داستان نمایش در رستورانى شرقى اتفاق میفتد، بدون زمان و مکان مشخص
داستان درد، تنهایى، فقر، استثمار،خیانت، دروغ، مهاجرت حکایت همیشگى ما انسانهاست
که
... دیدن ادامه ››
همه مان به نوعى حداقل یکى از انها را تجربه کرده ایم واین حکایتى است که همواره با ما بوده از ازل تا به ابد هم خواهد بود.
دندان درد کارگر آشپزخانه و ضجه هایش چنان چنگى بر جانمان میزند که ما نیز همراه او درد میکشیم، دردى که چاره اى برایش نیست جز مرگ
داستان زندگى پردرد هر کدام از ساکنین آپارتمان چنان در هم تنیده میشوند که در نهایت زنجیره اى میشوند متصل به هم که هیچکس را گریزى ازآن نیست.
جابجایى کارکترهاى مرد و زن نمایانگر این نکته است که چه تفاوتى ست بین جنسیتها وقتى معضل یکسان است ، درد درد است
حکایت مورچه و جیرجیرک که کاملترین و دردناکترین داستان این نمایش است، بخوبى اضمحلال را نشان میدهد.
نور و عناصر صحنه که به شدت مینیمال بودند در پیشبرد نمایش به خوبى استفاده شده اند.
بازیها از نقاط قوت این نمایش است، صبا پویشمن به خوبى از عهده یک نقش بسیار بسیار سخت بر امده.
تنها نکته اى که کمى دوست نداشتم چگونگى پایان کار بود، طورى که کمى طول کشید تا تماشاگران متوجه شوند که نمایش تمام شده است،،
در تعجبم که چرا از این نمایش آنچنان که شایسته اش است استقبال نشده
خسته نباشید میگویم به همه گروه و به کارگردان خلاقش
خسته نباشید میگویم به دوست عزیزم مرضیه بدرقه که ثابت کرد خواستن توانستن است