«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
کار بسیار لذت بخش بود.
وقتی تاتر تموم شد هنوز ذهن درگیر ماجراس و تازه این شروع قصه اس....
این یعنی تاتر قوی و خوب.
بازی ها قوی و تاثیر گذار.
سالهای پیش شاید چند دهه، "شکست ناپذیر " سامرست موام را که خواندم افسوس خوردم چرا داستان در بازه ی زمانی کوتاهی رخ می دهد و زایمان طفل نامشروع مقارن با بازگشت پدر طفل می شود ، چرا نویسنده ی بزرگی چون موام به این نیاندیشیده که هرچه پدر طفل دیرتر به قصد دیدارفرزندش بازگردد ،بیشتر می توان در اعماق ضمیر آدمهای داستان غور کرد و حسابی عمق و ارتفاع گرفت و در دالانهای مخفی هزارتوی ناخودآگاهشان پرسه زد ، اگر هانس آلمانی هفت سال دیرتر به دیدار آنت فرانسوی بیاید ، هم دیگر آن چهره ی متجاوزش رنگ باخته وپدر تر شده و مای مخاطب بین اینکه اورا همچنان متجاوز بدانیم و محکوم کنیم یا مردی که سرش به سنگ خورده و عشق پدری اورا به سمت مادر طفل نامشروعش کشانده بدانیم و ترحم کنیم ، در چالش ذهنی خواهیم افتاد و همین نوک قلابی است که جهان داستان را به ذهن ما برای مدتها الصاق کندو به عنوان ضلع سوم در کنار اثر و خالق اثر ، فعال ما یشا باشیم و هم کشمکش و دیستونیزم درونی و وجدانی آدم ها مجال بهتری برای اینتراکشن و تعامل و تقابل رفتاری بین آدم های اثر را رقم می زند ...
و حالا پس از سالها آن حسرت دیگررنگ باخته چرا که بر روی صحنه ی نمایش برزخ را می بینم که همان چیزی است که دوست داشتم شکست ناپذیر موام آن گونه باشد و به پیش رود
هانس دیگر ی آمده ، بدون نام بدون ملیت خاص که درست قضیه هم همین است ، اسم آنقدر مهم نیست که رسم ... متجاوزی که نقطه ی عزیمت اش به سمت پدر بودن و علت صیرورت و دگردیسی اش نه فیزیولوژی مردانه که بن بست های ذهنی و تنهایی از نوع فلسفی و نه روانی اش می تواند باشد
پدر - متجاوزی که ایمان اشراقی قابل باورش ساخته آنهم در شمایل بازیگری که روی صحنه عامدا از فوران احساسات و عواطف اش امساک به خرج می دهد.
و در اتمسفری که به لطف هوشمندی باز ی های دو بازیگر دیگر و کارگردانی ، حرفه ای جلوه می کند می توان طراوت یک اثر رها و سرخوشانه را نیز به تماشا نشست