در حاشیه ی اجرای پنج شنبه 24 تیر نمایش مستأجر:
1. کنترلچی سالن حافظ در نهایت خوش سلیقگی تصمیم می گیرد میهمان شخصی اش را روی صندلی من بنشاند که از قضا بهترین صندلی قابل خرید هم بوده و میهمان عزیز در جواب پرسش من مصرانه پاسخ می دهد شماره صندلی اش درست است تا کنترلچی می رسد و ابتدا من را به نشستن روی صندلی کناری و پس از رسیدن صاحب صندلی کناری به روی صندلی کنار آن دعوت می کند و که قبول نمی کنم و بالأخره خانم میهمان عزیز با اخم و ناراحتی از اینکه صندلی اش را تصاحب کرده ام، بلند شده و در انتهای ردیف می نشیند.
2. موسیقی ابتدای نمایش در حال پخش است و در لحظه ای که چراغ ها خاموش می شود اصواتی بلند و نامشخص و همراه آن صدای دست زدن و سوت از ردیف های بالا به گوش می رسد و آنقدر شوکه کننده است که من شخصاً اول فکر می کنم مربوط به اجراست تا ادامه پیدا می کند و سایر تماشاگران نزدیکتر با اعتراض موفق به ساکت کردن اشخاص مربوطه می شوند. با روشن شدن صحنه و پیدا شدن پرده های سفیدی که باد در آنها پیچیده، یک "یا ابوالفضل" و قهقهه ی سایر اشخاص مربوطه تا باز با اعتراض سایر تماشاگران ساکت می شوند و در چنین لحظه ای مرتضی اسماعیل کاشی و بازیگر نقش سرایدار وارد صحنه می شوند.
3. (شماره ی مربوط به 75 دقیقه زمان نمایش به دلیل اینکه باعث حذف پست خواهد شد، پیشاپیش نوشته نخواهد شد)
4. معدود تماشاگران باکس کناری به محض روشن شدن چراغ ها قبل از بازگشتن بازیگران روی صحنه سالن را ترک می کنند و من و همراهم که در وسط باکس روبرو گیر افتاده ایم می ایستیم و به احترام همان دو سه نفری که اندک احترامی برایمان قائل شده اند، دست می زنیم.