کاش کارورزان کار آزموده ی این کار زمانی اندک را برای خواندن و پاسخ گویی به دوستانی که در این دیوار نوشته ها به بیان دیدگاه می پردازند داشتند؛ که اگر داشتند پیش از اجرای کار به این می اندیشیدند که تماشاگران تاتر در این کهن بوم و بر(!) آنچنان که به خاطر مبارکشان راه یافته در خواب به سر نمی برند و بر هر سیلی نقدی آغوش نمی گشایند... شاید می اندیشیدند که رانت شاید در هر مکان پاسخگو باشد اما برای هنرمند شدن به اندیشیدن نیاز است نه رانت. شاید می اندیشیدند که تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف/ مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی. شاید می اندیشدند؛
که اگر می اندیشیدند...
تنها خنده ایی تلخ ارمغان من بدین دوستان تا از من بپذیرند برای این کار که خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است/ کارم از گریه گذشته است بدان می خندم...