در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مصطفی بیگ محمدی درباره نمایش مردی برای تمام فصول: امشب با "تامس مور" از جان و دل درک کردم سختی طاقت سوز زیست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:46:44

امشب با "تامس مور" از جان و دل درک کردم سختی طاقت سوز زیست انسانی را.


پ.ن: به دوستانی که از مضمون نمایشنامه لذت دوچندان برده اند دیدن فیلم "مصائب ژاندارک" شاهکار صامت "کارل تئودور درایر" محصول 1928 رو به شدت پیشنهاد می کنم.
مصائب ژاندارک فیلمِ سختیه مصطفی ، بچه ها رُ اذیت نکن
۰۲ دی ۱۳۹۳
@جواد عزیز: نظاره ی تنها ماندن و به مسلخ رفتن شخصیتی همچون "تامس مور" هم کم سخت نبود.

@ابرشیر گرامی: راستش دیشب خیلی در بحر شخصیت "تامس مور" مستغرق بودم و این پیشنهاد بیشتر جنبه احساسی داشت تا جنبه قیاسی و تعقلی. البته لزومی هم ندارد به نظرم که حتما از جنس "این همانی" باشد رابطه شان. القصه برداشت من از "ژاندارک درایر" یک عاشق دلسوخته ی خدایی ست. قدیسی عارف مسلک که خارج از چهارچوب تنگ کلیسا به خدا عشق می ورزد در زمانه ای که به زعم امروزیها "بنیاد گرایی" سکه رایج زمان است و در نهایت هم به جرم اینکه ادعا می کند با خدا رابطه ای بی واسطه دارد به آتش افکنده می شود. "تامس مور" در دوره ای می زید که نه ارکان حکومت(پادشاه انگلستان) و نه قشر روشنفکر و تحول خواه(که روپرت نماینده جنبش اصلاحی لوتری ست) قائل و پایبند به قوانین(کلیسایی ... دیدن ادامه ›› یا با اغماض الهی) هستند و هریک بنا به خواست و نفع خود تفسیری دلبخواهی ازشان می کنند. هر دو شخصیت به دست دادگاه مذهبی-حکومتی زمان محکوم می شوند. هردو تا پای جان(هر چند ژاندارک در برهه ای کوتاه حقه ای می خورد و قصد امضاء خواست کلیسا را دارد) بر سر عقیده و ایمان خود می ایستند. یک سکانس تا حدی مشابه هم در هر دو به یاد می آورم. در "مصائب ژاندارک" رنه فالکونتی بعد از آنکه می پذیرد توبه نامه را امضا کند شاهد صحنه ای می شود که حالش را منقلب می کند. مرد رفتگری که سلول را تمیز می کند تاج ژاندارک را نیز می روبد و به خاکدان می اندازد و چون آن تاج برای ژان سمبل ارتباط الهی ست یکباره به خود می آید و به قول مولانا "روزگار وصل خویش" را باز می جوید و مرگ را بر ننگِ انکار ایمان و باورش ترجیح می دهد. در اینجا نیز مور در صحنه وداع آخر با خانواده در زندان حاضر نمی شود به خاطر عزیزترین کسانش نیز پای بر باور خود بگذارد.

پ.ن: ابرشیر عزیز به نظرم "بنیاد گرایی"(یا همان سلفی گری که به معنای بازگشت به سنتها و ریشه ها و پیشینیان است) آنطور که مدنظر شماست "مفهومی" امروزیست و نمی توان تفسیر درستی داشت وقتی وقایع قرن 15 و 16 میلادی را با آن سنجید. نشان به آن نشان که "لوتر" بیش و پیش از هرکس دیگری ادعای "بازگشت به ریشه ها" را داشت.

@علی جان: ممنونم از لطفت
۰۳ دی ۱۳۹۳
مصطفی جان ممنونم از توضیح خوب ات..
می دانی ژاندارک منزه است چرا که در یک سیستم قدرت نیست خارج از دایره قدرت کلیسا و پادشاه و سازوکار حکومتی است..او سرچشمه زلال عشق خالص است.
در صورتی که توماس مور جزیی از بدنه قدرت است به پادشاه سرتعظیم فرود می آورد و عقایدش صرفا برای استحکام قدرت مسیحی کلیسایی است که بهش معتقد است ..فراموش نکنیم چشم توماس مور بر فساد و خشونت حکم فرما بر سازوکار قدرتی که خودش جزیی از آن است کاملا بسته است.. او نماد ایده آل شده قشریونی است که آسیبی به سیستمی که درآن بخشی از قدرت را هم دارد ، نمی زند. تنها حسن اش پایداری بر سر عقیده اش است که به واسطه آن با بدنه قدرت کلیسایی سلطنتی وصل شده است و نهایتا جان اش را بر سر آن می بازد
۰۳ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید