در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | شکوه حدادی درباره نمایش خانه تعطیل است: متن این کار دلم را به درد آورد . شاید به خاطر بسیاری از آدمهایی که پشی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:38:49
متن این کار دلم را به درد آورد . شاید به خاطر بسیاری از آدمهایی که پشیمان از تصمیمی که گرفته و در پی آن دچار مشکلات عدیده ای شده و متعاقبش متحمل رنجهایی می شوند که از عواقب این تصمیمشان بوده . رنجهایی که باعث می شود فراموش کنند کجای زندگیشان هستند . فراموش کنند دیگرانی را که در کنارشان هستند . به حق یا ناحق .

هرگز حضور حاضر غایب شنیده اید ؟
این وصف الحال سمیرست برای شیما .
ولی سمیر حق دارد
اما شیما هم حق دارد
فرزند می میرد یا میرانده می شود
خانه هم تعطیل می شود .

و من هنوز به خانه ای که نمی خواهم هیچگاه تعطیل شود می اندیشم .

با ... دیدن ادامه ›› درود به نویسنده ی این اثر جناب امیر عالمی گرامی
وبا سپاس از جناب بهرامی عزیز ، که امشب از بازی خوبشان بسیار لذت بردم . تن صدا ، اکت و میمیک صورتشان در حین اجرا بسیار برایم جالب بود و تاثیرگذار .
ممنون از خانم فرهمند نازنین برای بازی و کارگردانی خوبشان
نوای موسیقی طول اجرا زیبا بود و دوست داشتنی .

و با عرض خسته نباشید به تمامی گروه و آرزوی توفیق روزافزون .
و با امید به اینکه در هیچ کجای این کره ی خاکی ، هیچ خانه ای تعطیل نباشد و نشود و همواره مهرورزی ، دیدن ودیده شدن ، و آرامش و شادی ارکان آن را استوار و پایدار گرداند .
مانا باشید و برقرار

مرسی از شکوه بانوی نازنین و دوست داشتنی. چه خوب که شما هم کار رو دوست داشتید. همیشه شادمان و سلامت باشید
۰۶ آذر ۱۳۹۳
هیچی واسه من بالاتر از این حرفای خوب بعد از کار نیست
من با شما انرژی می گیرم و ممنونم که با ما بودین
خانم حدادی نازنین خوشحالم از اشنایی با شما،شما خیلی نازنبنین
اقای نصیری و اقای شکیبا ممنونم که خانه تعطیل است رو تنها نگذاشتین .
امیدوارم با کارهای بعدی بتونم بیشتر نظرتون و جلب کنم
یاحق
۰۶ آذر ۱۳۹۳
ممنون نازنینم مریم جان عظیمی
من هم دلتنگه شمایم .
و با امید به دیداری مجدد .

ممنون جناب شکیبای گرامی
و با سپاس از شما که :
خواندن تمام دلنوشته های زیبایتان در مورد این اثر حس عجیبی به من داد و بسیار کنجکاوم ... دیدن ادامه ›› کرد که قرار ست چه چیز تازه ای ببینم و بشنوم که تجربه اش نکرده باشم .
بی اندازه مشتاقم کرد و خوشحالم از این بابت که دیدمش .
هن سمیر را درک کردم ، شیما را به مراتب بیشتر درک کردم . و حال غریبی داشتم در حین دیدن این اجرا .
و می توانم بگویم که نقش آفرینان این اثر با من تماشاگر این ارتباط را برقرار کردند و باور پذیر بودند .
بله جناب شکیبای عزیز و نازنین ، خودمان را دیدن سخت است خیلی سخت .
من هم به این سفر رفتم .


هنوز تصویر سمیر زمانی که از بیماری پدر و بعد مرگش مطلع شد و بیان این غم از دست دادن پدر که خود را بی تقصیر در آن نمی دانست ، جلوی رویم است و منقلبم می کند .
شیما را میبینم و درد تنهایی اش و عدم حضور همسری که هیچگاه در بحرانی ترین شرایطش در کنارش نبود .

و من به دنبال راهی برای برداشتن پرده ی انفصال سمیرها و شیماها هستم .
می اندیشم و می اندیشم که چه باید کرد تا هیچ خانه ای تعطیل نشود،
نه حالا و نه هیچوقت .
من به تعالی زندگی فکر می کنم .

ممنون از شما شیمای عزیزم
من هم از آشناییتان خوشحالم و سپاسگزار از لطف و محبتتان .

مرسی شیمای نازنین و ممنون جناب بهرامی ارجمند .
همیشه شاد باشید و سلامت

۰۶ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید