«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
کار گروهی دلنشین تون رو در شب اول اجراتون دیدم ولذت بردم.میدونم که تک تک شما ها از ایده اولیه نمایش تون تا اولین اجراتون حسابی کیف کردین وگرنه مگه میشد من تماشاگر رو انقدر به وجد بیارین...اول از همه افرین میگم به کارگردان جوان این نمایش ..اقای وحید منتظری...که قدرت خیال پردازی خودش رو به این زیبایی به نمایش گذاشت و کاری کرد کارستون..از ابتدا که عکسها و تیزرهای تبلیغاتی این نمایش رو تو صفحه اینستاگرام صالح میدیدم حدس می زدم که باید کار متفاوتی رو شاهد باشم..سرانجام به اولین شب اجرا رسیدیم و گمانم به یقین تبدیل شد..با فضایی بسیار گرم و دلچسب مواجه شدم که بسیار پر کشش بود..بمباردمانی از عبارتهای فلسفی به ظاهر پیچیده در قالبی زیبا رو دیدم و شنیدم که قدر مسلم با یکبار دیدن و شنیدن اون چیز زیادی عایدم نمیشه و بازم باید کار رو تماشاش کنم ولذت دو چندانی ازش ببرم...بازیهاتون انقدر راحت و روون بودن که انگار نمایشی در کار نبود داشتید خیال پردازی هاتون رو فقط با تماشاگران به اشتراک میگذاشتید وبس..دست همه تون درد نکنه
صالح جان روزت بخیر و خسته نباشی....کار پر و پیمون و تاثیرگذاری بود.یک اتفاق به نظر ساده و پیش پا افتاده که ممکن است برای خیلی ها که فکرشم نمیکنند پیش بیاد.در یک ان و یک لحظه قضاوت و تصمیم گیری واجرا بدون اینکه از قبل برنامه ریزی شده باشه یه جوری نشوندهنده روحیات جوانان و حتی بعضی از بزرگترهای ماست که سریع میبررند و میدوزند بدون اینکه لحظه ای به عواقب اون فکر کنند .....این روزها که مرتب سوار مترو میشوم و ادم هارو با دقت بیشتری نیگاه میکنم مردم بد جوری تولاک خودشون هستند و فقط میخواهند با خودشون تنها باشند و بس کاری با کسی ندارند انگار نمیخواهند با کسی درد دل کنند و گپ بزنند و خلاصه ارتباط برقرار کنند معلومه که تو دلاشون خیلی چیزا میگذره و مدام خود خوری میکنندشایدمثل ادم های نمایش شما ده سال باشه که سفره دلشون رو برای کسی باز نکرده باشندالبته مترو یه جور سبک زندگی رو داره ه به ما یاد میده.یه جور کار تیمی رو تو مترو داریم تجربه میکنیم که دست اوردهای ارزشمندی چون صبوری-احترام گذاشتن به حقوق دیگران-و برای بعضی ها هم شاید خروج از خودشون ویاد گیری برقراری ارتباط با دیگران رو به همراه بیاره .با دیدن کارتون یاد همسفرهای مترو افتادم که سفره دلشون را نمیتونند باز کنند........راستی صالح جون چند تا نکتهاز کارتون تو ذهنم بود:1- در مورد اعضای بدن اطلاعات درست بود؟روده و معده که چاقو میخوره و تا ده دقیقه هم بیشتر دوام نمی یاره .. نای ..استخوان گردن کلفت گردن و.2-خودت که شیر خوری داشتی شیر میخوردی اب پرتقال و نوشابه رو هم طبق سلیقه پویا و پویان بود3-یه جمله دیالوگ ماندگاری بود که خودت چند بار گفتی ....خودتون میدونید و لزومی به گفتن نیست...وفکر کنم پویان و یکبار هم خودت اشاره به به یک مصرع شعری کردین که اخرش انی بود اگه میشه شع رو بنویس ود ضمنبگو منظورتون چی بود؟میخواستین بگین باید انی تصمیم گرفتو اجرا کرد4- دئر مورد خونه مجردی ..بردن اون جوون به شیان...درست حسابی درس نخوندن تو دانشگاه و شاید هم باز نکاتی که من خوب متوجه اونها نشدم ....انگار داشتی به خودت اشااره میکردی ؟...............................در پایان به همه تون تبریک میگویم کار عمیقی بود هونوایی خانم تارا در برخی صحنه ها مکمل بسیار زیبایی بود...نمایش ساده بود ولی اشکم رودر اوردید هر سه تاتون عالی بودین دستهاتون رو به گرمی میفشارم
اولین اجرای ویژه ترکی خدابس توسط امید سلیمی در شب دوشنبه-6اردیبهشت- بسیار شیرین و دل نشین بود.امید در زبان بدن هم ستودنی بود.در بخش ابتدایی نمایش که بار کمیک دارد بسیار خوب تماشاگران را با خود همراه کرد و توانست لبخند برلبان بسیاری بنشاند به گونه ای که در بخش های بعدی نمایش حلاوت و اثرات شادمانی در تعدادی از تماشاگران محو نشده بود.برای این گروه خلاق و جوان ارزوی موفقیت های روز افزون را دارم
متن روانی دارد توصیه میکنم نمایش راببینید