به نام خدا
اتاق 498 که نام آن درلحظه فیلم chambre 1408 را برای ما تداعی میکند و همان کوتاه نیم خط خلاصه از روایتش ما را به سوی (cube (1997 هدایت میکند....ندیده میدانیم که با اثری استثنائی و قابل تأمل رو به رو خواهیم بود، اثری که شاید چند روز بعد از دیدن اش به حرف اصلی آن پی ببریم....
وجود حرکات فرمیک که در تأتر ایران کمتر جایگاهی دارد و کمتر دیده میشود از نشانه های ذهن باز
... دیدن ادامه ››
کارگردان است
در اتاق 498 میدانیم که قرار نیست همه چیز طبیعی، انگونه که روزانه زندگی را مشاهده میکنیم باشد....شرایط کمی هراسناک است، فضا مملو از خیال و واقعیت توأمان است
از ابتدای نمایش کم کم ما (مخاطب) هم وارد بازی میشویم، خود را میبینیم سردرگم! نمیدانیم کجای کارمان اشکال دارد....میخواهیم قضاوت کنیم، نمیتوانیم
آیا این اتاق، همان ذهن ما نیست ؟
آیا این اتفاقات وهم نیست که فقط در ذهن ما شکل میگیرد؟
آیا نزاع اصلی ما، با خودمان نیست؟
آیا افکار خودمان تأثیرپذیر از افکار خودمان نیست؟....
متن با مخاطب بازی میکند، گاهی او را میخنداند،گاهی هراس را با او همراه میکند و بیشتر، او را غرق در فکر میکند ! این نکته ی مثبتی است و قدرتمندی متن را میرساند....
در اتاق 498 متوجه میشویم که زن داستان و مرد قصه فرزند متولد نشده ی خود را از دست داده اند، در صحنه ای دیگر در حرکات فرمیک شاهد جنینی هستیم که برای به دنیا امدن تقلا میکند، در محیطی بسته گیر افتاده و شوق آزادی دارد....اما او قربانی میشود! این بسیار ظریف طرح ریزی شده بود....
از ظرافت های دیگر اتاق 498، شخصیت انسان-حیوان آن بود....شاید آن نماد انسان هائی بود که (عذر میخواهم که این کلمه را به کار میبرم!) حیوانصفت هستند، در کالبد انسان اند اما به شدت خوی حیوانی دارند، انگار این انسان-حیوان یک فکر بود، یک درون بود، یک متافیزیک بود که به نمایش درامد، نماد انسان های متملق، چاپلوس و آنگونه که دیدیم پاچه-خوار....
در این اتاق گاهی مرز بین واقعیت و غیرواقعیت بسیار باریک است، در این اتاق بشقابی لبریز از غذا وجود دارد، مشاهده کننده میبیند که بشقاب خالی است، مشاهده شونده نمیبیند ! شاید که ما باید بفهمیم که این اتاق زاده ی ذهن است ومیتواند در ان گرسنگی یا سیری معنائی نداشته باشد
دکور ساده و فکر شده ی این نمایش بر زیبائی کار می افزاید و انسان را بیشتر به تأمل وامیدارد....این بی الایشی شاید بخواهد نهایت زندگی را نشان دهد، نهایت نیستی را، ازلیت و ابدیت....
نکته ی دیگر، پایان بندی خوب ان است که شاید ان را در لحظه کلیشه ای بدانیم و من فکر میکنم که اگر چنین پایانی را کلیشه ای و تکراری ببینیم، اگر باز هم نمایشی با این پایان ببینیم، باز هم به مفهوم ان پی نخواهیم برد....این پایان شاید گردش زمان را به ما یاداور شود و تکرار تاریخ....که انسان فراموشکار است....که تا بوده انسان اینگونه بوده....و تکرار را، تکرار میکند....
من روز اول اجرا ان را به تماشا نشستم، با اینکه میگویند روز اول نمایش و روزهای اول ان ترجیحا در نظر گرفته نمیشود و ان را مبنا قرار نمیدهند، اما من شاهد هماهنگی و نظم بودم که در کل اجرا وجود داشت....
بله ! این اتاق مبرا از نقص نیست، اما کار، قوی است و نقاط قوت ان بیشتر از نقاط ضعف ان است، که میشود ضعف های ان را از چشم پوشید و اتاق 498 را کار خوبی معرفی کرد
میدانیم که متن و نحوه ی کارگردانی اگر بدون بازیگران خوب باشد، حاصل نمیدهد، خانم ها ادبی بستاندوست مظفری اقای اشاداد به خوبی از پس نقش برامده اند
و البته، البته بازی قوی و پرانرژی آقای کمیلی تحسین برانگیز است و چشمنواز....ایشان مثل نور ای در صحنه درخشیدند و صحنه را تسخیر کرده بودند....
اتاق 498 تلنگری به انسان مدرننمای امروز است
اتاق 498 را ببینید !
کار پرزحمتی است
همین که کارگردان جوان ( اقای کامیار صالح پور ) در اولین و رسمی ترین کارش کم نخواسته
همین که جرأت کرده و دست روی اعجوبه ای مثال آقای کمیلی گذاشته....
همین که آقای کمیلی با درایت و ذکاوت خویش نقش را در خودش حل کرده، آن را به شگفتی تحلیل کرده و به نحو احسن به اجرا دراورده....
اتاق 498 را ببینید خوب است
اتاق 498 را ببیینید، احتمالا اگر حالتان خوب باشد رضایتمند از سالن خارج میشوید
با احترام
.
م.گیوه چی