کافه را خلوت کن امشب کار دارم کافه چی
درسرم امشب هوای یار دارم کافه چی
قهوه های ناب ترکی را برای من بیار
هم نشین یک شهره ی بازاردارم کافه چی
بار کن یک شربت اکسیر ناب زعفران ؟
با نگارم وعده ی دیدار دارم کافه چی
کافه چی،سنگ صبورم ، روی میز من بیا
با تو دنیایی پر از اسرار دارم کافه چی
گر نگاه او
... دیدن ادامه ››
به چشمان من افتاده بدان
حال من مست ودلی هشیار دارم کافه چی
یار من زیباست ،رویش مثل قرص ماه، من
ترس از چشمان این اغیار دارم کافه چی
بازهم امشب دلم را یار باش، آن دم که من
سر به روی شانه ی دلدار دارم کافه چی
این جهان وآن جهانم امشب است،غم نیست، تا
در کنارم چون تویی غم خوار دارم کافه چی
گرشدم مدهوش ، از این کافه مرا بیرون نبر
این تمنا را به صد اصرار دارم کافه چی
عمر من آمد به پایا ن و ندیدم روی او
لایق او نیستم اقرار دارم کافه چی
شمع را خاموش کن ، من انتظار گام او
از میان سایه ی دیوار دارم کافه چی
گر نیاید آخر عمر من است امشب ، و تو
کافه را خلوت کن امشب کار دارم کافه چی..
از یک دوست خوب