((اوسترمایر ؛ ستاره راک دنیای تئاتر ))
هملت اوسترمایر،نمونه ی مصداقی از انتقال ایده های یک طراح/کارگردان مولف تئاتر به جهان اجرایی نمایشنامه ای است که در وهله اول متعین می نماید. اما در ادامه به خوبی متوجه نفوذ اندیشه ها و ایده های رادیکال و معاصرش در بافت متن شکسپیر می شویم.
اوسترمایر در کسوت یک کنشگر عمل می کند.چرا که در حین اجرایش مخاطبان اش را منفعل و پسیو رها نمی کند. . روشنفکری و فیلسوف مآبی هملت شکسپیر مضمحل شده و دیوانگی جای آن را می گیرد تا از میانه ی دشت جنون اش حقایقی نادیده برملا شود. او پرسش می کند اما نه فقط درباره ی هستی یا نیستی اش ...هملت اوسترمایر خودافشاگری می کند.آیا واقعا دست هایشان به جنایت های خونین آلوده نیست؟آیا او جزیی از کل چرخه ی خشم و جنون و شهوت و قدرت نمی باشد که عمویش سرسلسله آن بوده و قبل آن لابد پدر مقتولش ؟
هملت اوسترمایر نمونه ی عینی فهم تکنیک فاصله گذاری برشتی با تمام تعاریف و اهداف متصور بر آن بود.. بازیگر هملت گاهی در میانه نمایش می خواهد چراغ های تالار روشن شود و شروع به شوخی و مزه پراکنی و ارتباط گیری با تماشاگران می کند تا در عین حال ذهن مخاطب را درگیر پرسش اساسی اش کند...انتخاب اجرای پارودیک این تراژدی بهترین اثرگذاری را در فهم پیام اوسترمایر در این نمایش گذاشته است.
کاربرد دوربین در نمایش از یک خلاقیت تکنیکی فراروی می کند و به ابزار تمثیلی تشخیصی بدل می شود درست همانند لوله ی دوربین دار دستگاه آندوسکوپی
... دیدن ادامه ››
یا کولونوسکوپی ، در لحظاتی به درون شخصیت ها نفوذ می کند و گاه گره های خشم ، شهوت ، دورویی و تظاهر آنها را بر پرده بزرگ پایش و منعکس می کند.
هملت اوسترمایر در تهران بنا به گفته خودش، با تغییرات بسیاری مواجه بوده تغییراتی که حتی در رام الله هم برای اجرا نمایش اتفاق نیفتاده بود! به نظر می رسد نقش گرترود و اوفلیا روی صحنه ی تالار وحدت خدشه دار و بسیار رنگ پریده شده . بازیگر آن فقط به احترام اوسترمایر روی صحنه حاضر شده است ... این تغییرات همه در آهنگ اجرای اوریجینال تاثیرگذار بوده ... ما در ایران محکوم هستیم از اوریجینال ها دور بمانیم! .. راستش علت این مسامحه از سوی این کارگردان رادیکال برایم جای سوال داشت اما با این همه اجرا هملت در تهران یک اتفاق بزرگ و فرخنده در تجربه های تئاتری ام قلمداد می شود.
اوسترمایر به برنامه نقد تئاتر تلوزیون هم آمد و در آنجا گفت هر نسلی هملت خودش را دارد.
اوسترمایر در سال 1968 به دنیا آمده است.سالی که جنبش دانشجویی-کارگری می 68 در فرانسه اتفاق افتاده و جهان فکری اروپا و جهان تحت تاثیرش قرار گرفته است . به نظر می رسد سنت اندیشه ی انتقادی جنبش می 68 و عقاید و افکار آن نسل معترض و ترقی خواه در نحوه فکری اوسترمایر نفوذ کرده است و تا به امروز همراهی اش می کند . ضدیت با دال قدرت، خشونت و سرمایه داری که آنها را ابزار نابودی و اضمحلال ابنابشری و مسبب جاری شدن جوی های خون در جهان انسانی می داند . هملت نسل توماس اوسترمایر هم اینگونه است.
**
(پاشنه کش های تئاتر!!!)
مسایل حاشیه ای دیدن نمایش هاملت اوسترمایر در تهران به شیرینی تجربه ی تماشای خود اجرا نبود ، از مرحله ی خرید بلیط که 5ساعت مفید از زمان کاری ام را تلف کرد اما نهایتا نتوانستم بلیطی بخرم و اگر لطف دوست گرانقدرم در خرید بلیط نبود بی بلیط می ماندم .(از بی عدالتی در نفروخن صندلی ها تا ردیف 12 همکف با دید عالی نمی گویم) ...تا روز اجرا که غوغایی سبوعانه در یکی از فرهنگی ترین اتفاقات سال در حال رخ دادن بود، ما در مترو، آزمایشگاه،خیابان و... در کنار آدم هایی که ممکن بود بی سواد، اوباش،چاقوکش و...باشند،نایستاده بودیم..ما روبروی درب اصلی تالار وحدت در کنار تئاتر دوستان اهل فرهنگ که برای تماشای تئاتر اوسترمایر آمده بودند در تلاش برای ورود به سالن بودیم خیلی ها بلیط نداشتند هول می دادندو مانع ورود دیگران به سالن بودند من بلیط داشتم اگر متمدنانه می ایستادیم از ورود به سالنی که یک ماه برای تماشای نمایش اش برنامه ریزی و مطالعه کرده بودم، محروم می شدم. جای شکرش باقی ماند که به سالن وارد شدم و به مدد دوست خوبم جایم در بالکن محفوظ باقی مانده بود و اشغال نشد ...در این میان کفش های نویی که به افتخار شرکت در جشن اوسترمایر پوشیده بودم، نابود شدند!
اوسترمایر در تلوزیون گفت رویایش در جلب توجه مخاطب به تئاترش محقق شده از او مانند ستاره راک در تهران استقبال شده بود...شخصا امیدوارم دعوت از اوسترمایر و همتایانش تداوم یابد و در چارچوب برنامه های عملکردی کوتاه مدت و مقطعی مسولین، باقی نماند.
اما آیا این استقبال نشان از فرهنگ بالا و احترام ما مخاطبان ایرانی به حقوق مدنی یکدیگر بوده است ؟ من هنوز در این فکرم که تئاتر چه تاثیری می تواند بر هرکدام از ما به عنوان یک شهروند متمدن در رعایت حقوق ساده شهروندی یکدیگر داشته باشد؟آیا اشتیاق ما به تماشای تئاتر (یا حتی تولید تاتر) ما را متمدن تر می کند؟ اشتیاق ما به تماشای تئاتر به راستی برای فهم و جذب اندیشه های تئاتر است یا ارضای حس تفرج خواهی و سرگرمی و تفنن و حتی خودخواهی خود! .... آیا بروز چنین رفتارهایی و ضایع کردن حقوق یکدیگر صرفا ناشی از عدم برنامه ریزی و مدیریت نامطلوب گرو ه های نمایشی و مسولین تالار در کنترل و هدایت تماشاگران در هنگام ورود به سالن در چنین برنامه های پر مخاطبی بوده و در آلمان و سویس هم با وجود چنین سوء مدیریتی این اتفاقات خواهد افتاد؟ یا مشکل را باید در جاهای دیگر هم جستجو کرد؟
امیدوارم که همه ی اهالی تئاتر و تئاتردوستان رستگار شوند.