاد شده! خیلی اغراق شده و نچسببببببببببببب
۱۹ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر دوستان با تجربه تر، امروز برم دم سالن بلیط گیرم میاد؟
اصلا چرا برای امروز بلیط فروشی نیست؟ تموم شده، یا کلا زیر 24 ساعت بلیطی فروخته نمیشه؟
شاهین نصیری و وحید هوبخت این را خواندند
دیگه ساعت 4 و بلیط فروشی بسته شده، اما از گیشه میتونید تهیه کنید،فقط یه کم زودتر تشریف ببرید
۱۱ تیر ۱۳۹۳
چه خوبه که این اقشار زحمتکش در جامعه حضور دارند، فقط به کار خودشون می پردازند و کاری به کار کسی ندارند. خدا حفظشون کنه همه ی اون زحمتکشانی که مشغله های فراوانشون اجازه ی عیب جویی از دوستان و یاران قدیم رو نمیده :D
۱۱ تیر ۱۳۹۳
یه نفر بلیط امروزشو میفروخت ها. نیم بها هم بود. بیست دقیقه وقت داری زنگ بزنی بهش. :))
۱۱ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
الان‏ ‏چشمانم‏ ‏سنگین‏ ‏شده‏ ‏است، دارم به خواب میروم.
امروز خواب بودم، دوستم زنگ زد و گفت :"پاشو بزن بیرون بچه، بیا بریم یه تیاتری، سینمایی، یه چیزی،‏ ‏یه‏ ‏کم‏ ‏روحیه‏ ‏ات‏ ‏عوض‏ ‏بشه‏!‏‏ ‏کنکور‏ ‏رو‏ ‏دادی‏ ‏دیگه‏ ‏تموم‏ ‏شد،‏ ‏‏زندگی‏‏ ‏ولی ‏کماکان‏ ‏جریان‏ ‏داره‏!‏" هنوز‏ ‏در‏ ‏خواب‏ ‏و‏ ‏بیداری‏ ‏بودم‏‏، ‏فقط‏ ‏فهمیدم ‏ساعت‏ ‏هفت‏ ‏میدون‏ ‏ولیعصر‏ ‏باید‏ ‏باشم‏!‏‏ ‏اینکه‏ ‏چی‏ ‏و‏ ‏کجا‏ ‏میخوایم‏ ‏بریم ‏رو‏ ‏نفهمیدم‏!‏‏ ‏ساعت‏ ‏رو‏ ‏نگاه‏ ‏کردم‏، ‏شیش‏ ‏بود‏!‏‏ ‏دیر‏ ‏بود‏!‏‏ ‏رفتم‏ ‏آماده‏ ‏شدم‏ ‏و‏ ‏زدم‏ ‏بیرون‏!‏‏ ‏‏سر‏ ‏کبکانیان‏ ‏هم‏ ‏دیگر‏ ‏رو‏ ‏ دیدیم‏ ‏و‏ ‏بدون‏ ‏هیچ‏ ‏پیش‏ ‏فرضی‏ ‏و‏ ‏بدون‏ ‏اینکه‏ ‏بدونیم‏ ‏چی‏ ‏قراره‏ ‏بگذره‏، ‏رفتیم‏ ‏بلیط‏ ‏خریدیم‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏تماشا‏ ‏نشستیم‏!‏‏ ‏هه‏!‏‏ ‏تماشا‏!‏‏ ‏به‏ ‏شنوا‏ ‏نشستیم‏!‏‏ ‏و‏ ‏چه‏ ‏خوب‏‏ ‏نشستیم ‏و‏ ‏شنستیم‏!‏‏

الان‏ ‏دیروقت‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏دارد‏ ‏خوابم‏ ‏میبرد‏!‏‏ ‏چشمانم‏ ‏سنگین‏ ‏است‏!‏‏ ‏کابوس‏ ‏واره‏ ‏ها‏ ‏از‏ ‏جلوی‏ ‏چشمانم‏ ‏یک‏ ‏به‏ ‏یک‏ ‏رد‏ ‏می‏ ‏شوند‏!‏‏ ‏برخی‏ ‏را‏ ‏سریع‏ ‏رد‏ ‏میکنم‏ ‏و‏ ‏برخی‏ ‏را‏ ‏نگه‏ ‏داشته‏ ‏و‏ ‏حسابی‏ ‏تماشا‏ ‏میکنم‏!‏‏ ‏آری‏ ‏اینبار‏ ‏دیگر‏ ‏آنها‏ ‏را‏ ‏تماشا‏ ... دیدن ادامه ›› ‏میکنم.

از‏ ‏لذت‏ ‏هایی‏ ‏بود‏ ‏که‏ ‏دنیای‏ ‏مرا‏ ‏تغییر‏ ‏داد‏!‏‏ ‏بیدارم‏ ‏کرد‏!‏‏ ‏تلنگری‏ ‏برای‏ ‏مدهوشی‏ ‏بیهوده‏ ،‏که‏ ‏در‏ ‏آن‏ ‏فرو‏ ‏رفته‏ ‏بودم‏!‏ ‏شاید‏ ‏پیچیدگی‏ خاصی‏‏ ‏نداشت‏، ‏شاید‏ ‏برخی‏‏ ‏جاها‏ ‏من‏ ‏هم‏ ‏اذیت‏ ‏شدم،‏ ‏اما‏ ‏ته‏‏ ‏اش‏ ‏یه‏ ‏حس‏ ‏خوب‏ ‏تو‏ ‏دل‏ ‏آدم‏ ‏میموند‏!‏‏
دست‏ ‏وحید‏ ‏رهبانی‏ ‏و‏ ‏باقی‏ ‏اعضای‏ ‏گروه‏ ‏نقشینه رو‏ ‏میفشا‏رم‏‏ ‏و‏ ‏بهشان‏ ‏خسته‏ ‏نباشید‏ ‏عرض‏ ‏می‏‏ ‏کنم
اسم یکی از نمایش ها همچین چیزی بود :
" ای کاش به حرف آقای مجری گوش می کردیم و در مصرف آب صرفه جویی می کردیم!"

بی اختیار یاد اسم نمایشهای آقای چرمشیر افتادم!
یاد اون اسمی که علی اژدری برای نمایش بعدی اش انتخاب کرده بود! :))
یادم نمیاد خودت بگو چی بود :))
۱۹ فروردین ۱۳۹۳
سیاوش جان؛ اصلاح شد! پشت کنکور موندنٍ و هزار عیب و مرض!
۱۹ فروردین ۱۳۹۳
می دونم :) ولی اون پستی که مد نظر شماست مال علی اژدری بوده :)
۱۹ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی وقت بود در تیوال چیزی ننوشته بودم (به جز تبریک به سیاوش حیدری عزیز!)
اما دیشب که این فیلم رو دیدم دلم نیومد به دیگر تیوالی های عزیز پیشنهادش نکنم.
http://www.aparat.com/v/qD3Rb
صحبت های شهید چمران از قائله پاوه و اتفاقاتی است که رخ داده بود.( میدونم یه کم حجمش بالاست، ولی اگه فیلمو دیدین و ابهام و سؤالاتی بی پاسخ دارید، از زبان خود شهید چمران درصد کمی از پاسخ هایتان را در می یابید!)

فیلم "چ" اگر راهش ادامه یابد یک اتفاق در سینمای ایران بوده است و اگر نه که یک استثنای ... دیدن ادامه ›› بی بدیل است.

به همه دوستان پیشنهاد می دهم اگر منتظرند که DVD فیلم را بگیرند و در خانه ببینند، سخت در اشتباهند. این فیلم را باید در سینما دید؛ حتی نه در یک سینمای ضعیف که سعی کنند در پردیس های سینمایی ببینند، چون افکت های صوتی و تصویری آن فوق العاده است و در سینماهای با سیستم صوتی ضعیف حیف می شوند.

در آخر باید بگویم که من ابراهیم حاتمی کیا را دوست داشته دارم و خواهم داشت؛ اما این دلیل نمی شود که ایرادات او و ساخته هایش را نبینم؛ به زعم من "چ" هم اشکالاتی داشت؛ اما بیان اشکالات باشد برای روزی که اکران آن تمام شده، و همه فیلم را دیده باشند!
دلم خیلی پره؛ ولی میخوام فقط از حرکت مدیران سینما پردیس ملت بگم! برای فیلم عصبانی نیستم!
سانس فیلم ساعت 7 بود، مردم از 8 صبح اومده بودن. من خودم قبل 4 عصر رسیدم، ده تا بیشتر برگه زده بودن روی در و دیوار که امروز بلیط نخواهیم فروخت! (تصور اینکه سانس های قبلی با سالن خالی اکران رفته بودن از عقل به دور و به واقعیت نزدیک بود!)
اعتراض کردیم که سالن خالی باشه و این 200-300 نفر بیرون الاف بمونن بیرون؟! نماینده ارشاد هم اونجا بود و میگفت "این فیلم متقاضی زیاد داره و سالن خالی نخواهد ماند، حق فروش روی زمین رو هم نداریم که اگه خدای نکرده زلزله بشه، سیل بیاد، آتیش سوزی رخ بده خطرناکه بلیط روی زمین بفروشیم!" یعنی استدلالشون منو ترکوند؛ یهویی بعد 10 روز یاد این خطرات احتمالی افتادن!
آخرش ما قول گرفتیم که صندلی خالی نمونه چرا که شاید احیانا یه نفر نتونست بیاد، صندلی ها رو بفروشن به مردم!
حالا ترفند اساتید چی بود! تمام کارمندها، کارگرها، دوست و آشنا، و حتی نظافتچی های خود سینما رو اوردن فرستادن توی سالن، که صندلی خالی نمونه! و بدین ترتیب دریافت ها و شنیده های من حاکی از این بود که 10-20 تا بلیط فروخته بودن و گفته بودن سالن پر شده!
پ.ن: جلوی ورودی سالن تمام عزت و شخصیتم رو زیر پا گذاشتم و به چند نفری رو زدم که اگه بلیط اضافه دارن ما رو هم ببرن با خود! از اولی که اومدم ... دیدن ادامه ›› توی صف دلم روشن بود که میرم تو! وقتی به یک خانمی رو زدم و گفت نه متأسفانه بلیط ندارم، یه آقایی از اون ور صدام کرد، منم رفتم طرفش گفت دوتا بلیط دارم!!! ما هم از خدا خواسته بلیطها رو ازش گرفتیم (دیگری رو دادم به یه دوست داخل صفی!) بنده خدا هرچی گفتم "چقدر تقدیم کنم؟" گفت "قابل شما رو نداره!"
در آخر عصبانی نیستم رو دیدم، و خیلی راضیم، اما توی سینما یاد همه اون بندگان خدایی بودم که تو صف در کنارشون بودیم!
پ.ن 2: بعد فیلم رفتم از یه کارگر پرسیدم "اونایی که بلیط گیرشون نیومد چیکار کردن؟" گفت "تا نیم ساعت، 40 دقیقه وایستادن دیدن خبری نیست، رفتن!" گفتم "شما هم توی سینما بودی؟" گفت "آره بودم، یه خورده وایستادم دیدم چرته زدم بیرون!"
آقا ما پشت در بودیم دیگه
خودمونو کشتیم!!!!
آقا کشششششتیماااا!
من از ساعت 2 اونجا بودم.
واقعا ناراحتم یعنی تاحالا انقدر ناراحت نشده بودم!
جدا از اینکه نتونستم ببینم فیلم رو مسئله این بود که خیلی بهم توهین شد.
یعنی اون آقای میرضایی بسیار بسیار خر است!
۲۳ بهمن ۱۳۹۲
دشمنتون شرمنده :)
ما بیرون که بودیم همش میگفتن سالن پر شده و همه بلیت ها رو خریدن!!!
بعد گفتیم ما که اول صفیم رو زمین بشینیم گفت اونارو هم خریدن!!!!!!!!!
فک کنین یعنی اینترنتی بلیت زمین فروش رفته!!
کلی شعار دادیم داد زدیم اعتراض کردیم آخرم انگار نه انگار!
متاسفم واسه این سیستم مسخرشون که از 200 نفر آدم میترسن که یه فیلم رو ببینن!
۲۳ بهمن ۱۳۹۲
شاید خود کارگردان یه فکری برای دیده شدن فیلمش توسط عموم بکنه. یعنی خودش بخواد که با چشم پوشی از اکران و بازگشت پولش صرفا فیلمش توسط آدمای بیشتری دیده بشه. (که چه قدر هم تصمیم سختیه)
چون با این اوضاعی که دیدیم فکر نمیکنم چه تو دولت روحانی چه هر دولت دیگه ای هم به این فیلم اجازه اکران بدن.
۲۳ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"امروز" را یک هفته ای میشه که دیدم؛ اصولا به این باور رسیده ام که فیلم های "میرکریمی" قطعا به چندبار دیدن نیاز دارند؛ گواه این مدعا دیدن قریب به 7-8 بار "خیلی دور خیلی نزدیک" و 5-6 بار "یه حبه قند" و بیش از 10 بار "به همین سادگی" است.
"امروز" را که دیدم گفتم که این اثر قطعا ضعیفتر از آثار قبلی اوست؛ اما یک هفته ای سکوت کردم، و به خودم گفتم هیچ قضاوتی در باب این فیلم نکنم تا دیدن چندباره آن!
دیشب که صحبتهای خود جناب "میرکریمی" و نویسنده محترم اثر جناب "شادمهر راستین" را دیدم، کمی یخ فیلم در ذهنم آب شد. دلیل برخوردهای یونس (نقش اول فیلم) برایم کشف شد و دیگر ناتوانی او را در ناتوانی نویسنده و کارگردان ندیدم (بیش از این توضیح نمیدهم که کسانی که فیلم را ندیده اند برایشان لوث نشود).

امروز مطلبی خواندم از جناب "جعفر پناهی" درباره فیلم "امروز" و "میرکریمی" عزیز، با این تیتر : "سکوت قهرمانانه رضا میرکریمی."
دعوت میکنم عزیزانم را به مطالعه این مطلب: http://khabaronline.ir/detail/337347/culture/cinema

(پ.ن: ... دیدن ادامه ›› بنابر برخی دلایل در نظرسنجی تیوال شرکت نکردم، اما وقتی دیدم هیچکس به "امروز" رأی نداده است، اندکی دلسرد شده ام! دلسردی ام مضاعف شد وقتی دیدم "خانه پدری" بیشترین رأی را دارد!)
پس از این پس، آقای میرکریمی یا حداقل مصاحبه ایشان را ضمیمه بنماییم به کارهایشان، باشد که رستگار شویم...

البته من کارهای میرکریمی رو در حد معقول دوست داشته و دارم، -چون پاسخ به جواب شخصیت هایی ست که ساختار ذهنی ندارند(تقریبا تمامی قهرمان های ایشان در مسیر شدن هستند)- ولی با این استدلال که بگذاریم جا بیافتد این برداشت بی صاحب ما از کاری سینمایی و یا بشنویم حرف های کارگردان را بلکه کور سویی از امید از درک حرف وی در ذهنمان شکل بگیرد، مخالفم...

با احترام
۳۱ تیر ۱۳۹۳
سلام. ببخشید دیر دیدم مطلبتون رو؛
حرفتون منطقی است و من کاملا قبول دارم و موافقم.
اما اشاره ام از این جهت بود که چیزهایی که من در فیلم نیافتم و برایم مجهول مانده بود، به خاطر نبودنشان نبود، بلکه به خاطر ضعف من و شاید عمق فیلم بود؛ برای همین بعد از صحبت های نویسنده و کارگردان صحنه ها و سؤالها برایم قابل فهم تر شدن.
ولی باز هم با شما هم عقیده ام که فیلم باید پاسخ مخاطبش رو درون خودش بده؛
۰۲ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کیمیایی تکراری؛ کیمیایی دوست داشتنی؛ کیمیایی عشق سینما!

کمتر کسی پیدا می شود که فیلمی از مسعود خان کیمیایی ندیده باشد؛ کیمیایی عشق سینما دارد، وقتی مصاحبه هایش را بخوانی و ببینی چگونه فیلمساز شده، بیشتر به این عشق پی می بری؛

متروپل رو رفتم، 3 ساعت صف، و با درنظر گرفتن از دست دادن 5 دقیقه اول!

متروپل، ادای دین کیمیایی بود به عشق ... دیدن ادامه ›› دیرینش سینما؛
نقش اول این فیلم نه مهناز افشار بود، نه پولاد کیمیایی، نه محمد رضا فروتن و نه هیچ کس دیگری؛ نقش اول این فیلم سینما متروپل بود.

اگر عشق سینما دارید از این فیلم لذت خواهید برد، اما اگر از قبل، سینمای کیمیایی هیچ جذابیتی برایتان نداشته، وقت و انرژی و پول خود را اصلا تلف نکنید، تا به خیل جماعت اصلا نپسندیدم اضافه نشوید

در پایان یک دیالوگ زیبا از فیلم:
اینجا نه جای موتوره، نه جای بیلیارد؛ همینکه شما به سینما پناه آوردین خوبه!

من این کیمیایی رو می پسندم تا مهرجویی امروز رو بعد از سنتوریش.
۱۵ بهمن ۱۳۹۲
خانم قربانی الیزه، حرفهاتون رو قبول دارم؛
اساسا فیلمهای کیمیایی همینطورند؛ کیمیایی خیلی وقت و هزینه برای فیلمش صرف نمیکند، اگر به جای اون قلچماق ها از بازیگر استفاده میکرد، اگر یه کم داستانش رو پرداخت میکرد، اگر اینهمه داستان فرعی که تعریف کرد، از داستانهای پولاد کیمیایی و فروتن گرفته تا سحر دولتشاهی (اساسا به جز خاتون نفهمیدم اسم دیگر کاراکترها چیست!) یه کم سر انجامی می یافتند و فقط در سطح تعریف شدن و معلق موندن رها نمیشدن؛ و اگر اینهمه اغراق در همه چی (چه صحنه دعوا، چه احساسات زیادی بی معنای خاتون و فخر السلطنه و ...) نداشت، فیلم ایده آل میشد!
اما سینمای کیمیایی همین است، من تنها فیلمی که از کیمیایی دوست داشته ام و هرگز فراموش نمیکنم، یکی اعتراض هست و تا حدی ... دیدن ادامه ›› هم قیصر؛
این فیلم همین که چندتا تک سکانس خوب داشت و موسیقی متن عالی و به جایی داشت کافی بود و راضی کننده.
با فیلمهای کیمیایی باید به تناسب سطح توقعی که میره برخورد کرد!
۱۵ بهمن ۱۳۹۲
این جمله قشنگ بود : " نقش اول این فیلم سینما متروپل بود "
از فیلم خوشم اومد، خودِ"فیــلــم" بود.
دنبال همچین حال و هوایی بودم. شبیه آخرین فیلمهایی که 10-11 سال پیش، بین ساعت فراغت کلاسهای دانشگاه، توی لاله زار میدیدم. برای گذران وقت دور از شلوغ بازی "مردمی که حدودا میخرند و حدودا میفروشند"
۱۶ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

رابطه عجیبی است بین شدت سردی هوا و آغاز جشنواره فجر؛

یعنی اگه جشنواره رو تو مرداد هم برگزار کنن باز هم هوا برف و سوز و بوران خواهد شد!

صف وایستادن توی این سرما کشنده است؛ اما متأسفانه برای عاشقان سینما، چاره دیگری نیست!
دقیقا، من هم که دیروز تو راه بودم تا برسم به سینما داشتم به همین موضوع فکر میکردم که هر سال تا قبل جشنواره هوا خووبه ولی تا جشنواره شروع میشه سردی هوا هم شروع میشه.
۱۳ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روز سلام سینما، سینما را زهر مارمان کرد!
بی نظمی برای مسئولین حکم ماسک اکسیژن رو داره برای بیماری که حمله آسم داره! (و ایضا نظم حکم فصل زیبای بهار را برای همان بیمار)

گفتیم روز "سلام سینما" که میگن سینما رایگان هست خانواده رو ببریم سینما روحیه ای عوض کنن، "خسته نباشید" رو ببینیم جیگرمون حال بیاد! اما مگه این بی تدبیری ها و تدبیرهای پشت بندش گذاشت!
خونه نزدیکه یک سینمای معروف و بزرگ هست که بهشون میگن پردیس سینمایی!
از قبل حدس میزدم خیلی شلوغ بشه امروز، ساعت 7:30 رفتم بلیط اینترنتی رزرو کنم، دیدم سایت بسته است! گفتم خب بعید نبود، خواستن مردم حضوری بیان!
ساعت 8 جایی کار داشتم، رفتم دم سینما دیدم تعطیله! گفتم خب سینماست، کله پزی که نیست ... دیدن ادامه ›› 8 باز بشه!
ساعت 11 فقط به نیت تهیه بلیط سینما رفتم بیرون، مطمئن بودم میرم بلیط میگیرم و عصر با آرامش و فراغ بال، در کنار خانواده میریم یه فیلم خوب رو رایگان می بینیم، تا لذتش دوچندان باشه!
در کمال تعجب با پدیده عجیبی مواجه شدم. گیشه اینور تعطیل! گیشه اونور تعطیل! یعنی چی؟! پس چه جوری مردم میرن سینما در روز سلام سینما؟!!!
یه آقایی واستاده بود گفتم جریان چیه؟ فرمودند: از راه میاین و میرین تو سالن میشینن!!! جل الخالق! یعنی نه جای صندلی نه بلیطی نه نظمی نه هیچی!
گفتم این چه کاریه، بلیط میدادین، ولی رایگان؛ تا اینجوری هم جای صندلی ها معلوم باشه، هم بشه برنامه ریزی کرد و اومد، الان ممکنه من سر یه فیلمی جمعیت بیشتری از ظرفیت سالن بخوان بیان، سر یه فیلم دیگه سالن خالی باشه! فرمودند نه دیگه، نیازی نبود؛ هرکی میاد میره تو سالن فیلمشو میبینه! گفتم یعنی من عصر بیام میتونم فیلم "خسته نباشید" رو برم؟ گفت آره، ولی بهتره بدون ماشین بیای چون صف پارکینگ اذیتت میکنه!
.
عصر شد و ما خانواده رو 45 دقیقه زودتر زدیم بیرون و مسیر 5 دقیقه ای تا سینما رو رفتیم!
چشمتون روز بد نبینه!!! رفتیم اونجا غلغله!!! یعنی در کلام و نوشتار نمیگنجد! وحشتناک شلوغ بود!
رفتم توی لابی، واویلا بود! دوستان پیشنهاد بنده رو عملی کرده بودن فقط به خودم نگفته بودن! برای فیلمها بلیط داده بودن و بلیط تمامی فیلم ها تموم شده بود! تنها، سانس ساعت 22:30 فیلم بوی گندم مونده بود!(که اگر تهیه کننده محترم فیلم شخصا میومد و میگفت 100,000 تومن نقدا بهت میدم بیا، عمرا نمیرفتم!)
.
هیچی دیگه ما شرمنده خانواده و نگاه غضب آلود آنها به ما که چه وضعیه ما رو الاف کردی! برگشتیم خونه DVD player رو روشن کردیم و در کمال ارامش فیلم دیدیم!

*یک نکته مثبت از این شب به یادگار موند، و اون دیدن "علی سرابی" در آن شلوغی ها بود، به احوالپرسی و دمت گرم و چاکریم آقا! گرچه نمیدونم توی اون بلبشو اومده بود چیکار!
مهسا و مصطفی بیگ محمدی این را خواندند
بیتا نجاتی، الهه الف و ترانه این را دوست دارند
اگر این حوادث پیش نمیومد تعجب داشت...
۱۱ بهمن ۱۳۹۲
بیتا نجاتی (tina2677)
آقای رحمان آبادی عزیز
پیشنهاد می کنم اگر هنوز فرصت از دست نرفته و خسته نباشید امروز هم در سینماها اکران می شود، به تماشایش بنشینید.
۱۱ بهمن ۱۳۹۲
مصطفی جان؛ ممنونم از لطفت؛ و ابراز همدردی ات!

بانو نجاتی؛ تمام سعیم رو میکنم! اما فردا آزمون دارم، و دیروزم رو بالکل از دست داده ام! امیدوارم در ایام جشنواره سینمایی پیدا کنم که اکرانش کند!
۱۱ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کسی میدونه بلیطهای بدون صندلی کجای سالن میشه؟
جلوی ردیفهای B , c ؟ یا بینشون؟ یا پشتشون؟

بعد انشالله تشکچه میدن دیگه؟
manimoon و رسول حسینی این را خواندند
من تازه عضو این سایت شدم .کسی میتونه واسه شکلک میشه بلیط روز تو همون نیاوران تهیه کرد یا حتما باید اینترنتی رزرو شه؟
۰۷ بهمن ۱۳۹۲
دقیقا جلوی زدیف های بی و سی. بله نه تنها تشکچه داره بلکه نیمکت هم هست
۰۸ بهمن ۱۳۹۲
سپاس بیکران از شما خانم فیاض
۰۸ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یکی بگه هدف کارگردان از ساخت این فیلم چی بوده ؟!!!
[خطر لو رفت داستان، هرچند چیز خاصی رو هم از دست نمیدین!]
یه خانواده عراقی رفتن آلمان و با آلمانی ها فارسی حرف میزنند! خیلی هم خوب و خوش و خرم!

اییییینهمه برنامه راز و دکتر عباسی و ... میسازید که فیلمهای غربی رو بکوبین که چرا یه شرقی رو بدبخت جلوه میدن و بعد یه غربی میاد نجاتشون میده، حالا خودتون نشون میدین یه عراقی با ذلت و خفت از عراق فرار میکنه (یه خانواده ایرانی هم هستن باهاشون!) در برلین به هزار و یک مصیبت گرفتار میشه، بعد آخر بدبختی یه دکتر آلمانی میاد خودشو وقف این خانواده میکنه و کمکشون میکنه بمونن برلین، و وقتی میتونن بمونن برلین بچه اشون خوب میشه!

فیلمبرداری قوی داشت انصافا، هرچند بعضاً تک و توک نماهای بی معنی هم دیده می شد!
موسیقی هم کار حامد ثابت بود که خوب بود.
اینکه کار رو دوبله ... دیدن ادامه ›› کردن یه طرف، اینکه برای مصطفی زمانی صدای لوک خوش شانس (صدای فوق العاده استاد والی زاده) رو گذاشتن کجای دلم بذارم؟!!!
از محمدرضا گوهری هم که فیلمنامه فوق العاده یه حبّه قند رو نوشته بود بعید بود این کار! نه اوجی، نه هیجانی، نه جذّابیتی!

در آخر باید بگم این فیلم در بهترین حالت بایدعصر یه جمعه سرد و کسل کننده ساعت 4 از شبکه یک پخش میشد، تا بلکه خوابت ببره و عصر جمعه ات رو به جمعه شب برسونه! اصلا قصد نداشتم این فیلم رو برم اما وقتی با یه رفیق بعد یک ماه قصد میکنین برین سینما و دقیقا همه سانسها گذشته و همین یه فیلم میمونه راه دیگه ای جلوی پای آدم نمیمونه! مجبور بودم!
بیشترین چیزی که من رو به سمت این اجرا میبره، مترجم اونه! "استاد نجف دریابندری"
خدایا برسون یه کم پول، این برج هم جشنواره فیلم فجر، هم جشنواره تئاتر فجر، هم این کار، هم شکلک! به خدا نه دلمون میاد دل بکنیم، نه پولمون میاد که دل بدیم!
2 تا بلیت دارم برای در انتظار گودو هر وقت داشتین بدین . اصلا مهمومن من ...
۳۰ دی ۱۳۹۲
خانم تهمتن لطف می کنید، اتفاقا معمولا تئاترها رو با برادرم دوتایی میرویم؛ در نزدیکی اون تاریخ، انشالله اگر مشکل خاصی پیش نیاید، مزاحمتون خواهم شد.
۰۱ بهمن ۱۳۹۲
از لطفتتون ممنونم من بلیط تهیه کردم. بازم ممنون
۰۱ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حافظه من خوب نیست، اما دیالوگهای ماندگار این اثر در روحم اثر گذاشتند!
تنها دیالوگ خوبی که یادمه این بود:

سقراط : "این کتابها رو بذار اینجا کار مهمی باهاشون دارم"

اونی که دیده، ماندگاری این دیالوگ رو میفهمه!
وااااااااااااااااایییییییییییییییییییی صحنه ی قشنگی بود :)))
۰۸ بهمن ۱۳۹۲
eshareye fogholadei karD :D
۱۳ فروردین ۱۳۹۳
صحنه ی فوق العاده ای بود!
۲۸ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنها اثری که اجرای آن را بعد از شنیدنش از استاد شجریان از کس دیگری شنیدم و باز هم دوستش داشتم، این اجرای فوق العاده مرحوم استاد نوری بوده؛

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم / رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم / بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم
.
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم / نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
.
.
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم / که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

اینم لینکش:
http://www.mediafire.com/download/owpto640m1ojffu/04+-+Sokhan+e+Eshgh.mp3
ALI TAFRESHI و ترانه این را خواندند
آخ آخ دیدی شجریان وقتی یه چیزی رو میخونه دیگه خوندن هیچکس دیگه به دل آدم نمی چسبه؟ آنچنان رخی می نماید که همه دلبران عالم کساد میشه بازارشون
۰۲ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای امروز فروش اینترنتی تموم شده؛ ریسک اینکه حضوری برم و بلیط گیرم بیاد چند درصده؟ چون یک دوستی رو هم میبرم و اون فقط امروز میتونه بیاد، میخوام بدونم که اگه به ریسکش نمی ارزه که نبرمش!
آوا فیاض این را خواند
بله برید ٩٩/٩ ٪ بلیط هستش حتی ردیف اول. مخصوصا اینکه نمایش تمدید شده و شب آخر نیست . یک ساعت تا نیم ساعت قبل نمایش برید اگر مهمانها نیان ردیف یک رو هم می فروشن و همیشه چند نفری هستن که بلیط اضافه روی دستشون مونده . و چند ردیف پایین تر تو این صفحه خانم پاکدامن پیلم گذاشتن بلیط هاشون رو می فروشن .
۲۵ مهر ۱۳۹۲
فقط علیرضا جان برای کم کردن ریسک به نظرم حداقل یه ساعت قبل از شروع اونجا باش که بلیط یقینی برسه
۲۵ مهر ۱۳۹۲
تشکر مصطفی عزیز، تهیه کردم بلیط رو؛ پایین تر خانم پاکدامن دوتا بلیط داشتن، گرفتم ازشون
۲۵ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گروه همیاری، یه سر به صفحه "روایت ناتمام یک فصل معلق" بزنید، بد نیست!
هم اسم آقای امیر جدیدی رو بردارید و آقای مهدی صباغی رو بذارید به جاش، و هم زمان کار رو که یک ساعت هست اضافه کنید.

ممنون
گروه همیاری (support)
درود بر شما
اصلاحات انجام شد.
۲۴ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینجور مواقعه که آدما میگن کاش یه چیز دیگه از خدا میخواستم!
ولی نه من همینو میخوام، خوب شد که تمدید شد؛ فقط الان باید خانم فیاض بیان و یک بار دیگه زحمت بکشن و برای تهیه بلیط با تخفیف دانشجویی راهنمایی کنن.
خب به هر حال زندگی دانشجوییه و هزار و یک مشکل!!!
شایسته دارابی و نیلوفر ثانی این را خواندند
هستی مهدوی و سپهر امیدوار این را دوست دارند
وااااااااااااااای .الان سایت رو دیدم...چقدر خووووووب...
۲۴ مهر ۱۳۹۲
حس خیلی خوبیه! که قبل اینکه تو تیوال ببینی و کسی بگه، بری سایت ایرانشهر و ببینی هفته بعد هم هست!

ای کاش خانم فیاض بیان و راهنمایی کنن؛ چه روزهایی و جه جوری میشه بلیط با تخفیف تهیه کرد
۲۴ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تشکر میکنم.
تشکر میکنم از هومن سیدی اول برای متن بی آلایش و روان و دوست داشتنیش، و دوم برای بازی خوبش.
و تشکر میکنم از باران کوثری برای بازی خیلی خوبش (فراتر از حد انتظارم بود انصافا، به نظرم بهتر از زمستان 66 و حتی بهتر از خشکسالی و دروغ بود)، و خوشحالم که بعد از مدتها چنین بازگشت با شکوهی رو داشت.

ولی پشیمونم؛ خیلی هم پشیمونم.
پشیمونم از اینکه به تجربه قبلیم که دیوار چهارم رو در اجرای مجددش اجرای اول رو رفتم، این اجرا رو هم اجرای اول رو رفتم (دوشنبه 16:45!)
پشیمونم از اعتماد به یک بازیگر برای رفتن به یک تئاتر. کلا نباید به خاطر علاقه به یک بازیگر یا نفرت از یک بازیگر یک کار رو رفت یا نرفت. ( به عشق و اعتماد به علی سرابی رفتم، اما حسابی نا امیدم کرد! به طرز بی ربطی منو به شدت یاد مایکل مرد بالشی مینداخت!)
پشیمونم شدیدا؛ از اینکه تصمیم داشتم ... دیدن ادامه ›› ماهی یک اجرا رو برم، و از بین "سنگها در جیبهایش" و "روایت ناتمام یک فصل معلق" این کار رو برگزیدم! اینقدر پشیمونم که شاید در این چند روز برم کار آقای پیروزفر رو ببینم!

درکل به همشون خسته نباشید میگم؛ ولی فضای کار، بیشتر با حال و هوای کافه تریای تئاتر شهر میخورد؛
دوست خوبم ممنون @-}--
زمان نمایش چقدر بود؟
۲۳ مهر ۱۳۹۲
ممنون ازتون؛ امیدوارم تمدید بشه، که اگه نشه یا باید خیلی به زحمت بیفتم، یا حسرت بخورم!
۲۳ مهر ۱۳۹۲
سنگها تمدید شد یک هفته امیدوارم بتونید ببینید
۲۴ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید