در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | شمس: آوازه‌ی چشمهات در روزهای بی‌خورشید برای وقتی که شمع را گم ‌کنیم حری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:46:04
آوازه‌ی چشمهات
در روزهای بی‌خورشید
برای وقتی که شمع را گم ‌کنیم
حریم لحن تو
اگر گل ارتفاع کم می‌کرد
تا به رنگ برسد
من با دسته‌های گل می‌رفتم
و بر‌می‌گشتم با بدن منفجر
با زخم زبان‌ها
بدن شبیه لاشه‌ی خورشید
دوباره در آواز باد
می‌شکفت
دوباره من منتظر بودم
تا بازو را تقدیم ... دیدن ادامه ›› زخم ‌کنم
و در هر بار افتادنم
پرنده‌ای اوج می‌گرفت
من همیشه از بوی خوش
تزویج شاخه‌ها
سیر نمی‌شوم
همواره با بلندای درد در بدن
پروانه‌ی انتزاعی
در ریختن عشق
از جغرافی بال
که تو رودخانه را از آب می‌گرفتی
سهم من
محض گریستن می‌شد
شیوع بوی تو
اول دیوانگی است
توزیع مکث
و ضلالت زیبا
که پرت افتاده ام از اتفاق تو
و یکی نیست که
برای لبانت
ترجمه‌ام ‌کند
مردمک‌های من
در تفسیر عطر بی‌هوش می‌شد
پس لکه‌های جوهر
می‌مکید
همه سپید را
و خون من
که بوی عمیق تو می‌داد
آتش می‌گرفت....
















سرخ ار برودت ِتندباد حصار
من این سوی مرز ِانتظار
جشنواره ی ِبیخود شدگی را
می ستودم اما
چه سود
حرف های ما
تخدیر دریایی خویش را
تا اعماق میوزید
و دوباره تا مد ِشیفتگی
برمیگشت
جهان هرچقدر در چراگاه ِبی خبران
سبز باشد
به چشم ِمسافر
تنها یک جاده است ...
ن./

جای دوست شاعر و فرهیخته امان خالی ست ...
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید