چرخشت
-----------------------
من دلم را...
سالها پیش...
در چرخشت تاکستانی لگد مال شرابی کردم
و سالها بعد...
با گل کوزه گری پیاله ای شدم در دستان تو
و آنگاه... دلت لرزید،
و آنگاه... دلم لرزید،
روزه سکوت عشق را با خرمای نخل چشمانت گشودم.
-----
من، مستی هوشیاری تو
گاه گاهی...
تو،
... دیدن ادامه ››
هوشیاری مستی های من
گاه گاهی...
و بهاری را چشم به راه نشستیم
تا بوسه بر لبان ما شکوفه زند
من مستیت را،
و تو هوشیاریم را
پای درخت کاجی چال می کنیم
تا در جشن کاج های زمستانی
عیسی را هم زنده کند
-----
و فردا اگر برف ببارد
و فردا اگر بهار بیاید...