درخشش «فروشنده» در فستیوال کن و اکران موفقش در ایران، با موجی از واکنشهای متفاوت در رسانهها و شبکههای اجتماعی همراه بود. برخی خلاقیت کارگردان و شجاعتش را در طرح مسائل اجتماعی ستودند و برخی بر او خرده گرفتند که برای خوشایند جشنوارههای خارجی فیلم میسازد. فارغ از این ستایشها و نکوهشها، به نظرم این فیلم دستاورد ارزشمندی برای سینمای ماست. زیرا بار دیگر فرهادی موفق شد جنب و جوشی تازه در سینما به پا کند. بسیاری از مردم مشتاقانه به سالنهای سینما آمدند، به تماشای فیلم نشستند و دربارهاش گفتگو کردند.
به نظرم هنر زمانی که بتواند زمینهساز گفتگو باشد، موفق است و فرهادی در این زمینه کارنامهای درخشان دارد. زیرا میتواند به کمک شگردهایی خلاقانه ذهن مخاطب را با روایت فیلم درگیر کند و او را به تفکر و تأمل دعوت کند. در «فروشنده» - مثل «دربارهء الی» و «جدایی» - شخصیتهای داستان در موقعیتی دشوار به دام افتادهاند و ناگزیرند تصمیمهای سختی بگیرند. آنان ناخواسته و ناگهانی میان اصولشان از یک سو و واقعیت تلخی که جامعه به آنان تحمیل میکند گرفتار شدهاند. واقعیت چنان هولناک، سهمگین و ناگهانی بر سرشان آوار شده که فرصتی برای مواجههء منطقی با آن نمییابند. آنان در گردابی خروشان گرفتار شدهاند و راهی به رهایی میجویند. آغاز فیلم به خوبی بیانگر این هجوم است. ساختمانی که در حال فروپاشی است و آن بیل مکانیکی که بیوقفه در حال خالی کردن پایههای ساختمان است، نمادهایی از چهرهء سخت و خشن واقعیتند و کشمکشها از همانجا شروع میشود. زمانی که این کشمکش به نهایت میرسد و شخصیتها هر یک به نحوی دچار استیصال و درماندگی میشوند، مخاطب از خود میپرسد اگر من در چنین موقعیتی بودم چه میکردم؟ آیا به قانون پناه میبردم یا خود مجری قانون میشدم؟ اصلاً واکنش درست در چنین شرایطی چیست؟ تکلیف عدالت، شرافت، انسانیت و همهء ارزشهای انسانی دیگر چه میشود؟ به راستی در زیر پوست این شهر خاموش و خسته چه میگذرد؟ دیگر به چه کسی میتوان اعتماد کرد؟ پشت این نقابها چه کسانی پنهان شدهاند؟ مبادا من هم در پشت یکی از همین نقابها «به مرور» از خود بیگانه شدهام و خودم خبر ندارم؟ با این از خود بیگانگی ویرانگر چه باید کرد؟ و پرسشهایی از این دست که هیچ یک پاسخ سادهای ندارند. اما هویت فردی و جمعی ما در گرو چگونگی پاسخگویی
... دیدن ادامه ››
به همین پرسشهاست. به نظرم فرهادی نیز همین را میخواهد. او به سبک خاص و خلاقانه خویش ما را به درنگ و تأمل در مسائل اجتماعی فرا میخواند. آثار فرهادی هر یک فراخوانی برای تمرین تفکر تأملی هستند و این سرمایه گرانقدری برای سینمای ماست. امید آنکه این سرمایه سازنده باشد و پایدار بماند. ایدون باد!