این را برای خودم می نویسم.
امیدوارم در پاسخ دادن به دو سوال زیر صداقت کامل داشته باشم؛
-آیا حقیقت را دوست دارم بشنوم یا دروغ؟
-چقدر حقیقت را می گویم و چقدر دروغ؟
.
.
.
تا سخن از بردگی به میان میاد،اکثر اوقات یاد تمدن های مصر،یونان و روم می افتیم (البته برای من که اینگونه است) که با عنوان بردگی کلاسیک
... دیدن ادامه ››
از اون یاد میشه.
شاید فکر کنیم امروز آقای خودمانیم و بردگی مثل قرون گذشته باب نیست.اما بردگی در عین آزادی.برده ی نیازهایمان،نیازهایی که زمان و مکان به ما القا می کنند.ما نمی خواهیم چون می خواهیم.بلکه می خواهیم چون باید بخواهیم.به عبارت دیگر نیازشناسی ما عوض شده و به تبع آن نوع بردگی عوض شده و دروازه ورود به این نوع از بردگی دوری از خودشناسی است؛در حقیقت،نمی دانیم چه می خواهیم و چه باید بخواهیم...چون خودمان را نمی شناسیم.
و چه خوب گفت؛
میزی برای کار...کاری برای تخت...تختی برای خواب...خوابی برای جان...جانی برای مرگ...مرگی برای یاد...یادی برای سنگ.
*آنانکه گذشته را به خاطر نمی آورند،محکوم به تکرار آنند.
*یک حرف خودمانی و در گوشی؛این چیزا رو به خودمون نگیریم. :)
"محمد مصطفی ملک"