شب آوازهای گرگ و میشش را می خواند، شک و تردید را در دلت نجوا می کند و سایه های نامفهوم اطرافت را تبدیل به بزرگترین غول ترسناک زندگی ت می کند. غولی که قرار است بزرگترین سرمایه ات را از تو بگیرد. و تو خود چاره نداری جز اینکه هر روز به این افکار پر و بال بدهی و روز به روز رخت رفتن را مناسبِ قد و قواره ی اندوخته زندگی ت بکنی. و آن جا که قرار است میان و مردن و زنده ماندن دودل باشی... (قانون اول)
دیشب با دوستان میهمان این نمایش بودیم و حقیقتن لذت بردیم. اما نکته ای که میخوام در این مجال کوچک بهش اشاره کنم احساس تاسفی است که بلافاصله پس از ترک سالن در من ایجاد شد. بی اندازه متاسف شدم و ناراحت.
نگاهی بیاندازید به نمایش هایی که در این اواخر برچسب "پیشنهاد تیوال" داشتند: در بارانداز، ترور، آوریل 1912 و قایقانع. (و بوقلمون و بهمن که ندیدمشان) شاخص میزان استقبال کاربران از نمایش ها و میزان تعاملی که با صفحه ی اختصاصی هر نمایش دارند خود نشانگر خوب و کاملی از کیفیت یک کار است. مقایسه کنید تعامل و محتوای کلی اظهار نظرهای کابران درباره نمایش های فوق (که احترام زیادی برای عواملشان قایل هستم) با
... دیدن ادامه ››
این کار را.
پ ن: شب آوازهایش را می خواند فاقد برچسب "پیشنهاد تیوال" است و این یعنی از نظر گروه تصمیم گیر، این اثر از شاخص های کیفیت برخوردار نبوده است.
من نسبت به غیرتجاری بودن برچسب "پیشنهاد تیوال" بسیار بدبین شده ام.
** در انتها دوست دارم از کسی نام ببرم که کمتر اسمی از او برده شد که بازی خوب و متناسب با محدودیت های شخصیتش داشت: نیلوفر زوارق