ملبورن رو دوست نداشتم. از اولین سکانس با دیدن صحنه ای از یک خانه شلوغ و چهره آقای معادی، به یاد فیلم جدایی افتادم.
ایده مرگ بچه، یک ایده فوق العاده و یک چالش عالی بود..اما بعد از گذشت چندین دقیقه از فیلم، چالش ها و سوالات زیادی برای من مطرح شد: رد کردن اورژانس چرا؟! دروغ گفتن به پدر نوزاد چرا؟
یادم میاد که از دوستم که کنار من نشسته بود مدام می پرسیدم خب چرا این کار رو کردند! مدام تو کشمکش و اضصطراب بودم که چرا این زوج دارن برای خودشون دردسر درست می کنند! و دوستم پاسخ داد:" خب چون اگه هرکدوم ازین کاراها رو می کردند، فیلم تموم میشد!"
در حین دیدن فیلم بی قرار بودم و مدام دنبال این بودم که دوربین از این خونه بیرون بره...چون انتظارم از فیلمی که با اون شوک بزرگ در ابتدا آغاز میشه، خیلی بیشتر از چیزی بود که در حال پخش بود.
این فیلم رو دوست نداشتم چون به نظرم رفتار اکثر جامعه در همچین بحرانی، این چنین نخواهد بود!