«خشکسالی و دروغ» یا یک رپرتوار تئاتری در قالب فیلم سینمایی
اگر جایزه ای تحت عنوان بدون زحمت ترین فیلم سینمایی تاریخ ایران وجود داشت، بدون شک «خشکسالی و دروغ» پدرام علیزاده کاندیدای بسیار مناسبی برای دریافت این جایزه بود و علی سرابی و آیدا کیخایی در مقام بازیگر و محمد یعقوبی در مقام فیلمنامه نویس و بازیگردان نیز برنده ی بی رقیب رقابت کم فروش ترین ها می شدند و محمدرضا گلزار و پگاه آهنگرانی با تکرار واو به واو جزئیات بازی پیمان معادی و باران کوثری و... در رتبه ی بعدی جای می گرفتند.
البته محمد یعقوبیِ فیلمنامه نویس در تبدیل نمایشنامه به فیلمنامه متحمل زحماتی نیز شده که از این میان میتوان به حذف تعریف کامل جوک قورباغه ی دهان گشاد، تبدیل عدد بیست و پنج به بیست و چند، بسط دادن سکانس جشن تولد و افزودن دیالوگ هایی که بهانه ی خوبی برای توقیف فیلم و در پی آن حاشیه سازی های همیشگی ایشان دست خواهند داد، تزریق شخصیت بچه، تحمیل حضور فیزیکی افشین و دوست دختر آرش و دکتر زنان که نسخه ی سینمایی را به فیلم هایی از جنس «آتش بس» نزدیک می کنند اشاره کرد.
انتخاب بازیگری با فیزیک محمدرضا گلزار با اندامی که حفظ آن مستلزم روزانه چند ساعت باشگاه رفتن است، برای نقش یک مترجم و ویراستار درونگرا و به شدت اهل مطالعه، به اندازه ی تابلوی «مرکز جراحی محدود سعادت آباد» از کادر بیرون می زند.
هنگام تماشای فیلم در سانس 9 پنج شنبه شب پردیس کوروش، در صحنه
... دیدن ادامه ››
هایی که تماشاگران را پیش از این هنگام اجرای صحنه ای به خنده های بلند وا می داشت، از میان خیل تماشاگران پاپ کورن به دستی که احتمالاً بیشتر برای تجدید دیدار با گلزار محبوبشان آمده بودند، جز عده ای انگشت شمار بقیه در سکوت کامل فرو رفته بودند و همین نکته نشانگر این است که محمد یعقوبی نه تنها سینما را نمی شناسد و با اصول اولیه ی نگارش فیلمنامه آشنا نیست، درکی از مخاطبین سینما نیز ندارد و بیشتر از هر چیزی روی همان خنده هایی که در اجرای تئاتری از تماشاگر می گرفته، حساب باز کرده است.
در نهایت اینکه اگر داریوش هخامنشی وضعیت این روزهای تئاتر و سینمای ایران را می دید، احتمالاً دعا می کرد اهورا مزدا چشمه ی ذوق و قلم نویسندگان این کشور را نیز از خشکسالی بپاید.