من همیشه بازیهای آقای آذرنگ رو دوست داشتم مخصوصا بازی ایشون در نقش پدر ارمنی در نمایش « خنکای ختم خاطرات» که هیچ وقت این نقش از ذهنم پاک نشد و چند بار به دیدن این نمایش رفتم و اشکم ریختم...و قطعا اجرای هتلی ها رو هم از دست نمیدادم و امشب بدیدنش رفتم...؛ در ابتدا که وارد سالن میشی با دکوری شلوغ و دو طبقه و پر از اسباب و اثاثیه روبرو میشی که بسیاری از این اسباب مثل نوارهای ویدیویی وی اچ اس و ضبط و کاست و...که میتونه برای دهه ۶۰ ها نوستالژیک باشه...البته من شخصا از این دکور شلوغ خوشم نیومد و به نظرم صحنه میتونست ساده تر باشه و فقط المانهای اندکی برای اشاره به اون دهه کافی بود و من از اون دست مخاطبهایی هستم که دوست دارم کمی هم خودم فکر کنم و همه چیز خیلی رو و شفاف نباشه....و دوست دارم از بازی و حس بازیگرها تو فضای مورد نظر قرار بگیرم و با دیالوگهای تاثیرگذار خودم هم فضاسازی کنم علاوه بر طراحی صحنه...حالا این سلیقه و نگاه منه..میتونه درست هم نباشه ...سوژه نمایشنامه جذابیت خودش رو داشت اما به نظرم هنوز جای کار داشت خیلی حرفها رو میشد زد که زده نشد و نمایشنامه در سطح باقی موند و حتی شخصیت پردازیها میتونست عمیق تر از این باشه که شاهدش بودیم با شخصیت پردازی درست بازیگر هم میتونه تحلیل درستی از نقششداشته باشه تا بازیش هم تصنعی و اغراق آمیز و بی حس جلوه نکنه....و البته از حق نگذریم بانو نسیمادبی و آقای آذرنگ مثل همیشه حس خوبی رو به مخاطب القا میکردن بازیهای خوب و روانی داشتند ...به همه عوامل و دست اندکاران این اجرا ؛به دوستان خوبم تبریک و خسته نباشید میگم مخصوصا آقای قدس عزیز که در هر اجرایی هست انرژی مثبتش هم هست....هر اجرایی نقاط قوت و ضعفی داره و بخشیش هم سلیقه ایه...به هر حال به دوستان پیشنهاد میکنم این نمایش رو ببینند که دیدنش در این شبهای سرد پاییزی خالی از لطف نخواهد بود....به هر حال برای من معتاد به تاتر.... دیدن هر اثری که میدونم چقدر دوندگی و زحمت داره تا به اینجا برسه بسیار لذت بخشه...مانا باشید دوستان....