همیشه از نقد کردن یک اثر هنری بیزار بودم
آنهم بصورت کاملا" تئوریک، بدون هیچ گونه کارنامهء عملی در زمینه ای که از آن نقد می شود
بنابراین این نوشته نقد یک اثر نیست
بلکه نقد منتقدان یک اثر است
-لمیدن بر یک صندلی راحت در تالاری زیبا با معده ای آکنده از نسکافه و کیک خورده شدهء چند دقیقه قبل در لابی تالار و دیدن مضنونانهء یک نمایش و بعد از آن همچون شرلوک هلمز به دنبال کجی های احتمالی زمین! گشتن و سپس در خانه پس از صرف یک شام مفصل پشت کامپیوتر نشستن و بطرز کاملا" عالمانه ای! با بهره گیری از کتب تحلیلی-فلسفی موجود در کتابخانه شخصی خود در راستای نقد یا بهتر بگویم انتقاد از یک اثر ، کیبورد فرسایی (همان قلم فرسایی) کردن نباید آنچنان سخت باشد.
توقع داشتن تمامی معانی فلسفی-انسانی-اجتماعی-اخلاقی-..... در یک اثر هنری ، نه تنها بیجا بلکه ساده
... دیدن ادامه ››
لوحانه است
مطمئنا" با این طرز نگرش میتوان حتی بهترین اثار هنری خلق شده همچون شاهنامهء فردوسی،لبخند ژکوند داوینچی،دیوید میکل آنژ،پدرخواندهء کاپولا و ... را هم تبدیل به یک اثر سخیف و بی خاصیت نمود.
"یک نوشته و یک فرد زمانی میتوانند نقد و منتقد لقب گیرند که صبغه ای عملی و البته تحسین شده را یدک بکشند"
سقراط نعیمی همچون هر اثر هنری دیگر تنها یه روایت است
روایتی کاملا" مستقل با بهره گیری از نمادهای تاریخی و اجتماعی گذشته و حال
یک تلفیق ساده ، زیبا و البته موثر برای آنانکه نیمه پر لیوان برایشان مهم میباشد
مکاتب اگزیستانسیالیسم،اومانیسم،نهلیلیسم،فالاسیسم و هر ایسم دیگری را میتواند دارا باشد یا نباشد
مفاهیم فلسفی،اجتماعی،معنوی و هر مفهوم دیگری را میتواند دارا باشد یا نباشد
آنچه اهمیت دارد روایتی است که در طی یک نمایشنامهء دوساعته به مخاطب ارائه میگردد
بدون هیچ گونه گزافه و ابهام
تقدیر یارتان باشد لذت دیدن این روایت را نصیبتان خواهد کرد