لفظ «طنز تلخ» را همه میشناسیم و بارها در موقعیتهای مختلف شنیدهایم.. هر روزِ امروز ما را لطیفههایی از این دست پرکردهاست و تکتک ما این گونه نمونهها را در ابزارهای امروزی ارتباط جمعی خوانده و گاه نشر کردهایم... اما، معنی این لفظ به راستی چیست؟ فضایی خندهآور که نمیتوان به آن خندید؟ ماجرایی طنز که نیاز به خندیدن را در درون فرد ایجاد میکند، اما او جرأت جاری کردن این خنده بر لبان خود را ندارد؟ خندهای غمبار؟ لبخندی که لبخند نیست؟! تلاش برای تعریف این مفهوم جز به چنین ترکیبات متناقض راه به جایی نمیبرد. با این حال، در نظر این حقیر معنای دقیق این مفهوم را در «پلیس»ی که مهدی صناعتی کارگردانی کرده است به وضوح میتوان دید و احساس کرد..
تمامی فضای نمایش، از چیدمان صحنه و نوع طراحی کاریکاتورگون وسایل آن (که از نمونههای بارز آن میتوان به میلههای گشاد زندان، تصویر با طراحی زیرکانۀ شاه نوپا و عموی نایبالسلطنه و طرح پرچم با اشارات چندلایهای آن اشاره کرد)، تا نوع بازی هوشمندانۀ بازیگران (که ترکیبی متناسب از بداهه و متنخوانی را به زیبایی به نمایش گذاشتهاند)، حکایتگر طنزی تلخ و فضایی متناقض از نوعی زندگی اجتماعی است که در آن معانی مفاهیم کلیشهای مانند رفاه، رضایت اجتماعی، خوشبختی و حتی خوب و بد به طرفهالعینی تغییر میکند. فضایی که خوانندگان آثار مروژک به خوبی با آن آشنایی دارند.
از تمامی دست اندرکاران این نمایش به خاطر زحمات بسیار متشکرم.