تئاتر یک فرد راج- همه جا نگه داشته سرعت است .
- گاهی وقتا از این دیوار چوبی که میز قدیمیم بش تکیه داده و همه کاغذای خط خوردم روش پخش شده
خسته می شم یه بلیط می خرم و راهی تئاتر شهرمون میشم و به دقت به نمایش در حال اجرا خیره میشم
تا نمایش تموم میشه بعد واسه اینکه همرنگ جماعت شم به همه اون کپی -پیست ها همراه با غلط
املایی که با دقت نگاه کردم یه کف مرتب - خیلیم مرتب - میزنم ولی راستش بگم سوت نمی زنم
چون بلد نیستم . بعد منتظر می مونم تا برای ذوق
... دیدن ادامه ››
مرگ کردن خودم از بازیگری که خیلی تیپ هنرمندانه
زده امضا بگیرم - وقتی امضا را گرفتم خودمو به نزدیک ترین خیابون می رسونم و روی جدول میشنم و به
ماشینا که میرن خیره می شم و بعد از اون میرم یه کافی شاپ و یه آب میوه میخورم .
نمی دونم حماقت ، دیوونگیه یا هرچی که اسمش بذاری و لی تو راه خونه کلی به کارام میخندم
میدونی که از قدیم گفتن خنده به هر درد بی درمون دواست : -D
*کافه نشین *