همون اندازه که صحبتهای تعمیر کار کولر خیلی بی ربط و نامأنوس به نظر میرسه تو صحنهی پایانی که همه تو شوک شنیدن خبر هستنٰ؛ همون اندازه هم شبنم و کلاس رفتاریش و شخصیت و وجناتش بی ربط به نظر میرسه به خانواده ی آقای کرمیٰ؛ درست همون اندازه که اسم کیکاووس بی ربطه به مجتبا! همون اندازه نامأنوس که بخاری برای خرداد!! همون اندازه بی ارتباط به رفتارهای آقای کرمی تو گفتار و کردارشٰٰ، بی ربط تر از همه مادر خونه! یه لحظه دلسور و همون موقع بی اعتنا و بی خیال! همون اندازه سنگدل که از مردن بچه ی یکماهه اش حرف میزنه ولی حواسش به عکس روی دیوار شوهرش هم حتا هست! آره واقعن زندگی ایرانی همین اندازه موزائیک وار و بیربط هستن قطعاتش. قطعاتی که در مجموع یه بافت کلی رو شکل میده که ما ایرانی ها بهش میگیم چهل تیکه! هر کدوم یه رنگه و شاید بی ربط با هم اما حاصل کار هر چه هست مورد پذیرش و استفاده ی همه قرار میگیره. نمایش خانه آقای کرمی یه همچین حسی رو برام امشب تداعی کرد. خشته نباشید عرض میکنم خدمت تمام عوامل این نمایش. به امید بهروزی و موفقیت های بیشتر