یادداشت سیامک احصایی در روزنامه اعتماد درباره نمایش "سال ثانیه"
تکرار میکنم خواب را در تکرار بیدار
تکرار میکنم شمردن سلولهایم پیش از مرگ
یک، دو، سه
مرگ را به تکرار نشستهام
بیداری را به تکرار نشستهایم
خواب را در خود شکسته اید
تو در من شکسته ای
ما در تو میشکنیم
چهار، پنج، شش
خاک را دانه دانه میشمرند
پیش از پاکیزه شدن دستهایشان
پیش
... دیدن ادامه ››
از شمردن خاک
پیش از مردنتان
هفت، هشت، نه، ده
متولد شدهام
دوم مهرماه یکهزار و سیصد و سی وشش
متولد خواهد شد
در روز دیگری
بیتابی میکنم در ماندن
میدوم
میروم
رفته ام
تصور میکنم هنوز ماندن را
میمانی
خواهد ماند
جایم را با هیچکس عوض نمیکنم
جایت را با کسی عوض کن
جایش را با کسی عوض کرده
جایش را به او خواهد داد
جایت کجاست؟
اینجا در خانه؟
آنجا در یاد هر کس؟
هرجا
شاید در پوتین هایت در خاک سرخ زمینشان
جامانده
در موهایت
در دستانتان شاید
در کافهای که هرگز نبودهای
به انتظار نشسته ای
نشسته بودم
خواهد نشست
این کافه چای سبز نمیدهد
میشود چمدان خاطرههایمان را دزدیده بودید، بدهید که برویم؟
خسته مُردم
خسته خواهد شد
میشود یک چای خوش عطر، هررنگی باشد
پیش از رفتنمان
برایم بیاورید...؟