- - خواندن این متن ممکن است شما را با بخشی از حالوهوای اجرا آشنا کند - -
وقتی قلم در خدمت آنچه که در ذهن نویسنده است خلاقانه بچرخد، هرچقدر هم که ظاهر قضیه گنگ و مبهم باشد، نهایتاً تصویر روشنی از آنچه که در داستانِ اطرافت میگذرد خواهی داشت. داستان اطرافت از آن منظر ، که این خلاقیت در اجرا هم بی هیچ اغراقِ بیش از اندازهای بهکار رفته و تو را به قلب داستان میبرد. شاید اینکه در اجرا یکی از خانمها روبهروی من قرار گرفت بیشتر کمکم کرد که با شخصیت مذکر داستان همزادپنداری کنم و کنجکاوانه به سراغ مرتب کردن توالی اتفاقها و حسوحال جاری بین بیبی و زاوش بپردازم. صحنه*ای که بیبی ، در میان اصرارهای راوی برای ترک سالن توسط تماشاگر ، اعترافی میکند در انگیزش احساسی بسیار موفق بود و در کنار واقعۀ باغ پدر بیبی و لحظۀ اعدام زاوش نقاط اوج داستان به حساب میرفت.
متنم را با اشاره به خلاقیت در متن شروع کردم و به این اشاره خاتمه دهم که عبارات بهکار رفته در متن برای فضاسازی و بیان وقایع بسیار بدیع بود، از تعریف شکل اتاقها و صحنهآرایی مهمانی باغ تا توصیف موقعیت مکانی پرسوناژها و اجسام در صحنۀ دادگاه.
و چه خوب بود هدیۀ پایانی اثر...
- - - - - - - - - - - - - -
*اگر بتوان آنرا صحنه خواند.