رفیق روزهای سخت
باوری دوباره ساختم
رنج ها که با تو من کشیده ام
در غروبی از نگاه خستگان
در شعور مردمان بی گناه وباگناه
لحظه ای بر این غرور بی کلام
ابری از خیال وخاطره گداختم
قطره ای که ذوب می شد از
خیال من،
... دیدن ادامه ››
آب های راکدی
که انجماد از سر خیالشان گذشته بود
در امید آفتاب بی دریغ
در هوای ترس از چنین شدن
چنان شدن
درگذشتن از هرآنچه
نا گذشتنی است
تا رسم به آنچه
باید است.
روی صفحه ی قمار آرزو نباختم