در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رضا آزادی درباره نمایش آنتیگنه؟: آنتیگنه؟ بخش دوم فلسفه و هنر یونان برای تمدن‌های بشری همواره الهام
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:26:08
آنتیگنه؟
بخش دوم

فلسفه و هنر یونان برای تمدن‌های بشری همواره الهام‌بخش بوده است و سرکشی و عصیان در برابر خدایان همواره بخشی از افسانه‌های یونانی بوده است.
نمایشنامه‌نویسان، از نظر تاریخی متقدم‌تر از فیلسوفان بوده‌اند. و نکته‌ی جالب‌تر این که، همان افکار فیلسوفان را در قالبی ماندگارتر و زیباتر در آثار نمایشی خود عرضه می‌کردند.
ذکاوت مقدمه‌ای برای پادشاهی ادیپوس می‌شود. اما اگر وی میدانست که چه رنج‌هایی تا عمق جانش را خواهد سوزاند، آیا هرگز در مقابل ابولهل حاضر می‌شد؟
در اجرای آنتیگنه (به کارگردانی حمیدرضا هدایتی)، در ابتدا با نوعی خاص از چینش بازیگران به صورت مدل‌های مومی سیاه‌پوشی رو به رو می‌شویم که شخصیت‌های مختلف "افسانه‌ی تبای" هستند و حالا در فضای سرد یک گالری به عنوان بخشی از دفاعیه‌ی یک دانشجو ساخته شده و جهت بازدید آماده شده‌اند. ... دیدن ادامه ›› از طرفی همین مدل‌های مومی، با حفظ سِمَت کاراکترهای یک خانواده‌ی ایرانی هستند که مشابهت‌هایی با شخصیت‌های افسانه‌ی تبای دارند.
دختر دانشجو برای رسیدن به شناخت حقیقی شخصیت‌های افسانه‌ی تبای، به قدری در عمق فضای افسانه غوطه‌ور شده که در عوالم رویا، نوعی هم‌ذات پنداری با آنتیگنه در خود می‌بیند و زندگی فعلی خود را همانند آنتیگنه می‌یابد. او در رویای خود، مدل‌های مومی را زنده می‌یابد و خود را بخشی از افسانه‌ پندار می‌کند. آنتیگنه نمایشنامه‌ای است که گذر زمان آن را کهنسال نکرده و کارگردانان کمابیش سعی کرده‌اند با اقتباس از آن، اثری امروزی و مرتبط با وضعیت فعلی از آن بیافرینند. این مساله سبب درک بیشتر شخصیت‌های سوفوکل توسط مخاطب می‌شود.
کرئون، پادشاهی مستبد است که تاب تحمل افکار مخالف را ندارد و اطرافیان او، یا به سبب ترس، یا هم به سبب عافیت‌طلبی از ابراز افکار خود پرهیز می‌کنند. نتیجه‌ی این امر استبداد روزافزون و خودحقیقت‌پنداری محض کرئون است. بنابراین در بروز این استبداد نه تنها شخص کرئون که اطرافیان وی نیز نقش محوری و اساسی دارند.
در این میان، دختری که خود شاهزاده است و داغ دو برادر دیده (آنتیگنه)، به دنبال دفن جسد برادری است که به حکم کرئون، بر زمین مانده است. این مساله در فضایی که هیچ نظر مخالفی علیه کرئون ابراز نمی‌شود، شورش و یاغی‌گری است. او در این راه تنهاست و هیچ کس جرأت کمک به وی را ندارد. او تنها کسی است که می‌خواهد خلاف جهت آب شنا کند، و بنابراین قهرمان داستان است. داستان‌های کهن گوشه و کنار دنیا، مملو از قهرمانانی تنها هستند که مهمترین ویژگی آن‌ها عملگرایی است. اما بر خلاف بسیاری از افسانه‌ها و داستان‌ها، این بار، قهرمان یک زن است. زنان همواره نمادی از ضعف و ناتوانی تصور می‌شوند که در محیط‌های مردسالار اعم از پدرسالار، شوهرسالار، برادرسالار و حتی فرزندسالار زندگی و تفکر مستقلی ندارند.
آنتیگنه می‌داند که سزای نافرمانی از فرمان پادشاهی مستبد، جز مرگ نیست (کرئون:تو چندان گستاخی که قانون مرا به هیچ می گیری؟)، اما حاضر نیست زندگی جسمانی خود را با مرگ تفکر و ارزش‌هایش مبادله کند. او ترجیح می‌دهد اندیشه‌ و عملش را زنده نگاه دارد تا روحش آزاد باشد و از عذاب رها شود. مصلحت‌اندیشی که امروزه بلای جان خیلی از انسان‌هاست، جایی در اندیشه‌ی وی ندارد. اما نکته‌ای که در مورد آنتیگنه بسیار حائز اهمیت است، اعتقاد و ایمان وی به خدای خدایان زئوس است و با پشتوانه‌ی همین ایمان قوی و دستورات برتر خدای خدایان، در مقابل کرئون می‌ایستد و حتی کورسوئی امید به بخشش نسلش (که گرفتار نفرین خدایان است) از سوی خدایان دارد. بنابراین، تمامی ارزش‌هایی که برشمرده شد، در نبود ایمان وی به زئوس، شاید از بیخ و بن رخ نمیدادند. لکن در خود نمایش به این نکته اشاره‌ای نشده است. چرا؟ شاید چون کارگردان و نویسنده تمایل داشته‌اند علت توجه و احترام آنتیگنه به ارزش‌ها و ایستادگی در مقابل استبداد را از فطرت و ذات کامل و بی‌نقص او قلمداد کنند و نه به دلیل انتظار بخشش و پاداش و حبه از جانب خدایان. و بنابراین ارزش کار آنتیگنه دوچندان می‌شود.
هگل دوگانگی قانون انسانی و الهی را به دوگانگی روز/شب، عمومی/خصوصی، ملت/خانواده، خودآگاه/ناخودآگاه، و سرآخر مرد/زن تشبیه می‌کند.
به هر روی تمام دارایی آنتیگنه برای آنتیگنه شدن، مرگش است. هگل می‌گوید بودنِ نامعلوم و نامشخص عین نیستی است، تنها زمانی که بودن معنایی دارد، زمانی است که یک حالت ذهنی خاصی بشود، و آن زمان، هستی یافته است.
به اعتقاد کرئون (قانون انسانی) این آنتیگنه (قانون الهی) است که از «قانون» پیروی نمی‌کند، درحالی‌که آنتیگنه قانون “وضع‌شده” از سوی کرئون را با ذات قانون همخوان نمی‌داند و برای قانونِ مردگان ارزش بیشتری قایل است. بنابراین می‌تواند گفت هر دو به یک اندازه گناهکارند. یکی در دفاع از قانون انسان‌ها و دیگری در دفاع از قانون خدایان. لکن ایستادگی در برابر انسان مستبد، همیشه جذابیت خود را دارد.
عقب‌نشینی عقلانیت، و ناکامی افراد یک جامعه در حل مشکلات طبیعی و اجتماعیشان، باعث می‌شود تا آن‌ها دست به دامن اسطوره‌ها شوند. با این عمل، هم جامعه از پذیرفتن مسئولیت تقدیرش شانه خالی می‌کند و هم به آرامشی نسبی می‌رسد.

اجرا:
روند کلی اجرا، از زمان صفر تا انتها، روندی صعودی است و نوسان چندانی ندارد. دو داستان در هم ادغام شده و به کمک هم پیش می‌روند و در نهایت هر دو به یک نقطه‌ می‌رسند. از این حیث باید به کارگردان محترم تبریک گفت. استفاده از نورپردازی و میزانسن می‌توانست بهتر باشد لکن سادگی اثر، از خوانش آن نکاسته است. هنرمندان حاضر در صحنه نیز اجرای در خور توجهی داشتند که از این حیث به تک تک آنان خسته نباشید عرض می‌کنم.
خاتمه




دوست عزیز ممنونم. خوب درسته که مطالب زیادی نوشتم اما زیاد دوست نداشتم که کلیت داستانی که این عزیزان زحمتش را کشیدند لو بره. گرچه کار سختی هست روی یک مرز باریک حرکت کردن. ولی اکیدا توصیه می کنم این کار را ببینید. من خودم برای بار دوم هم به دیدن این کار خواهم رفت. از نمایش های آنتیگنه که قبلا اجرا شده، کیفیت بهتری دارد و گروه جوانی که هنرمندان این کار هستند تلاش و انرژی زیادی برای کار گذاشته اند. اگر بخواهم در یک جمله عرض کنم، شما با ندیدن این کار یک نمایش خوب را را از دست داده اید.
۱۰ مرداد ۱۳۹۵
آقا رضا سپاس بابت مطلب مفید و خواندنی تون :)
۱۷ مرداد ۱۳۹۵
خواهش میکنم بابک جان. امیدوارم مفید باشه.
۲۰ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید