کعبه ام تا به ابد آن دل دُردانه توست
همه ی جان و تنم، در تب و دیوانه توست
ای که از سوختن و ساختنم بی خبری
چه بگویم، منم آن یار که پروانه توست
چشم من در پی سیمای دل آرای تو بود
دل من در طلب روح غریبانه توست
همه شب تا به سحر اشک بریزم از درد
تو ندانستی و رفتی که دل افسانه توست
گفتمش بار خدایا، دلم از درد پر است
گفتش این ها همه در طالع ویرانه توست
پُرسمش حکمت این چیست؟ جوابی
... دیدن ادامه ››
ندهد
او هم از بخت بدم در پی بتخانه توست
گر تو من را ز در خانه خود می رانی
یار من، تا ابد الدهر، دلم خانه توست
.....................................
پارسا: از آخرین باری که شعر گفته بودم 8 سالی می گذره. خوشحال می شم دوستانی که در این زمینه کار می کنند، ایراد های شعر من رو بهم بگن. راستی یه سوال؟ چرا هیچ کس ورود من رو به دیوار خوش آمد نگفت؟ :-)