در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهربد جهان بین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:02:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درود به هم دردان تیوالی!
تقریبا" در تمامی نوشته هایم اذعان کرده ام که نقد نمینویسم. نه بدلیل عدم توانایی در تحلیل بلکه به خاطر احترام به منتقدان منصف پرمایه و مجرب
نقد، کار این عزیزان هست و بس و به قاعده عرصهء سیمرغ جولانگاه اینجانب نیست
بنده حرف دل به نوشتار بدل مینمایم و سعی میکنم روی سخنم همواره بر مخاطب متمرکز باشد نه اثر.
فیلم را دیدم ،‌بسیار لذت بردم و پسندیدم
اما پسند من یه ذائقهء تماما" شخصی است و سعی در تحمیل آن به دیگران ندارم
درست به مانند دوست داشتن میل کردن میگو! یا نوشیدن قهوه آنهم تلخ!!
بعید میدانم خوردن "میگو" و نوشیدن" قهوهء تلخ" دال بر داشتن شخصیتی متفکر و با درک بالا باشد
تنها یه سلیقه و ذائقه ... دیدن ادامه ›› است.همین
برخی دوستان اما سعی بلیغ داشته تا این امر را به تفکر عمیق و شناخت ژرف ربط داده دیگر سلایق را به دارا بودن درک سطحی از معضلات اجتماعی و .... متهم نمایند
و صد البته برعکس این امر هم صادق و مبرهن بطوریکه دیگر سلایق نیز این گونه تمایلات مثبت به اینچنین فیلمهایی را نشان رکود اخلاق مداری و نوعی وادادگی روحی تلقی مینمایند
البته هر دو قشر همواره اشاره های زیرپوستی به اتهامات طرف مقابل دارند ولی بدون تعارف لب و عریان کلامشان همین است
اینگونه ظاهر سازی های روشن فکری دهه هاست رنگ باخته و نخ نما شده
هرگز تعمیم به کل نمیدهم اما حداقل این جانب کسانی سراغ دارم که سیگار و قهوه و کتاب های هدایت و نیچه جزو اعضای بدنشان شده! اما دریغ از یک سر سوزن شناخت زندگی و معرفت درونی و رعایت حداقل های اداب رفتاری در اجتماع
اجاره دهید تصریح نمایم بنده خود را تافتهء جدابافته از این اجتماع نمیدانم که در مسندی بالاتر نشسته و ایراد گیری را سرلوحهء خویش قرار داده باشم
هرگز
بلکه به جد اذعان به اشکالات رفتاری و اخلاقی خود به هیچ تعصب مینمایم
آنچه مینویسم و میگویم "خود"! اولین مخاطب آن بوده و هستم
ما اصولا" رسالت فیلم را از ابتدا درست درک و تفسیر ننموده ایم
بر اساس تمام تعاریف اصولی و جهان مدار در صنعت سینما(حداقل بر اساس مطالعات این حقیر) ، فیلم هیچگاه چنین رسالاتی را در تمامی ادوار نه بر عهده داشته و نه توانایی پذیرش چنین ظرفیتی را دارا بوده
در کدام جامعه ای سینما باعث بروز انقلاب گشته؟
در کدام جامعه ای سینما محور سلوک اجتماعی گردیده؟
در کدامین جامعه سینما مرز میان روشنفکری و عوام زدگی است؟
یادمان رفته که سینما یک معلول است نه عامل!
یک برساخته است نه زیرساخت!
یک آینه است نه تصویر!
از ارائه لذت و تفریح و گذران وقت که بگذریم ، فیلم در بالاترین سطح خود یه محرک اخلاق و نشر هنجار در جامعه در راستای تعدیل بی اخلاقی ها و ناهنجاری های خود آن جامعه میباشد که بر مبنای نگرش یه نفر یا یک گروه تبیین و تفسیر گشته و به تماشاچی القاء میگردد
اخلاق .... اخلاق و باز هم اخلاق
تنها عنصری که معصومانه در تمامی دوران بروز و ظهور سینما علیرغم کوشش و سعی کارگردانهای بنام و بزرگ همواره به خاطر جلوه های تصویری و بصری پر زرق و برق پردهء نقره ای ،‌کمترین عنایت و توجهی به آن نشده
همهء آنچه در تحلیل یک فیلم خلاصه گشته چیزی شبیه به طرفداری از دو رنگ قرمز و آبی در فوتبال میباشد
که یا با مایید و یا بر ما
و آنچه فراموش گشته ، سینما!
مخلص کلام اینکه نه دیدن فیلمهایی تجاری و کم مایه نظیر "نصف مال من نصف مال تو" ، "پسر تهرونی" ، "دراکولا" و قس علی هذا تاییدی بر عوام گونه گی است
نه دیدن فیلمهایی معناگرا و پرمایه مانند "طعم گیلاس" ،‌"سگ کشی" ،"کمال الملک" و غیره دلیلی بر روشنفکری
"لانتوری" را هم در هر کدام از این دو دسته میخواهید قرار دهید.
چه بسا "عوام گونگی" و "روشنفکری" بر مصادیق دیگر جاری و ساری است تا ذائقه و سلیقه در انتخاب یک فیلم

تا آن زمانکه در هنگام نمایش یک فیلم صدای زنگ تلفن همراه به گوش رسد یا نور صفحهء نمایش یک تماشاچی برای دیدن مسیج تبلیغاتی هایپراستار به چشممان خورد یا صدای خرچ خرچ خوردن چیپس و پفک به گوشمان رسد و یا بوی تند کالباس لای ساندویچ بغل دستی مشاممان را پر کند یا پس از پایان فیلم و روشن شدن چراغهای سالن با صحنه های تاسف بار آشغالهای ریخته شده و کثیفکاری صندلی ها مواجه گردیم یا هجوم ملت به درب خروج برای زودتر خارج شدن از سالن و لگد مال شدن کفشهایمان را درک کنیم یا در هنگام خروج از پارکینگ سینما ریختن آشغال از خودروی جلویی را ببینیم و هزاران "یا"ی ناهنجار معلوم و عیان ........ دیگر چه اهمیتی دارد فیلمی که بتماشایش نشسته ایم تماما" هجو است یا خلوص معنا!!
تنها آنچه در این میان به زعم این حقیر وجه تمایز و مصدر تباین است تغییر مثبت نگرش در روش زندگی و رعایت اصول اخلاقی در جامعه میباشد که میتوان آنرا به وفور در سینمای معناگرا و به اندک در سینمای تجاری پیدا نمود ، استخراج کرد و به کار بست.
آن زمان جامعه است که به سینما روح میدهد برایش طریق مشخص میکند به تعدیلش میکشاند
آن زمان است که سینما متعادل میگردد و از هزل پردازی و گنده گویی دست میشوید
جامعه سینما را میسازد نه سینما جامعه را
به خاطر تطویل کلام عذر میخواهم
مریم زارعی این را خواند
پرنده باز آلکاتراز عزیز و گرامی
خوشحالم که باز بعد از مدتی مدید چشممان به جمال و کمال و ادبتان روشن شد
البته کمی سعادت از بنده است که بواسطه مشغلهء کاری فرصت زیادی در آمدن به تیوال ندارم
آنچه هم که مرا بر آن داشت به صفحهء فیلم لانتوری بیایم نه نوشته های این صفحه که جو متلون و رادیکال پیش آمده در حاشیهء معرفی و نمایش این فیلم در جامعه بود. البته جامعهء آماری که من با آن سرو ... دیدن ادامه ›› کار دارم.
فرمایشتان به دیدهء منت صحیح و معقول است
هدف بنده هم از بکار بردن آنچه "ایراد سخن" قلمداد فرمودید اشاره به همین مضحکهء نامگذاری ها و شقاق هاست
شاید در بیان الکن مانده و یا این حقیر نتوانستم فحوای مطلب را آنچنان که باید روشن نمایم.
عرایض بنده منافاتی با آنچه در ذهن زیبای شماست نداشته که بلعکس موید آن میباشد
اشکال در همین مصادیق است.
همین صنعت ، هنر ، روشنفکری ، عوام زدگی و ..... که به مانند فیلی در تاریکی به گفتهء مولانا هر کس همانچیزی را در میاید که میخواهد درکش کند
همان تفاسیر به رای برای توجیه حق داشته یا نداشته مان
یاد دارم در زمان کودکی با دیدن فیلمهای اکشن و رزمی تا ساعتها پس از دیدم فیلم خود را به جای نقش اول فیلم بدون در نظر گرفتن چگونگی نقش و تعاریف و مصادیق آن میگذاردیم و به قول معروف شلنگی پرت میکردیم و تخته ای میپراندیم!!!
آنچه رخ میداد به مقتضای سن معقول بود و عاری از حرج
اما حتما" تصریح میفرمایید در جوانی ، بزرگسالی و میانسالی آنهم با داشتن مدارک ریز و درشت تحصیلی ، اینگونه هیجان زدگی مجهول و تاثیر پذیری سطحی از یک فیلم کمی باعث نگرانی خواهد شد
این که تا کی قاطبهء مخاطبان بایستی در همان حال و هوای کودکی به نظارهء یک اثر بنشینند معیار قابلی برای دلتنگی است
بزرگواریتان را آرزومندم
۲۷ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیار گرامی تیوال
درود بیکران
امروز عزم آن نمودم که در دقایق ابتدایی باز شدن خرید بلیطهای 12 الی 15 شهریور ماه این نمایش اقدام به خرید نمایم
البته قبل از این مطالبی در رابطه با فروخته شدن ردیف های خوب سالن در همان ثانیه های اول گشایش خرید بلیط خوانده ام.
گرچه حتم دارم دستندرکاران محترم سایت تیوال ، شرافت رفتاری در اداره این سایت محبوب را به زشتی تجارت و ناحق نمودن حقی نمیآلایند اما مقتضی است در این رابطه توضیحی مبسوط توسط شما بزرگواران جهت تشهیذ ذهن کاربران ارائه گردد.
در پناه ایزد
شکیبا، هما زارع و سپهر امیدوار این را خواندند
ابراهیم مختاری و لیلا امینی این را دوست دارند
برای منم واقعا جالبه که چطور این اتفاق می افته؟ اصلا گیریم که تیوال چند ردیف خیلی خوب سالن رو از قبل پر کرده باشه، یعنی نمایش آقای غنی زاده اون قدر طرفدار داشته که بعضیا واسه جای بهتر حاضر شدن پول بیشتری بدن و بلیت رو به صورت بازار سیاه بخرن؟ و اگر این بلیت ها به قیمت معمول فروخته شده که دیگه چه فرقی می کنه کی بخره؟ و کلا قضیه چیه؟! چون به نظرم سود مالی چندانی نداره این حرکت


پ.ن: اعتراف می کنم تا قبل از این کلمه تشهیذ رو نشنیده بودم و برام جالب بود. رفتم سرچ کردم متوجه شدم درستش با ح و به صورت تشحیذ است.
۰۱ شهریور ۱۳۹۴
پس پیش فروش روزهای آتی از ساعت 12 آغاز میشود چه معنی میده؟ میشه اعلام کرد تعداد اندکی بلیط باقی ست بشتاااابید :)
۰۱ شهریور ۱۳۹۴
همیاری عزیز
این مورد را از قبل اعلام می کنند که مثلن برای روز پنجشنبه بخش A , B به طور کامل رزرو است و بی خیال بلیط برای آن شوید.و در زمان خرید نیز غیر قابل خرید می کنند تا برداشت بدی صورت نگیرد. برای چنین خرید های کلی نیز روزهای خلوت را می فروشند نه روزهای شلوغ.
به عنوان مثال در اغلب سالن ها ردیف اول را برای میهمانان در نظر می گیرند و بقیه نیز مشکلی ندارند.
صد رحمت به گیشه تئاتر شهر!
۰۱ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به هیجان نیامدم که به شک افتادم از ....
بنر تبلیغاتی نمایش-محمدرضا فروتن ، نیکی کریمی و ؟!!
به هیجان نیامدم که به شک افتادم از ....
بازیگران: محمد رضا فروتن، نیکی کریمی و... (بزودی با معرفی سایر بازیگران و عوامل نمایش) !!
به هیجان نیامدم که به شک افتادم از ....
طرح بسیار کلی و خام ارائه شده برای این نمایش با مضمون بازسازی سکانس های عاشقانه های جهان بدون هیچ توضیح دیگر!!
به هیجان نیامدم که به شک افتادم از ....
اجرای چهار روزه !!
تنها طرح بهای بلیت نمایش آنهم قبل از شروع فروش باعث گردید تمامی این پازل های شک برانگیز به یکباره در جای خود قرار ... دیدن ادامه ›› گیرد
به عنوان یک شخص بالغ مصداق های یک تبلیغ صحیح را میدانم. با چارچوبهایش اشنایی داشته و توانایی تمیز سره از ناسره را با علم اندک خود دارا هستم
بنابراین به شخصه معتقدم که با یک نگاه بورژوازی طرف شده ام تا طرح یک نمایش
دور از تعارف و خیلی خودمانی ، همه معترفیم 100 هزار تومان رقمی نیست
میتواند بهای سه کیلو توت فرنگی نوبرانه باشد!
یا شاید قیمت یک شیشه عطر معمولی اماراتی!
و یا ما به ازای رفتن چهارنفره به یک رستوران!
مشکل 100 هزار تومان نیست
مشکل نگرش "تاتر سرمایه داری" و استفاده از نام و ابهام و اوهام برای کشاندن عموم به سالنهاست به همان مصداق که در سینمای سرمایه داری معمول است.
مشکل گرفتن پول است نه اخذ بهای ارزش نمایش.
مشکل راندن مرکب خرامان تاتر با سمبهء سینمایست.
مشکل 100 هزار تومان نیست
چون بی اندازه حتم دارم اگر فاوست گوته یا ادیپ سوفوکلس با تمامیت خودشان به اجرا میرفتند ،‌خیلی از همین معترضین حاضر بودند مبالغی بسیار بیشتر از رقم مذکور را برای دیدن پرداخت کنند
چرا که میدانند به نمایش یک تاتر مینشینند نه یک هندوانه سربسته!
درود بر فکر و قلمتان
۰۵ خرداد ۱۳۹۴
بسیار زیبا نوشتید
چرا که میدانند به نمایش یک تاتر مینشینند نه یک هندوانه سربسته!

تشبیه بسیار زیبایی بود، ممنون
۰۵ خرداد ۱۳۹۴
کاملا درسته
هدف اخذ بهای نمایش نیست پول دراوردن است گویا...
۰۵ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حضور محترم سرکارعلیه فهیمه بانو امن زاده و حضرتمان خیام میرزا وقار الملک کاشانی!
ایضا" حضرات و وجیحه بانوان دست اندرکار سالون تیاتر باران!
موجب امتنان خواهد بود اگر عجالتا" عنایتی در جهت بهبود وضعیت هوای داخله سالون تیاتر فرموده و اسبابی موجود نمایید تا مراتب دم و بازدم مردم ناظر(تماشاگران) و اهالی منظر(بازیگران) با سهولت بیشتری فراهم آید.
این حقیر چندی پیش به همراه منزل! از باب نظارهء تیاتری مقتبس از فرنگستان! موسوم به "رابینسون کروزئه" ،‌سعادت حضور در محفل خودمانی آن تماشاخانه را پیدا نموده دمی به حظ و لذت گذراندیم. مع الوصف در اواخر نمایش انقریب بود صفرا و بلغم منزل محترمه التقاطی نموده گلابی!! در افکنده شود.
حیف آن فضای زیبا و نوستالژیک است که بواسطهء چنین عیبی حقیر ، کثرت حضورش به اقل گراید.
زیاده بر این جسارت است
قربانتان شوم
الحقیر میرزا مهربد خان ایراد الممالک
سنه یکهزار و سیصد و نود و چهار شمسی
:)))))))))))
حسین ایرجی این را خواند
رومینا خلج هدایتی، کیوان حقانی فر و نسیم ح این را دوست دارند
سلام ممنون از حسن توجه تان حضرت مهربد مهربان... مشکل دم و بازدم حل شده... همراه با متعلقه گرام قدم بر دیدگان ما بگذارید و از هوای فرحبخش سالون و تماشا لذت ببرید...
به امید دیدارتان
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
با احترامات فائقه از باب عنایت به پاسخ و بذل محبتتان
الیوم نسبت به ابتیاع دو فقره بلیت نمایش "ولپن" جهد بلیغ نموده و به لطف باریتعالی در ایامی چند پس از این به شرف حضورتان نائل خواهیم گردید.
بزرگواریتان را همواره ارزومندم
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دست اندرکاران محترم تاتر باران
با درود فراوان
محبت نموده در صورت امکان پس از پایان نمایش رابینسون کروزوئه زمان اجرای تاتر خانه ی کاغذی را جایگزین بفرمایید تا بشود هر دو تاتر "خانه ی آقای کرمی" و "خانه ی کاغذی" را در یکروز تهیه و به تماشا نشست
با سپاس فراوان
حسین پوریعقوب این را خواند
رومینا خلج هدایتی این را دوست دارد
نمایش "ولپن" برای ساعت ۱۹ در نظر گرفته شده... مگر اینکه ساعت این دو نمایش رو جابجا کنند که بعید میدونم امکانپذیر باشه.
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
درود بر شما امکان تغییر زمان در ساعت اجرای نمایش ها وجود ندارد اما فاصله ی بین دو اجرا یک ساعت است که می توانید از فضای کافه ی تماشاخانه ی باران استفاده کنید
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تورانداز گرامی
پیرو مکتوب شما چندین بار متن نگارش شده توسط خود را خواندم و علیرغم نظرتان ، هتک حرمتی در آن نیافتم
مگر اینکه در قاموس نوین نگارش ، بیان ناهنجاری های فرهنگی توهین محسوب گردد
به گمانم این نه از غرض این حقیر که از مفروض جنابتان مکتشف گردیده

اینکه همچون فرمایش شما عزیز بگذاریم هر شخصی تراوشات ذهنی خود را در رابطه با هر اثر هنری بی محابا بیان کند امری پسندیده و شرط لازم مینماید اما کافی نیست. تعبیر این بنده از دموکراسی با حضرتتان متفاوت است. بیان هر نظری بدون دغدغهء مسئولیت و بازخورد متعارف ، حکما" حال متکلم وحدهء بی مستمعی را داراست که پی در پی خود میگوید خود نیوش میکند. این گونه دموکراسی از همان قماشی خواهد بود که بی هیچ گونه تعهدی سقراط را هم از دم تیغ گذراند. اینکه بگذاریم هر کس هر چه میخواهد را بگوید زیباست به شرط آنکه گوینده بر علم خود واقف و بر کلام خود عادل باشد. دوست داشتن یا نداشتن یک اثر هنری چیزی کاملا" سلیقه ای ، شخصی و مورد احترام است. از برای این امر هم در سایت یا به قول جنابعالی محفل فرهنگی ، پیش بینی های لازم گردیده . در ذیل برگه معرفی هر ... دیدن ادامه ›› اثر دو جایگاه برای ابراز دوست داشتن و نداشتن آن اثر مهیاست.مشکل از آنجا آغاز میگردد که فردی بدون داشتن تجربه و صبغه فعالیت در راستای اثری که از آن نقد میکند ، برای دیگران تکلیف معین میکند.
بگذارید برای تشهیذ ذهنتان مثالی بزنم:
آیا این پذیرفته است که فردی به صرف از بر داشتن هفت نت موسیقی و دو کلید معروف سل و فا ، از سنفونی پنج بتهون خوشش بیاید یا نیاید؟
جواب مثبت است

حال آیا این پذیرفته است که فردی به صرف دارا بودن علوم مذکور به خود اجازه دهد نقدی بر سنفونی پنج بتهون نوشته و برای دیگران تعیین تکلیف نماید که آن را بشنوند یا نه؟
جواب واضح است

سرور عزیز نگرانی فرهنگی شما قابل تقدیر و تامل است اما نشانهء پیکان کمانتان به خودی هاست. دوست گرامی همواره باید از آنانکه در مورد مطلبی اطلاعات کمی دارند نسبت به افرادی که در مورد همان مطلب اصولا" اطلاعی ندارند ، بیشتر ترسید و بر حذر بود.
بگذارید در همینجا تصریح نمایم که این حقیر خود را در مثال ذکر شده از دسته همان عالمان هفت نت و دو کلید میدانم و از منظری برتر به موضوع نگاه نمینمایم. تنها فرق اینجانب این است که بر ضعف علم و تحدید خود مقر و عاملم. اگر نمیدانم و اشراف ندارم ، زبان در کام کرده دیگران را به بیراهه رهنمون نمیشوم.
متاسفانه همه چیز دانی! ما جماعت تبدیل به یکی از معظلات هنجار در جامعه شده . از آن دسته امور نکوهیده ای که در طول زمان نه تنها قبح خود را تطهیر کرده که اکنون به عنوان یک خصیصهء ممدوح و مقدس به شمار میآید. تا آنجا که هیچ کس حق ندارد معروض دارد که بر بالای این چشم ابرویی هم نمایان هست وگرنه سریعا" به هتک حرمت و اهانت کردن متهم میگردد.
دوست گرامی آیا تا کنون به این اندیشیده اید که چرا نقد مکتوب و به جا مانده از بزرگوارانی همچون مرحوم سمندریان ، عزت الله انتظامی و هادی مرزبان بر آثاری هنری که خود استخوان خورد کرده های آنند از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است؟ آیا با این اوصاف سیل نقادی ما مردم همه چیز دان (البته اگر بشود آن را نقد نامید) بر هر اثر هنری ریز و درشت کمی مضحک نمینماید؟
در قائدهء مکتوبتان طبق یک سنت قدیمی نگارش ، استشهاد به نظمی هم نموده اید. بنده نیز علیرغم اینکه تمایلی به این سبک نگارش ندارم مع الوصف به خاطر احترام به حضرتعالی بر این طریق خاتمه میدهم. شعر ذیل زبان حال بسیاری از ما جماعت است که شاعر بزرگوار تنها سعی نموده بیان درد نماید گرچه شاید از منظر شما بزرگوار این کلام منظوم توهین به بشریت تعبیر گردد کما اینکه از مرقومهء این حقیر نیز چنین استنباط فرمودید اما امثال من آن را همچون آیینه ای در مقابل دیدگان خود منصوب و معزز قرار داده ایم باشد که رستگار شویم.

نجسته ره به طریقت ستاده بر ارشاد................نبرده پی به حقیقت نشسته در تحقیق
رسانده بانگ فضیلت به چرخ و نشناسد..........سهیل را ز سها و صهیل را ز نهیق
به خضر طعنه و خود در میان وادی گم...........به نوح خنده و خود در میان بهر غریق

عزت و بزرگواریتان را آرزومندم
سپاس از نثر زیبا و پر محتوای جنابعالی. استفاده کردم.
بنده هم بسیار موافقم که بتونیم هنر و هنرمند سره رو از ناسره تفکیک کنیم و هر چیز رو هنر ننامیم و هرکس رو هنرمند ندونیم و حقیقتا از دغدغه های ذهنی من هست. اگرچه باز هم معیارها نسبی و سلیقه ای هست اما معیارهایی مثل عقل و زیبایی شناسی میتونه به ما تو این زمینه کمک کنه. بنده منظورم این بود که در دفاع -یا نقد- از یک اثر (هر چند که جای دفاع هم داشته باشه) دچار تعصب یا غرض ورزی نشیم. اول هم به خودم میگم تا جسارت تلقی نشه. قبول که امثال بنده بدون داشتن دانش و خردورزی لازم در حیطه هنر ابراز نظر میکنن اما تصدیق میفرمایید نحوه انتقاد از این موضوع هم خودش میتونه حائز اهمیت باشه وگرنه فرق منتقد محترم با بنده کم سواد نابخرد چه میتونه باشه. ضمن اینکه درسته که خیلی از مخاطبین هنر مسلط به فنون، طبع و دانش هنری ممکنه نباشند اما فکر میکنم که این رو هم تصدیق میفرمایید همچنان که خیلی از منتقدین و حتی بدگویان یک اثر هنری ممکن است هنرنشناس باشند همین امر در مورد کسانی که خیلی راحت هر اجرای شبه هنری و نازیبا رو به عنوان هنر تایید کرده و بسیار از اون تمجید میکنند هم میتونه صادق باشه.
درود بر شما
۲۱ فروردین ۱۳۹۴
درود و سپاس متقابل
چوبکاری حضرتعالی در خط اول مکتوبتان باعث شعف و البته شرمندگی این حقیر گردید.
ما در محضر بزرگوارانی چون شما درس پس میدهیم.
همچنین شکست نفسی و فروتنی شما در بدنهء نگارش ، نشان از بزرگواری و گستردگی روحتان دارد.
کلامتان متین و منطقی است و این حقیر نیز در این زمینه با شما همراه و همدلم
تنها تاکید من در این است که بدانیم مسئول گفتارمان هستیم ... دیدن ادامه ›› و ممکن است به تبع آن نظر فردو یا جمعی را تغییر دهیم. اینگونه نگاه کردن به مطلب خامهء قلم را بر کاغذ سفید با دقت و وسواس بیشتری میرقصاند.
قربانتان
۲۲ فروردین ۱۳۹۴
بزرگوارید. بله در تاکیدتان صحیح میفرمایید. سپاسگزارم
۲۲ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیشه از نقد کردن یک اثر هنری بیزار بودم
آنهم بصورت کاملا" تئوریک، بدون هیچ گونه کارنامهء عملی در زمینه ای که از آن نقد می شود
بنابراین این نوشته نقد یک اثر نیست
بلکه نقد منتقدان یک اثر است
-لمیدن بر یک صندلی راحت در تالاری زیبا با معده ای آکنده از نسکافه و کیک خورده شدهء چند دقیقه قبل در لابی تالار و دیدن مضنونانهء یک نمایش و بعد از آن همچون شرلوک هلمز به دنبال کجی های احتمالی زمین! گشتن و سپس در خانه پس از صرف یک شام مفصل پشت کامپیوتر نشستن و بطرز کاملا" عالمانه ای! با بهره گیری از کتب تحلیلی-فلسفی موجود در کتابخانه شخصی خود در راستای نقد یا بهتر بگویم انتقاد از یک اثر ، کیبورد فرسایی (همان قلم فرسایی) کردن نباید آنچنان سخت باشد.
توقع داشتن تمامی معانی فلسفی-انسانی-اجتماعی-اخلاقی-..... در یک اثر هنری ،‌ نه تنها بیجا بلکه ساده ... دیدن ادامه ›› لوحانه است
مطمئنا" با این طرز نگرش میتوان حتی بهترین اثار هنری خلق شده همچون شاهنامهء فردوسی،لبخند ژکوند داوینچی،دیوید میکل آنژ،پدرخواندهء کاپولا و ... را هم تبدیل به یک اثر سخیف و بی خاصیت نمود.

"یک نوشته و یک فرد زمانی میتوانند نقد و منتقد لقب گیرند که صبغه ای عملی و البته تحسین شده را یدک بکشند"

سقراط نعیمی همچون هر اثر هنری دیگر تنها یه روایت است
روایتی کاملا" مستقل با بهره گیری از نمادهای تاریخی و اجتماعی گذشته و حال
یک تلفیق ساده ، زیبا و البته موثر برای آنانکه نیمه پر لیوان برایشان مهم میباشد
مکاتب اگزیستانسیالیسم،اومانیسم،نهلیلیسم،فالاسیسم و هر ایسم دیگری را میتواند دارا باشد یا نباشد
مفاهیم فلسفی،اجتماعی،معنوی و هر مفهوم دیگری را میتواند دارا باشد یا نباشد
آنچه اهمیت دارد روایتی است که در طی یک نمایشنامهء دوساعته به مخاطب ارائه میگردد
بدون هیچ گونه گزافه و ابهام

تقدیر یارتان باشد لذت دیدن این روایت را نصیبتان خواهد کرد
hassan این را خواند
alirezashahroudi، حسین پوریعقوب و شکیبا این را دوست دارند
آقای جهان بین !
آن ها که با معده یِ پُر درتالارِنمایشی زیبا یا نازیبا به تعبیرشما مصنوعانه(؟) به نماشا می نشینند شاید با جهان بینیِ شرلوک هلمزوار با شکمِ سیر کیبوردفرسائی کنند ولی تردید نداشته باشید چندان اهلِ کتاب وکتابخوانی نیستند ونگرشی سخیف وبی خاصیت دارند . صبغه ی نقدوانتقاد هم پیشکش دُچارِگزافه وابهام وفضل فروشی اند وَاینکه همه یِ آثارِهنری تنها روایت نیستند وَباقیِ قضایا !
۲۰ فروردین ۱۳۹۴
با سپاس مجدد از شما و توضیحات کامل و مستدل شما و عرض تشکر که منت نهاده اید و مطالب بنده را مطالعه فرموده اید.

در مورد 2 و 3 متوجه منظور حضرتعالی شدم و حق با شماست.
اما در مورد اول هنوز اعتقاد دارم که نباید متوسل به مرجع شد. باید حرف حق را پذیرفت چه این سخن از زبان مرجع بیان شود چه یک فرد عامی. اگر برای جامعه ما سخن هادی مرزبان موثرتر است اشتباه جامعه است. اینگونه میشود که مدتی میگذرد و هادی مرزبان برای جامعه تبدیل به خدا میشود!
با همه اوصاف نظرات شما را ارج مینهم و باز تشکر میکنم از پاسخ جامع و صبوری شما
۲۳ فروردین ۱۳۹۴
کیارش گرامی
فکر میکنم غرض بنده در مورد بند یک مفهوم نظر حضرتعالی نگردیده یا شاید بنده در توضیح اهمال نمودم
به هر حال اینجانب هم از خدا نمودن اشخاص بیزارم
بنده در مثال مربوط به آقای هادی مرزبان میخواستم این نتیجه را بگیرم که نقد این اشخاص عموما" توسط دست اندرکاران یک اثر مطالعه و خوانده میشود که مستقیم یا غیر مستقیم بر خود اثر هنری متمرکز میباشد و بدلیل استفاده از نکات و موضوعات تخصصی و همچنین مطالب ارجاعی به مکاتب و فلسفه های گوناگون برای "عامه مردم" به جهت نیاز به پیش نیاز مطالعاتی متنوع و عمیق، کشش توجه و توجیه ندارد. تحلیل شما بزرگواران هم ... دیدن ادامه ›› دارای اینگونه خصایص است از این جهت آن را نقد مینامیم.
توجه داشته باشیم که مردم ما عموما" آدمهایی شفاهی ، کم مطالعه و کم حوصله اند. این یک واقعیت است.سرانه مطالعه جهانی گویای این مطلب میباشد.
لذا تحلیل های بدون ماخذ و شخصی از یک اثر هنری که تحت عنوان نقد به جهت پیشرفت تکنولوژی به وفور بر روی شبکه های اجتماعی و سایت ها قرار میگیرند بدلیل حجم کم نوشتار،تحلیل غیر مستدل و از همه مهمتر نگاه شخصی و القاء انگیزه به مخاطب در راستای دیدن و ندیدن یک اثر متاسفانه بیشترین تاثیر را در جامعه به جا میگذارند.
هدف من هم از بیان مطلب داخل گیومه این بوده که هر مطلبی را نقد محسوب نکنیم و اجازه ندهیم آن تحلیل مشکوک که اصولا" در دنیای مجازی توسط کاربرانی با اسامی مستعار یا حروف مقطعه نظیر م.ج یا .... که ممکن است به غرض و هدف خاصی منتشر شده باشد ، بر ما تاثیر گذارده از اینکه خودمان به تماشا،خواندن و یا شنیدن آن اثر بنشینیم و برداشت خودمان را داشته باشیم ، منصرفمان کند.
و گرنه اگر تمامی نوشته ها چون نوشته شما مستدل و جامع باشد که جامعهء دچار چنین تشتت آرایی نمیشود.در حال حاضر که در هر خانه ای کامپیوتر و لپ تاپ و تبلت و.... برای هر شخصی با هر سطح مطالعه و سوادی امکان ورود به هر تالار گفتگو ، سایت و شبکهء مجازی را فراهم میکند ، توسل به مرجع یا مطالب سره بیش ار پیش احساس میگردد.در این میان احساس مسئولیت بزرگوارانی چون شما به عنوان منتقدانی برآمده از جامعه میتواند تعیین کننده باشد
ارادتمند
۲۳ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید