"تاب تاب عباسی ، خدا منو نندازی"
.
.
این عنوان متنی ست که می خواهم در مورد نمایش "زندگی ضربدر چهار" بنویسم.این نمایش را دیشب دیدم.جواد حبیبی را می شناسم.او هم دست به قلم است و هم دست به هدایت و هم دستی به حوزه آموزش دارد.اجرا را دیشب دیدم.این اجرا حاصل کارگاهی ست که حبیبی اواخر سال 94 برای افراد جوان و تازه نفس با حضور و آموزش افراد شناخته شده ی تئاتر برگزار کرد..او موفق بوده است،این را اجرایی که دیشب دیدم به من می گوید.وقتی از پایه کاری را آغاز می کنی باید هم خوب تمام شود..همه چیز سر جای خودش بود.. همه چیز در حد و اندازه ی خود، خوب رو به بالا و دارای کشش بود..متن ، کارگردانی ، بازی بازیگران جوان،طراحی صحنه و دکور و نور پردازی.خوب.واقعاً خوب..برگردیم به عنوان متن "تاب تاب عباسی ، ........ " .این عنوان را به رسم خود ِحبیبی که عنوان برای نقد هایش می گذارد ،گذاشته ام:-) . نمایش در مورد تاب خوردن انسان معاصر و اختصاصاً انسان ایرانی،کودک ایرانی،جوان ایرانی تا بزرگسال ایرانی در زمانه ی معاصر دراین مملکت است..جواد حببیبی به شدت رو راست و بسیار درشت و خشن حرف خود را میزند(به زعم بنده،در واقع می توانم بگویم با متنی رئال همرا با رگه های ناتورالیستی روبه رو هستیم) .نمایش حبیبی اپیزودیک است و به همین رو من هم مقاطع ایرانی ایجاد کردم.ما چهار اپیزود می بینیم از کودکی تا بزرگسالی یک آدم...پیام:یک جوان و بزرگسال سالم در اجتماع نشانه ی یک آموزش سالم در کودکی ِ فرد است و در نتیجه داشتن جامعه ای سالم و کشوری سالم . ."زندگی ضربدر چهار" نمایش سیر
... دیدن ادامه ››
تکاملی انسان امروز در ایران و سیر پیشرفت این مملکت در سالیان اخیر است.که در واقع اصلاً تکاملی وجود نداشته.افرادی در مقاطع سنی متفاوت از کودکی تا بزرگسالی که هرکدام دغدغه های شخصی و اجتماعی خود را دارند و این بخوبی به ما نشان داده می شود . وجالب اینجاست که حبیبی به ما می گوید که نطفه ی تمام این ناهنجاری ها در کودکی و نوع آموزش او بسته می شود..و اگر نادرست این نطفه بسته شود تاثیری جهان شمول و غیر قابل اصلاح بر زمانه و نوع بشر می گذارد...و این تسلط بر موضوع اموزش از کجا می آید؛جواد حبیبی خود معلم است و با نوجوانان در ارتباط است و این برگ برنده ی اوست و این که به درستی توانسته ازین تواناییش استفاده کند،دست مریزاد دارد....اگر هم بخواهم کمی ریزبین تر به نمایشنامه نگاه کنم می توانم حتی جاهایی رگه های ابزورد را هم در آن ببینم.که اگر غیر از این باشد باید شک کرد،چرا که وقتی کسی از جهان امروز و انسان امروز در هر کجای دنیاسخن به میان می آورد نمی تواند و نباید از سردرگمی و پوچی و روزمرگی این انسان امروزی بگذرد.شاهد کلام من دیالوگ های بی سر وته و طولانی و خنثی یست (نه به جایی بر می خورند و نه جوابی دارند و نه راه حلی ارائه می دند ) که در جاهای محدودی بازیگران به زبان می آورند ، امّا..امّا نیش دارند و سخت هضم اند...از لحاظ ساختاری هم به نظر بنده با نمایشی روان و بدور از اضافه کاری در کارگردانی(بدون دیدن جای پای کارگردان در اثر به معنای درست آن) ، نور پردازی و صحنه آرایی مواجه هستیم...باشد که مقبول افتد...دیدن این نمایش رو به همه ی شما پیشنهاد می کنم...نمایش شرافتمندانه ایست.حیف است که حمایت نشوند. ..روزگار به کام