چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید ...
اجرای یک تیاتر اساطیری برگرفته از داستانهای کهن شاهنامه آن هم با نگاهی متفاوت و با اجرایی با فرم مدرن، به روایت "سید محمد مساوات" جوان، با آن سوابق درخشان کارهای گذشته، در کهنسال ترین تماشاخانه شهر، "سنگلج" مظلوم، با حداقل امکانات، به خودی خود پاردوکسهای جذابی هستند. همواره تصور می کردم جدی ترین و در عین حال لذت بخشترین وجه یک تیاتر با فرم اجرای مدرن، چالش کشف فلسفه پشت هر بخش اجرا از دید دراماتوژ و کارگردان است. اما بیضایی سید محمد مساوات چالش لذت بخش جدیدی را برای ذهن تماشاچی به ارمغان می آورد؛ چالش زبان مادری! به طوری که در لحظه لحظه ی اجرا، تماشاچی با گفتاری نزدیک به زبان اثر فاخر فردوسی و دور از زبان معیار امروز ما مواجه است؛ سه داستانی که در این تیاتر اجرا می شوند مشهورترین داستانهای شاهنامه هستند که تقریبا هر ایرانی با آنها آشنایی دارد، که باعث می شود تماشاچی به سهولت با کار ارتباط برقرار کند و از تلاش برای درک دیالوگها لذت ببرد. اینکه بتوان داستانی کهن که تماشاچی کاملا بر سرانجام آن اشراف دارد را دوباره به نحوی بازآفرینی کرد که همچنان پرکشش و جذاب باشد، کلید موفقیت چنین آثاری است؛ که به نظر می رسد بزرگترین چالش کارگردان در این اثر همین مساله بوده است. تسلط بازیگران بر اجرا و همچنین ادای چنین دیالوگهای سنگینی تحسین برانگیز و درخور توجه است. علیرغم سادگی بیش از اندازه دکور، نحوه استفاده از آن، نورپردازی و میزانسن ها هوشمندانه است. گریم ها ساده اما معنادار و هماهنگ با شخصیت هر نقش است. اما نقطه ضعف اصلی کار که به نظرم جای خالی یک مربی متخصص را نشان می دهد عدم هماهنگی بدنی بازیگران در حرکات گروهی است، شاید بهتر باشد کارگردانان تیاتر هم رفته رفته به طور حرفه ای برخی از امور را به دست کاردان آن بسپارند و سعی نکنند همه کار را خودشان بر عهده بگیرند.و یک حسرت که در پایان گریبانگیر تماشاچی کنجکاو
... دیدن ادامه ››
این کار می شود، نبود دسترسی به نمایشنامه آن است، ای کاش متولیان این تیاتر تمهیدی برای چاپ و فروش نمایشنامه بیضایی در نظر می گرفتند. بیضایی تلاشی ارزشمند، نوآورانه و قابل ستایش از گروه تیاتر رادیکال ۱۴ است در جهت حفظ و اعتلای فرهنگ و تاریخ ایران، گام برداشتن در راهی است که در گذشته "بهرام بیضایی" آغازگر آن بوده است و لذا نامگذاری این اثر نیز به جهت وامدار بودن آن از آثار بهرام بیضایی است. در روزگاری که سالن های شهر پر شده اند از اجراهای کمدی عامه پسند تکراری اما با نامهایی متفاوت با اقتباس از چند نمایشنامه محدود، اگر متولیان فرهنگی از چنین اثر فاخری حمایت نکنند، بی انصافی است که تماشاچیان هم به آن پشت کنند.