( سقوط )
بر تلاطم امواجی خروشان شناور
خود را نه به باد که به آب سپرده ام
در بستری از سنگ ها
آب شلاق می زند
شیار های نشسته بر تن
تبانی کرده اند بر واژگونی شکسته ای بی جان
پیش می روم تا سقوط
سقوط دردها و رنج ها
تا آنجا که اوج پرواز پرنده
... دیدن ادامه ››
است و آغازی مرا
می شکنم شاخه ها را
این مزاحم های مداوم
خواهم گذشت
خواهم رسید
جایی که نفس ها ، نفس می کشند
و زورق ها بر پهنه ی آسودگی شناورند .
رقص قاصدکها