دیگه بریدم از خونواده م و اجتماع...
جامعه ایه که منم باید مثل خودشون باشم.من باید "بچه مردم" باشم و مث بقیه تکرار بشم.منی که از طرف خونواده م سرکوب میشم به خاطر اینکه دارم به سمت هدفم میرم.دارم به سمت عشقی که دارم میرم و خودمو موظف میدونم که اگه به دنیا اومدم باید به سمت عشق و علاقه هام برم...با توجه به اینکه تو این چند سال عمرم خودمو شناختم و اطراف و جامعه مو شناختم...ولی چون به مذاق خونواده م خوش نمیاد و اونا نمیخوان من همچین کسی باشم،باید همه ش از طرف اونا طعنه و کنایه بشنوم.که این طعنه و کنایه ها همه ش حرفای مردمه و حرفای جامعه خودمه.و من همه اینا رو دارم از اطرافیانم میشنوم...
میخوام از این وضعیت خودمو جدا کنم؛دیگه واسه خودم باشم...نه واسه حرف مردم...نه واسه دیگران.
میرم سمت عشقی که دارم.میرم سمت هدفم....کتابهایی که دوست دارمو بخونم،فیلم هایی که میخواستم تو خونه ببینم و نمیتونستم اونا رو تو اتاقم نگهدارمو ببینم.(چون زشته ما از این کتابها و فیلم ها و ... تو خونه داشته باشیم.جامعه نمیخواد...عیبه) و خیلی چیز دیگه.
حداقلش یه گوشه از این شهر یه کارتن بزارم زیرمو راحت بخوابم.بدونم صبح که بلند میشم واسه اینه که به علاقه هام برسم...
منم مثه بعضیا تو این شهر رو کارتن میخوابم و زندگی میکنم...کاملا راضی ام..من کارتن خوابم ولی اصلا به سمت مواد مخدر و اینا نمیرم..
البته مواد مخدر مصرف کمه ش دارو هس.