دنیای دیکتاتورها دنیای غم انگیزی است. "تزار یا سزار" تفاوتی نمی کند! تنها هستند و کسی آنها را برای خودشان نمی خواهد.
این مفهوم یکی از تم های اصلی این نمایش پر از جنبه های سوررئالیستی و سمبل های ریز و درشت می تواند باشد.
با این وجود و با تمام خلاقیت های فرمی که در کار وجود داشت و دوستان همین جا به آنها اشاراتی داشتند (یکی هم من اضافه میکنم چیره دستی بکر و ناب غلام در مومیایی کردن جسد که در سکوت مطلق یکی از درخشان ترین لحظات نمایش را رقم زد) ، بخش هایی از کار حشو و اضافی به نظر می رسید و استعداد حذف شدن را داشت بدون اینکه به منطق کلی نمایش لطمه بخورد و تکرار مکررات برخی از عناصر نمایش مانند موزیک بند آرکایو و گفتگوهای طولانی که به دلیل موزیک آپ گراند (که شاید قرار بوده بک گراند باشد!) اصلا مفهوم نبود و شنیده نمی شد و منِ تماشاگر را خمار ِچراییِ وجودِ این دیالوگهایی که شنیده نمی شدند می گذاشت، مثل زائده هایی روی محتوای کار سنگینی میکرد و کار را از ریخت می انداخت و هم بازیگران و هم تماشاگران را خسته و کلافه می کرد.
یک نکته گل درشت دیگر بیان ضعیف دو تن از بازیگرها که کلمات را به طور ذوق زننده ای جای ادا کردن پرتاب میکردند(!) بدون اینکه کوچکترین تنوعی در تغییر تُناژ و دینامیسم صدایشان در این سه ساعت متوالی ببینیم که به ملال آور شدن کلی فضا و جهان اثر دامن
... دیدن ادامه ››
می زد.
به نظرم آمد کالیگولا ظرفیت ها و متریال لازم برای اجرایی باشکوه درون خود داشت اگر صرفا اصالت را به فرم نمی داد و به جزئیاتی از این دست توجه بیشتری می کرد.