گوشه های اتاق
رفیق های من اند
برای لکه های روی دیوار اسم گذاشته ام
و انها را با نام های کوچکشان صدا میزنم
اشک هایم با پُرز فرش
رابطه ای خصوصی دارند
صبح که میشود
با سایه ام شطرنج بازی میکنم
و شبها با خودم تانگو میرقصم
به تنهاییم لب میدهم
و گاهی برای لکه ها شعر میخوانم
شده ام مجرمی بی گناه
که در وطن خودش
در تبعید است
-سبحان قربانی