در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | میلاد فرج زاده درباره نمایش پرسه های موازی: پیچش داستانی ای که با یک تیتر در یک روزنامه آغاز می شود: پرسه های م
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:09:02

پیچش داستانی ای که با یک تیتر در یک روزنامه آغاز می شود:
پرسه های موازی به جرات یکی از قدرتمند ترین و بهترین آثار این روزهای تئاتر ماست. همه چیز به قاعده و درست است. وقتی طراحی صحنه درست است، طراحی نور درست است، موسیقی و افکت درست است،بازی ها درست هستند، کارگردانی درست است، حتی طراحی پوستر درست است و در نهایت متن یک اجرا فوق العاده است باید گفت تئاتر شکل می گیرد و همه چیز در یک راستا قرار می گیرد و تبدیل به کارخانه ی غول پیکر می شود که محصولی ارزشمند را در اختیار مخاطب قرار می دهد. اگر بخواهیم از متن شروع کنیم باید گفت "پرسه های موازی" یک واقعه نگاری است و واقعه ای را آنقدر موشکافانه بررسی می کند که مخاطب در جای جای کنش سر تا سری متن حضور خودش را حس می کند. دیالوگ ها بدون هیچ تزیینی به غایت دیالوگ هستند و هم شخصیت پردازی می کنند هم اطلاعات می دهند هم قصه را جلو می برند هم نظر خود نویسنده را راجع به اتفاق بازگو می کنند. در متن جاهایی هست که فاجعه توصیف می شود و این توصیفات آنقدر عمیق اند که اگر آن صحنه در جلوی چشمان مخاطب رخ دهد به اندازه ی توصیفات نویسنده زیبا، تاثیر گذار و جذاب نیست. متن مثل یک پازل مثل یک بازی عمل می کند. کد ها درست پیش می روند و درست کنار هم جور می شوند و درست مفهوم را منتقل می کنند. شخصیت ها در نهایت پیچیدگی برای مخاطب صمیمی هستند و مخاطب آنها را می شناسد و باید گفت پرطمطراق نیستند. متن دقیقا روی نقاطی دست می گذارد که در روزمرگی ما هر روز و هر آن اتفاق می افتد اما ما اینقدر موشکافانه به آن ها توجه نمی کنیم. در کارگردانی هم باید گفت کارگردان دقیقا موازی با متن عمل می کند و متن را دقیق و صریح اجرا می کند تا جایی که وقتی تاریکی آغازین شروع می شود مخاطب حس می کند که دقیقا لحظه ای که نریشن از عادت کردن چشم به تاریکی حرف می زند همان لحظه چشم مخاطب به تاریکی عادت می کند انگار که برای نوشتن این توصیف از عادت کردن چشم به تاریکی نویسنده زمان این فرآیند ... دیدن ادامه ›› را محاسبه کرده است و زمان را سنجیده است و این دقیقا همان جزییات پردازی در کارگردانی و انطباق اجرا با متن است. کارگردان در ترکیب بندی تصویر، در انتخاب نقاط تاکید و نقطه گذاری ها، در اختلاف سطح ها و درجه اهمیت دادن به ویوپوینت فوق العاده عمل می کند و اجازه ی پلک زدن را هم به مخاطب نمی دهد. در مورد طراحی صحنه هم باید گفت مثلث در مرکز و پلان کف شطرنجی سیاه و سفید به ساز و کاری می رسد که میخ محکمی است برای نشان دادن وحدت هنری و این طرح به ساز و کاری می رسد که در عین سکون پویاست و نمی شود هیج جزئی را حذف کرد. و اما بازی ها...بازی ها به اندازه اند...هیج کدام از سه بازیگر از دیگری بهتر نیست...هیج کدام از سه بازیگر از دیگری در سطح پایین تری بازی نمی کند و هر سه یکدیگر را تکمیل می کنند و آسو بهاری، بهروز خرم و الهام نامی یک روح هستند در سه بدن و باید گفت که بازی ها از سطح باور پذیری فوق العاده ای برخوردارند و در مجموع هر سه بازیگر زیبا و چشم نواز بازی می کنند. کاتارسیس در نهایت برای مخاطب رخ می دهد و مخاطب پر از فکر و پر از سوال از خودش از سالن اصلی مولوی که "پرسه های موازی" پیام لاریان در آن اجرا می شود خارج می شود و هیچ صدایی به گوش نمی رسد به جز صدای سکوت. " پرسه های موازی" تئاتر سکوت است...تئاتری در مورد فاجعه هایی که خیلی آرام زیر پوست شهری شلوغ در حال رخ دادن اند.
Ashvini این را خواند
میثم دیانتی، شبنم بانو و بهروز خرم این را دوست دارند
جناب فرج زاده عزیز، ممنون از نوشتار زیبای شما.
۲۰ شهریور ۱۳۹۵
ممنون آقای فرج زاده
۲۱ شهریور ۱۳۹۵
میلاد عزیز، رفیق خوش فکر و هنرمندم، ممنونم از نقد و نظرت و خرسندم از احساسی که به کار پیدا کردی.
۳۱ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید